کلمه جو
صفحه اصلی

aftermath


معنی : عواقب بعدی، پسایند
معانی دیگر : پیامد، نتیجه (به ویژه نتیجه ی ناخوشایند)، (کشاورزی) پس چین، محصول ثانوی

انگلیسی به فارسی

پیامد، نتیجه (به‌ویژه نتیجه‌ی ناخوشایند)، عواقب بعدی، پسایند


(کشاورزی) پس چین، محصول ثانوی


پس از آن، عواقب بعدی، پسایند


انگلیسی به انگلیسی

• results, consequences, aftereffects; period immediately following
the aftermath of an important, usually harmful, event is the situation that results from it.

اسم ( noun )
(1) تعریف: the result or consequence of an event.
مترادف: by-product, consequence, effect, end, fallout, issue, outcome, repercussion, result
مشابه: backwash, development, fruit, offshoot, outgrowth, sequel, upshot

- The aftermath of the oil spill proved to be an environmental catastrophe.
[ترجمه ترگمان] بعد از نشت نفت، معلوم شد که یک فاجعه زیست محیطی است
[ترجمه گوگل] پس از نشت نفت، یک فاجعه زیست محیطی بود

(2) تعریف: the period following a disastrous event.
مترادف: wake
مشابه: fallout

- In the aftermath of the hurricane, much rebuilding was needed.
[ترجمه ترگمان] پس از طوفان، بازسازی زیادی مورد نیاز بود
[ترجمه گوگل] پس از طوفان، بازسازی بسیار ضروری بود

مترادف و متضاد

عواقب بعدی (اسم)
aftermath

پسایند (اسم)
aftermath

situation following an event, occurrence


Synonyms: after-effects, causatum, chain reaction, consequences, end, eventuality, flak, impact, issue, outcome, payoff, remainder, residual, residuum, results, upshot, waves


جملات نمونه

1. the aftermath of war
عواقب جنگ

2. The president visited the region in the immediate aftermath of the disaster.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور بلافاصله پس از حادثه از منطقه بازدید کرد
[ترجمه گوگل]رییس جمهور از منطقه پس از فاجعه بازدید کرد

3. A lot of rebuilding took place in the aftermath of the war.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بازسازی پس از جنگ صورت گرفت
[ترجمه گوگل]پس از جنگ، بسیاری از بازسازی ها صورت گرفت

4. In the aftermath of the coup, the troops opened fire on the demonstrators.
[ترجمه ترگمان]پس از کودتا، سربازان به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند
[ترجمه گوگل]پس از کودتا، سربازان به تظاهرکنندگان آتش گشودند

5. In the aftermath of the hurricane, many people's homes were destroyed.
[ترجمه ترگمان]پس از طوفان، بسیاری از خانه های مردم ویران شدند
[ترجمه گوگل]پس از طوفان، خانه های بسیاری از مردم نابود شدند

6. He first took office in the aftermath of the civil war.
[ترجمه ترگمان]او اولین بار پس از جنگ داخلی اداره را به دست گرفت
[ترجمه گوگل]او نخستین بار پس از جنگ داخلی به عضویت خود درآمد

7. How does a country cope with the aftermath of war?
[ترجمه ترگمان]چگونه یک کشور با عواقب جنگ کنار می آید؟
[ترجمه گوگل]چگونه یک کشور با وقایع جنگ کنار می آید؟

8. Many more people died in the aftermath of the explosion.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم پس از انفجار جان خود را از دست دادند
[ترجمه گوگل]پس از انفجار، بسیاری از مردم دیگر جان خود را از دست دادند

9. Rage, in the aftermath of desire, was beating through her skull, but he was already moving away.
[ترجمه ترگمان]خشم، در اوج اشتیاق، از میان جمجمه او رد شد، اما از همان جا می رفت
[ترجمه گوگل]خشم، بعد از تمایل، از طریق جمجمه او ضرب و شتم بود، اما او در حال حرکت بود

10. The aftermath of a fire is always sad.
[ترجمه ترگمان]پیامدهای آتش سوزی همیشه غم انگیز است
[ترجمه گوگل]بعد از آتش همیشه غمگین است

11. Conditions in the aftermath of the 1905 revolution were propitious for stable development in countryside and city alike.
[ترجمه ترگمان]شرایط پس از انقلاب ۱۹۰۵ برای توسعه پایدار در روستا و شهر مساعد بود
[ترجمه گوگل]شرایط پس از انقلاب 1905 برای توسعه پایدار در حومه شهر و شهر به طور یکسان سودمند بود

12. The story deals with the aftermath of warfare, particularly the devastation wreaked by land mines.
[ترجمه ترگمان]این داستان پس از جنگ و به خصوص تخریب ناشی از مین های زمینی سر و کار دارد
[ترجمه گوگل]این داستان پس از جنگ، به ویژه ویرانی هایی که توسط مین های زمینی رخ داده است، به دنبال دارد

13. The aftermath of the Apollo I fire had left many questioning the basic concept of an attempted Moon landing.
[ترجمه ترگمان]عواقب بعدی در مورد آپولو نه، بسیاری از مفهوم اولیه فرود ماه را مورد سوال قرار داده بود
[ترجمه گوگل]بعد از آتش آپولو، بسیاری از پرسش های مفهوم اصلی تلاش برای فرود ماه را ترک کرده اند

14. So here we are in the aftermath.
[ترجمه ترگمان] خب، ما داریم عواقب بعدی رو می گیریم
[ترجمه گوگل]بنابراین در اینجا بعد از آن هستیم

the aftermath of war

عواقب جنگ


We all worked together in the aftermath of the earthquake.

همه‌ی ما با هم در پیامد پس از زلزله کار کردیم.


پیشنهاد کاربران

پس لرزه

فاجعه

:in the aftermath of
در اثر، پس از

the effects and results of something bad or important

معنای کلمه =پیامد ناخوشایند

مترادف =repercussions

بعد از، اتفاقات بعد، اشاره به آینده نیز دارد

ناخوشایندی زمان بعد از ما ، دنیای ناخوشایند

پیامد یا پسآیند

دورهٔ پسین


کلمات دیگر: