1. Small desert rodents and the Bedouin goat can survive short periods of dehydration which result in a 20-30 percent weight loss.
[ترجمه ترگمان]جوندگان کوچک صحرایی و بز بادیه نشین می توانند به مدت کوتاهی از کمبود آب بدن جان سالم به در ببرند که منجر به کاهش ۲۰ تا ۳۰ درصد کاهش وزن می شود
[ترجمه گوگل]جوندگان بیضوی کوچک و بزوودی بدوئین می توانند مدت کوتاهی از کم آبی بدن را زنده نگه دارند که منجر به کاهش وزن 20 تا 30 درصد می شود
2. It is a Bedouin band; and next morning there remains not a single living soul within those city walls.
[ترجمه ترگمان]این یک گروه بادیه نشین است و صبح روز بعد یک روح زنده در آن دیواره ای شهر وجود ندارد
[ترجمه گوگل]این باندین Bedouin است؛ و صبح روز بعد یک روح زنده تنها در داخل دیوارهای شهر وجود ندارد
3. It made me think of a Bedouin taking out his prayer carpet and unrolling it in the vastness of the desert.
[ترجمه ترگمان]این باعث شد که من فکر کنم که یک Bedouin فرش his را بیرون می اورد و آن را در vastness صحرا باز خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این باعث شد که من به یک بندهوین از فرش دعا بیاموزم و آن را در گستره بیابان باز کنم
4. A dusty sentinel's box held a bedouin guard who saluted us as we drove into the parking area.
[ترجمه ترگمان]همان طور که ما وارد محوطه پارکینگ شدیم، یک جعبه نگهبانی عرب ها بود که با ما سلام و احوال پرسی کرد
[ترجمه گوگل]جعبه نگهبان گرد و غبار یک نگهبان بولیوی را برگزار کرد که ما را به سمت پارکینگ برد
5. Five Bedouin musicians knelt on a Persian carpet, playing rebabs, traditional stringed instruments, and crooning traditional Omani songs in the gathering darkness.
[ترجمه ترگمان]پنج نفر از نوازندگان بادیه نشین در یک فرش پارسی زانو زدند، ابزارهای زهی سنتی را می نوازند، سازه ای زهی سنتی را می نوازند، و آوازهای سنتی عمانی در تاریکی فزاینده را زمزمه می کنند
[ترجمه گوگل]پنج آواز بدمینتون در یک فرش ایرانی، با بازی کردن مجسمه ها، آلات موسیقی سنتی و آواز سنتی عمانی در تاریکی جمع شده شلوغ شده اند
6. Then suddenly the Bedouin flared out for a brief century of splendour.
[ترجمه ترگمان]سپس ناگهان بدویان به خاطر یک قرن شکوه و شکوه به راه افتادند
[ترجمه گوگل]سپس ناگهان بدوئین برای یک قرن کوتاه از شکوه و جلال افتاد
7. When you come into a chief in the Bedouin tent.
[ترجمه ترگمان]وقتی اومدی تو چادر Bedouin
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما به یک رئیس در بدوین چادر می روید
8. In 194 young Bedouin shepherds, searching for a stray goat in the Judean Desert, entered a long-untouched cave and found jars filled with ancient scrolls .
[ترجمه ترگمان]در این میان چوپان جوانی که در صحرای judean سرگردان شده بود به دنبال یک بز ولگرد سرگردان در صحرای judean وارد شد و در یک غار طولانی و دست نخورده وارد شد و jars پر از آثار باستانی پیدا شد
[ترجمه گوگل]در 194 چوپان جوان Bedouin، در جستجوی یک بز زنبق در صحرای یهودا، وارد یک غار ناپدید شده طولانی و کوزه های پر از اسکله های باستانی یافت
9. Growth in from the blue sea pearls removed Bedouin population of pearls, mysterious radiance.
[ترجمه ترگمان]دانه های مروارید دریای آبی رنگ مردم بادیه نشین را از مروارید، تشعشع اسرار آمیز حذف کردند
[ترجمه گوگل]رشد در از مروارید آبی دریایی حذف Bedouin جمعیت مروارید، تابش مرموز
10. Bedouin guides wrapped in blankets rest atop Mt . Sinai in Egypt on Aug. 200
[ترجمه ترگمان]راهنماهای بادیه نشین در blankets در بالای ام تی در روز ۲۰۰ اوت، سینا در مصر
[ترجمه گوگل]راهنماهای Bedouin پیچیده در پتو استراحت در بالای Mt سینا در مصر در اوت 200
11. A hospital spokesperson reported that the Bedouin returned to his tent in the Negev Desert to tend his goats.
[ترجمه ترگمان]یک سخنگوی بیمارستان گزارش داد که بدویان به چادرش در صحرای نگب پناه می برند
[ترجمه گوگل]یک سخنگوی بیمارستان گزارش داد که بدویین به چادر خود در صحرای نگوه بازگشت و به بزهاش خیره شد
12. Alongside Wadi Naam, a dusty Bedouin camp of 000 people, a toxic waste plant puffs away.
[ترجمه ترگمان]وادی حمد، یک قرارگاه نظامی متشکل از ۰۰۰ هزار مردم، یک گیاه waste سمی و سمی بود که از آن ها دور می شد
[ترجمه گوگل]همراه با وادی نعم، اردوگاه گردوغبار گرد و غبار 000 نفر، یک کارخانه زباله سمی، از بین می رود
13. Bedouin tribal elder tends camels at nightfall in Sahamah, Oman.
[ترجمه ترگمان]بزرگان قبیله بادیه نشین در هنگام غروب در Sahamah، عمان، شترها را دوست دارند
[ترجمه گوگل]بزرگان قبیله بدوین در شام در ساحه عمان تمایل به شتر دارند
14. They are presented as patriarchal Bedouin chiefs.
[ترجمه ترگمان]اونا رو به عنوان Bedouin patriarchal معرفی کردن
[ترجمه گوگل]آنها به عنوان فرماندهان فرقه پدرسالاری معرفی می شوند