کلمه جو
صفحه اصلی

clothes peg


گیره چوبی روی رجه لباس

انگلیسی به فارسی

گیره چوبی روی رجه لباس


جفت لباس، گیره چوبی روی رجه لباس


انگلیسی به انگلیسی

• (british) clothes pin, clip used to fasten clothes to a clothes line
a clothes peg is a small wooden or plastic device, used to fasten clothes to a clothes line.
clip for attaching clothes to a clothesline

جملات نمونه

1. Unclip the clothes peg and watch your rocket go.
[ترجمه ترگمان]لباست را باز کن و موشک هات را نگاه کن
[ترجمه گوگل]ردیاب لباس را بردارید و موشک خود را ببینید

2. This she draped over the line, pinning it with a row of clothes pegs.
[ترجمه ترگمان]این را روی ریسمان انداخت و آن را با یک ردیف سنجاق لباس زیر و رو کرد
[ترجمه گوگل]این او بیش از خط روبرو می شود و با یک ردیف از لباس های لباس پوشیدن می کند

3. The old-fashioned clothes horse offered to children with a blanket and some clothes pegs lets them explore triangular three-dimensional shapes.
[ترجمه ترگمان]اسب لباس های قدیمی ارائه شده به کودکان با یک پتو و چند میخ که به آن ها اجازه می دهد تا شکل های سه بعدی مثلثی شکل را کشف کنند
[ترجمه گوگل]اسب لباس های قدیمی که برای کودکان با پتو تهیه شده است و برخی از لباس های پاشنه بلند به آنها اجازه می دهد شکل های سه بعدی مثلثی را بیابند

4. His voice was nasal, to the extent that it sounded as if there was a clothes peg clipped on to his nose.
[ترجمه ترگمان]صدایش تو دماغی بود، تا حدی که انگار لباسی پوشیده شده بود که به دماغش چسبیده بود
[ترجمه گوگل]صدای او بینی بود، تا آنجا که صدای آن به نظر می رسید که انگار لباس بر روی بینی قرار داشت

5. To cook, place food in a black pot or black painted jar, place the food and container in an oven bag close up with a clothes peg and place on card board scrap in the back corner of the reflector.
[ترجمه ترگمان]برای طبخ غذا در یک ظرف سیاه یا یک قوطی رنگ سیاه، غذا و ظرف را در یک کیسه فر با میخ، و روی تخته ورق در گوشه پشتی رفلکتور قرار دهید
[ترجمه گوگل]برای طبخ، غذا را در یک دیگ سیاه و سفید یا شیشه ای رنگی رنگ کنید، غذا و ظرف را در یک کیسه فر ته بزنید و با قلاب لباس بپوشانید و در عقب گوشه ی بازتابنده قرار دهید

6. He snored so loud we had to stop him, so we put a clothes peg on his nose.
[ترجمه ترگمان]او چنان خر خر می کرد که ما مجبور بودیم جلوی او را بگیریم، بنابراین ما یک تکه لباس روی دماغش گذاشتیم
[ترجمه گوگل]او با صدای بلند خندید و مجبور شد او را متوقف کند، بنابراین یک لباس را بر روی بینی گذاشتیم

پیشنهاد کاربران

گیره لباس

noun - countable :
clothespin
گیره چوبی یا پلاستیکی لباس
a wooden or plastic object that you use to fasten wet clothes to a clothesline


کلمات دیگر: