کلمه جو
صفحه اصلی

gratefully


سپاسگزارانه، ازروی حق شناسی، شکرگزارانه

انگلیسی به انگلیسی

• thankfully, appreciatively

جملات نمونه

1. Any help or donations will be gratefully received.
[ترجمه ترگمان]هر گونه کمک و یا کمک های مالی از روی حق شناسی دریافت خواهد شد
[ترجمه گوگل]هر گونه کمک و یا کمک های دریافتی از شما سپاسگزار خواهد شد

2. All donations will be gratefully received.
[ترجمه ترگمان]همه کمک های اهدایی از صمیم قلب دریافت خواهند شد
[ترجمه گوگل]تمام کمک های مالی به ما لطف می شود

3. I gratefully took the cup of coffee she offered me.
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی فنجان قهوه را برداشتم و به من تعارف کرد
[ترجمه گوگل]من از اینکه قهوه را به من ارائه دادم سپاسگزارم

4. All contributions will be gratefully received.
[ترجمه ترگمان]همه این کمک ها از صمیم قلب دریافت خواهند شد
[ترجمه گوگل]تمام مشارکتها با سپاس فراوان دریافت خواهند کرد

5. Tom gratefully took in the comfortable sitting room.
[ترجمه ترگمان]تام با خوشحالی در اتاق نشیمن راحت نشست
[ترجمه گوگل]تام با خوشحالی در اتاق نشیمن راحت گرفت

6. David delivered Holly gratefully into the woman's outstretched arms.
[ترجمه ترگمان]دیوید هالی را با تشکر از بازوان گشاده زن بیرون آورد
[ترجمه گوگل]دیوید هولی را به تحرکات زنانه تسلیم کرد

7. The boy ate gratefully and ravenously.
[ترجمه ترگمان]پسر با خوشحالی و خوشحالی غذا می خورد
[ترجمه گوگل]این پسر با افتخار و محبت آمیز بود

8. I gratefully acknowledge the help of many people here today.
[ترجمه ترگمان]من امروز به کمک خیلی ها به اینجا اعتراف می کنم
[ترجمه گوگل]با سپاس فراوان از بسیاری از مردم اینجا سپاسگذارم

9. We gratefully acknowledge the contributions of everyone who helped us.
[ترجمه ترگمان]ما با قدردانی از نقش هر کسی که به ما کمک کردند قدردانی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از همه کسانی که به ما کمک کردند سپاسگزاریم

10. I gratefully acknowledge financial support from several local businesses.
[ترجمه ترگمان]من با سپاسگزاری حمایت مالی از چندین کسب وکار محلی را تایید می کنم
[ترجمه گوگل]من از حمایت مالی چندین شرکت تجاری محلی قدردانی می کنم

11. I sank gratefully into the warm, dry bed.
[ترجمه ترگمان]سپاس گزارانه به تخت گرم و خشک فرو رفتم
[ترجمه گوگل]من با افتخار به تخت گرم و خشک خشک شدم

12. The authors gratefully acknowledge your financial support.
[ترجمه ترگمان]نویسندگان از حمایت مالی شما قدردانی می کنند
[ترجمه گوگل]نویسندگان از شما سپاسگزار شما حمایت مالی شما را تایید می کنند

13. "That's kind of you, Sally," Claire said gratefully.
[ترجمه ترگمان]کلر با حق شناسی گفت: این لطف شماست، سالی
[ترجمه گوگل]کلر با قدردانی گفت: 'این نوع از شما، سالی است '

14. I offered help, and she accepted gratefully.
[ترجمه ترگمان]من به او کمک کردم و او با خوشحالی قبول کرد
[ترجمه گوگل]من کمکم را ارائه دادم، و از پذیرش خوشحال شد

پیشنهاد کاربران

با افتخار

با سپاسگزاری - از روی قدردانی
he behaved us gratefully/thankfully on account of our morality.
او با سپاسگزاری با ما رفتار کرد به دلیل اخلاقمان.

gratefully ( adv ) = با سپاسگذاری، از روی قدردانی، از روی حق شناسی، به دیده منت، با تشکر، با کمال تشکر

examples:
1 - She nodded gratefully.
سرش را با تشکر تکان داد.
2 - She smiled at me gratefully.
او با تشکر به من لبخند زد.
3 - Local food banks gratefully accept monetary donations.
بانکهای غذایی محلی با کمال تشکر کمکهای پولی را می پذیرند.
4 - "Thank you, you are very kind, " she said gratefully.
او با تشکر گفت: "متشکرم ، شما بسیار مهربان هستید. "
5 - Any assistance given on this project will be gratefully received.
هر کمکی که در این پروژه انجام شود با کمال تشکر دریافت می شود.
6 - I gratefully acknowledge the support and assistance given by several individuals.
من با کمال تشکر از حمایت و مساعدتی که توسط چندین نفر ارائه شده قدردانی کردم.


کلمات دیگر: