کلمه جو
صفحه اصلی

beefy


معنی : سفت، فربه، چاق
معانی دیگر : گوشتالو، بزرگ، سنگین و عضلانی، ستبر

انگلیسی به فارسی

گوشت الو، چاق، فربه


گوشتی، فربه، چاق، سفت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: beefier, beefiest
مشتقات: beefiness (n.)
(1) تعریف: of or resembling beef.

(2) تعریف: having a muscular build; heavyset.
متضاد: puny
مشابه: burly, husky, muscular

• muscular, strong; heavy, fat
a beefy man is strong and muscular; an informal word.

مترادف و متضاد

سفت (صفت)
firm, able-bodied, stiff, horny, hard, rigid, fast, solid, dense, tough, tight, tenacious, thick, ironclad, stark, burly, brawny, beefy, chopping, tense, taut, wiry, hard-boiled, muscle-bound

فربه (صفت)
hard, serious, strong, fat, heavy, pursy, plump, beefy, corpulent, tubby, obese, fleshy

چاق (صفت)
replete, fatty, fat, thick, blubbery, pursy, lob, beefy, tubby, obese, chubby, overweight, massy, pudgy, fattish, podgy

brawny


Synonyms: husky, burly, muscular, thickset, heavy, bulky, sturdy, substantial, weighty, hulking


Antonyms: skinny, thin, slight, slim, tiny, frail, weak


جملات نمونه

1. all those beefy heavyweight wrestlers
همه ی آن کشتی گیران سنگین وزن و گوشتالو

2. Amanda and Tina were both beefy, sporty types.
[ترجمه ترگمان]آماندا و تینا هر دو گروه beefy و sporty بودند
[ترجمه گوگل]آماندا و تینا هر دو نوع گوشتی و ورزشی بودند

3. So on your beefy splurge night, enjoy the real thing.
[ترجمه ترگمان]خب، تو اون شب splurge گنده ت از یه چیز واقعی لذت ببر
[ترجمه گوگل]بنابراین در شب پریشانی شما، از چیز واقعی لذت ببرید

4. At the next table a beefy father was staring at me openly.
[ترجمه ترگمان]سر میز بعدی پدر بزرگی به من خیره شده بود
[ترجمه گوگل]در جدول بعدی یک پدر خجالتی به من آشکارا خیره شد

5. He was a little on the beefy side, I saw, but far from gone to fat.
[ترجمه ترگمان]من دیدم که او یک بچه کوچک بود، اما خیلی از دست رفته بود و چاق شده بود
[ترجمه گوگل]او کمی در سمت چپ بود، من دیدم، اما دور از رفته به چربی

6. Beefy has backed himself to complete the 23-day marathon hike in 130 hours at odds of 16-
[ترجمه ترگمان]Beefy از خود حمایت کرده است تا راهپیمایی ۲۳ روزه خود را در ۱۳۰ ساعت با اختلاف ۱۶ ساعت به پایان برساند
[ترجمه گوگل]Beefy خود را برای تکمیل پیشرفت ماراتن 23 روزه در 130 ساعت با شانس 16 ساله پشت سر گذاشته است

7. Beefy won't be able to put his blistered feet up until he arrives in Margate on October
[ترجمه ترگمان]Beefy تا رسیدن به Margate در ماه اکتبر نتوانست پاهای تاول زده خود را کنار بگذارد
[ترجمه گوگل]Beefy قادر نخواهد بود پاچه زخم خود را تا زمانی که در ماه اکتبر به مارگیت وارد شود، نزند

8. Then a sudden roar of rage: the beefy tattooed barman.
[ترجمه ترگمان]سپس یک غرش ناگهانی: مرد تنومند خال کوبی شده اش
[ترجمه گوگل]سپس یک سر و صدا ناگهانی از خشم خدمتکار خالکوبی برهنه

9. The beefy chest of a bulldog.
[ترجمه ترگمان]سینه beefy سگ بولداگ:
[ترجمه گوگل]سینه گوسفند بولداگ

10. A tall, beefy man, he was barefoot and stripped to the waist; his skin was tanned and healthy looking.
[ترجمه ترگمان]مرد بلند قد بلندی بود که پابرهنه بود و تا کمر لخت بود، پوستش آفتاب سوخته و خوش قیافه بود
[ترجمه گوگل]مرد قد بلند، مردانه، پابرهنه بود و به دور کمر ریخت؛ پوست او پیراشکی و سالم بود

11. The barman was a beefy guy with his sleeves rolled up and tattoos on his arms.
[ترجمه ترگمان]مرد تنومند مردی چاق بود که آستین هایش را بالا زده بود و روی بازوهایش خالکوبی داشت
[ترجمه گوگل]برمن یک مرد کوبنده بود که آستین هایش را روی دستش گذاشت و خالکوبی کرد

12. He's big and beefy.
[ترجمه ترگمان]او بزرگ و گوشتالو است
[ترجمه گوگل]او بزرگ و مرده است

13. He extended a beefy hand in my direction.
[ترجمه ترگمان]دستش را به طرف من دراز کرد
[ترجمه گوگل]او یک دست خالص را در جهت من گسترش داد

14. Burnham described FlashPort as a beefy, sophisticated and complex piece of software suitable for use by a senior engineer.
[ترجمه ترگمان]Burnham FlashPort را به عنوان یک نرم افزار پیچیده، پیچیده و پیچیده توصیف می کند که برای استفاده توسط یک مهندس ارشد مناسب است
[ترجمه گوگل]برنام فلشپورت را به عنوان یک قطعه نرم، پیچیده و پیچیده توصیف کرد که برای استفاده توسط یک مهندس ارشد مناسب بود

15. Our beefy burger smothered with warm queso sauce, chili and shredded cheddar jack cheese.
[ترجمه ترگمان]برگر بزرگ ما با سس warm گرم، فلفل نمکی و پنیر تکه تکه شده پنیر جک خرد شده بود
[ترجمه گوگل]همبرگر گوشتی ما با سس گرم cheeso، chili و پنیر چردر فندق خرد شده خرد شده است

all those beefy heavyweight wrestlers

همه‌ی آن کشتی‌گیران سنگین وزن و گوشتالو


پیشنهاد کاربران

گنده بک

tasting like beef
غذایی که طعم گوشت گاو داره رو هم میگن beefy



گنده،
muscular and heavily built
Her lower lip wad split and hung in two beefy flaps

یک مقدار چاق

به کسی که بدن عضلانی داشته باشه هم میگن ( تو باشگاه بدنسازی زیاده ازینا )


کلمات دیگر: