کلمه جو
صفحه اصلی

inappropriately


بطور غیر مقتضی

انگلیسی به انگلیسی

• incorrectly, improperly; incongruously; unsuitably

جملات نمونه

1. She was inappropriately dressed for a funeral.
[ترجمه ترگمان]او لباس عزا بر تن داشت و لباس عزا بر تن داشت
[ترجمه گوگل]او به طور نامناسب برای یک مراسم تشییع جنازه لباس پوشید

2. Chris totally misjudged the situation and behaved quite inappropriately.
[ترجمه ترگمان]کریس کاملا در مورد این وضعیت قضاوت کرد و کاملا نامناسب رفتار کرد
[ترجمه گوگل]کریس کاملا وضعیت را نادرست و کاملا نادرست رفتار کرد

3. He was dressed inappropriately for the heat in a dark suit.
[ترجمه ترگمان]لباس نامناسب برای گرما در کت و شلوار تیره پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او به طور نامناسب برای گرما در کت و شلوار تاریک لباس پوشید

4. When intensive care or emergency surgery are used inappropriately doctors sometimes offer as an excuse their uncertainty about the law.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مراقبت های شدید و یا جراحی اورژانسی به طور نادرست مورد استفاده قرار می گیرند، گاهی پزشکان بهانه ای برای عدم قطعیت خود در مورد قانون ارائه می دهند
[ترجمه گوگل]هنگامی که مراقبت های ویژه یا جراحی های اضطراری به طور نامناسبی مورد استفاده قرار می گیرند، پزشکان بعضی اوقات به عنوان مبنایی برای عدم اطمینان خود در مورد قانون ارائه می دهند

5. Using it inappropriately with some one who has very strong feelings on a subject may lead you to be regarded as insensitively self-opinionated.
[ترجمه ترگمان]استفاده نادرست از آن با کسی که احساسات بسیار قوی در مورد یک موضوع دارد ممکن است باعث شود شما به عنوان \"خود خودرای\" شناخته شوید
[ترجمه گوگل]با استفاده از آن به طور نامناسب با برخی از افرادی که احساسات بسیار قوی در مورد موضوع دارند ممکن است شما را به عنوان غیرمنصفانه خود اعتماد به نفس در نظر بگیرند

6. To do so would risk purchasing care inappropriately and, by wasting money, could exacerbate inequalities.
[ترجمه ترگمان]انجام این کار ریسک خرید را به نحوی نامناسب به خطر می اندازد و با هدر دادن پول می تواند نابرابری را تشدید کند
[ترجمه گوگل]برای انجام این کار، مراقبت های غیرمستقیم خرید را به خطر می اندازد و، با هدر رفتن پول، می تواند نابرابری ها را تشدید کند

7. The parents start to react inappropriately to the child, attempt to force feed, and cause greater resistance.
[ترجمه ترگمان]والدین به طور نامناسب به کودک واکنش نشان می دهند، سعی می کنند غذا را به زور وارد کنند و مقاومت بیشتری ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]پدر و مادر شروع به واکنش نامطلوب به کودک، تلاش برای تغذیه تغذیه و ایجاد مقاومت بیشتری می کنند

8. Simply asking staff to identify inappropriately placed patients is obviously potentially subject to bias from several sources.
[ترجمه ترگمان]به سادگی از کارکنان بخواهید که تشخیص نادرست بیمار را شناسایی کنند، به طور مشخص در معرض تعصب چندین منبع قرار دارد
[ترجمه گوگل]به سادگی پرسنل پرسنل برای شناسایی بیماران نامطمئن، آشکارا به طور بالقوه از جانب چندین منبع سوءاستفاده می شود

9. Being over-weight, and eating and exercising inappropriately, will make many diseases worse and will affect the quality of life.
[ترجمه ترگمان]وزن بیش از حد، و خوردن و ورزش نادرست، بسیاری از بیماری ها را بدتر کرده و بر کیفیت زندگی تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه گوگل]داشتن بیش از حد وزن، و خوردن و ورزش نامناسب، بیماری های بسیاری را بدتر می کند و بر کیفیت زندگی تاثیر می گذارد

10. They are often inappropriately trained to provide general primary medical care.
[ترجمه ترگمان]آن ها اغلب بطور نامناسب برای تامین مراقبت های پزشکی اولیه آموزش داده می شوند
[ترجمه گوگل]آنها اغلب به طور غیرمستقیم برای ارائه مراقبت های اولیه اولیه پزشکی آموزش دیده اند

11. He is talking inappropriately – please don't take offence.
[ترجمه ترگمان]او دارد حرفش را قطع می کند - خواهش می کنم ناراحت نشوید
[ترجمه گوگل]او صحبت نادرست است - لطفا تجاوز نکنید

12. The breed took off despite being inappropriately large for cramped homes in Japan.
[ترجمه ترگمان]این نژاد با وجود اینکه به طور نامناسب برای خانه های پر از سکنه در ژاپن بسیار بزرگ بود، از بین رفت
[ترجمه گوگل]نژاد در حالی که به طور نامناسب برای خانه های کوچک در ژاپن بزرگ شده است

13. Neighborhood decoration alleys no longer get inappropriately covered in snow.
[ترجمه ترگمان]دیگر خیابان ها را با برف پوشانده بودند
[ترجمه گوگل]کوچه های دکوراسیون محله های دیگر در برف ناپدید می شوند

14. I know I cannot go around inappropriately hugging people but I've got desensitised to touch.
[ترجمه ترگمان]من می دانم که نمی توانم این دور و بر مردم را در آغوش بگیرم، اما با آن دست و پنجه نرم کردم
[ترجمه گوگل]من می دانم که نمی توانم به طور ناخوشایند افراد را بپیچم اما من احساس نکردم که لمس کنم

پیشنهاد کاربران

غیر ضروری

نامناسب، ناکافی

ناجور

به طور نامناسب

Improperly
نا به جا
نا مناسب
به طرزِ نادرست و غلط

غیر منطقی

inappropriately ( adv ) = improperly ( adv )
به معناهای : به طور نادرست، به طور غلط، به طور ناشایست، به نادرستی، به طور نامطلوب، به طور اشتباه، به طور نامناسب، به طور ناصحیح


کلمات دیگر: