1. the fuzz on a peach
کرک روی هلو
2. they singe an animal's hair or a fabic's fuzz by passing it over a flame
پشم حیوان یا پرز پارچه را با رد کردن از روی شعله می سوزانند.
3. He's got that bit of adolescent fuzz on his upper lip.
[ترجمه araban2] کمی پرز نوجوانی در پشت لب او قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]او آن بیت of را که روی لب بالایی اش داشت به دست اورده بود
[ترجمه گوگل]او کمی از فاز نوجوانی در بالای لب او قرار گرفته است
4. When Jack was born he had a fuzz of black hair on his head.
[ترجمه araban2] هنگامی که جک متولد شد، پرزهایی از موهای سیاه را روی سر خود داشت.
[ترجمه ترگمان]وقتی جک به دنیا آمد، سرش پر از موهای سیاه شده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که جک متولد شد، او موهای سیاه را روی سر خود داشت
5. A peach skin is covered with fuzz.
[ترجمه araban2] پوست هلو با پرز پوشیده شده است.
[ترجمه ترگمان]پوست هلو پوشیده از مور مور است
[ترجمه گوگل]پوست هلو با فاز پوشیده شده است
6. What you tell the fuzz to get them to leave you alone?
[ترجمه ترگمان]چیزی که به پلیس میگی مجبورشون کنه که تو رو تنها بذارن؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی را به شما میگویم تا آنها را تنها بگذارید؟
7. All his friends kept their baby fuzz, thought it made them look sophisticated.
[ترجمه ترگمان]همه دوستانش به هم بافته شده بودند و فکر می کردند که این کار باعث شده که آن ها خیلی پیچیده به نظر برسند
[ترجمه گوگل]تمام دوستانش فاز بچه خود را حفظ کردند، فکر کردند که آنها پیچیده تر شده اند
8. You wouldn't believe all the dust and fuzz that gathers behind the computer.
[ترجمه ترگمان]تو باور نمی کنی که همه گرد و غبار که پشت کامپیوتر جمع می شوند را باور کنی
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید تمام گرد و غبار و فاز را که پشت کامپیوتر قرار می گیرد باور نکنید
9. Watch out! It's the fuzz.
[ترجمه ترگمان]! مراقب باش این مور مور مور مور کننده است
[ترجمه گوگل]مواظب باش! این فاز است
10. Count on the fuzz to fuck up.
[ترجمه ترگمان] \"کنت\" که قراره مست کنه
[ترجمه گوگل]شمارش در فاز به فاک کردن
11. There's some green fuzz growing on the leftovers in the fridge.
[ترجمه ترگمان]یک سری مور سبز در یخچال بزرگ می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از فاز سبز در سمت چپ در یخچال وجود دارد
12. My bare face rubbed against the soft fuzz of her robe.
[ترجمه ترگمان]چهره عریان من در حالی که موهای نرم لباسش را به هم می مالید
[ترجمه گوگل]چهره ی برهنه من در برابر فاز نرم گناه او مالید
13. Soon the screen was obliterated by the fuzz of burning light behind Ari's eyes.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که پرده از زیر چشمان آ ره محو شد
[ترجمه گوگل]به زودی روی صفحه نمایش توسط فاز نور سوزن پشت چشم آری نابود شد
14. And the article treated the sample with maximum Fuzz Similar Extent arithmetic to recognize it.
[ترجمه ترگمان]و این مقاله نمونه را با حداکثر تعداد arithmetic برای تشخیص آن مورد آزمایش قرار داد
[ترجمه گوگل]و این مقاله نمونه با حداکثر حساب دقیق Fuzz مشابه را به رسمیت شناختن آن