برش عرضی، مقطع، برش ورین، نمونه ی جامع (از هر چیز)، (نمایشگر) قشرهای مختلف، (اجتماعی) نمونه ی بارز، برشگاه، (لوله) خط مقطع، سطح مقطع، (فیزیک اتمی - سنجش امکان وقوع واکنش اتمی) واکنش سنجی، مقطع عرضی
cross section
برش عرضی، مقطع، برش ورین، نمونه ی جامع (از هر چیز)، (نمایشگر) قشرهای مختلف، (اجتماعی) نمونه ی بارز، برشگاه، (لوله) خط مقطع، سطح مقطع، (فیزیک اتمی - سنجش امکان وقوع واکنش اتمی) واکنش سنجی، مقطع عرضی
انگلیسی به فارسی
برش متقاطع، نمونه یا حد وسط
مقطع عرضی
سطح مقطع، برش متقاطع، مقطع عرضی، نمونه یا حد وسط
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: cross-section (adj.), cross-sectional (adj.), cross-section (v.)
مشتقات: cross-section (adj.), cross-sectional (adj.), cross-section (v.)
• (1) تعریف: a planar view exposed by cutting through an object, usu. at right angles to its longitudinal axis.
• مشابه: section
• مشابه: section
• (2) تعریف: a drawing, photograph, or other graphic representation of such a view.
• (3) تعریف: a representative sample or selection of typical parts that reveals what the whole is like.
• مشابه: sample
• مشابه: sample
- a cross section of the population
[ترجمه ترگمان] بخش cross از جمعیت
[ترجمه گوگل] یک بخش از جمعیت
[ترجمه گوگل] یک بخش از جمعیت
• transverse cutting; area which represents a target in relation to a bullet fired
a cross-section of something such as a group of people is a typical or representative sample of it.
a cross-section of an object is what you would see if you cut straight through the middle of it.
a cross-section of something such as a group of people is a typical or representative sample of it.
a cross-section of an object is what you would see if you cut straight through the middle of it.
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] سطح مقطع - مقطع عرضی - برش عرضی - نیمرخ عرضی - سطح مقطع ناخالص - عمود برش - مقطع ناخالص - برش - نیمرخ پهنا - مقطع
[زمین شناسی] سطح مقطع، مقطع عرضی نموداری نمایانگر ارتفاعات در یک امتداد معین. نشاندهنده تغییرات به وجود آمده در پارامتر اختیاری یا انتخابی در جهت عادی
[نساجی] سطح مقطع - برش عرضی - مقطع عرضی
[ریاضیات] مقطع عرضی
[نفت] برش عرضی
[پلیمر] مقطع عرضی
[آب و خاک] برش عرضی، نیمرخ عرضی، مقطع عرضی
[زمین شناسی] سطح مقطع، مقطع عرضی نموداری نمایانگر ارتفاعات در یک امتداد معین. نشاندهنده تغییرات به وجود آمده در پارامتر اختیاری یا انتخابی در جهت عادی
[نساجی] سطح مقطع - برش عرضی - مقطع عرضی
[ریاضیات] مقطع عرضی
[نفت] برش عرضی
[پلیمر] مقطع عرضی
[آب و خاک] برش عرضی، نیمرخ عرضی، مقطع عرضی
جملات نمونه
a cross section of the stem of this plant
برش عرضی ساقهی این گیاه
1. The contestants are drawn from a cross section of society.
[ترجمه افشین چیت نیس] شرکت کنندگان در مسابقه از میان گروهی ( نمونه ای ) از جامعه انتخاب میشوند.
[ترجمه ترگمان]رقابت کنندگان از مقطع عرضی جامعه کشیده شده اند[ترجمه گوگل]مسابقه از یک بخش از جامعه تشکیل شده است
2. The demonstration provided a platform for a broad cross section of speakers.
[ترجمه افشین چیت نیس] این نمایش بستری برای سخنرانان از طیفهای گوناگون ایجاد کرد.
[ترجمه ترگمان]این تظاهرات، سکویی برای سطح وسیعی از گویندگان فراهم کرد[ترجمه گوگل]تظاهرات یک پلت فرم برای یک بخش وسیع سخنرانان ارائه داد
3. The study group was selected from a broad cross section of the population.
[ترجمه سعید گازرانی] گروه مورد مطالعه از بخش وسیعی از جمعیت انتخاب شده بود.
[ترجمه ترگمان]گروه مطالعه از بخش وسیعی از جمعیت انتخاب شد[ترجمه گوگل]گروه مطالعه از بخش وسیعی از جمعیت انتخاب شده است
4. We interviewed a wide cross section of people.
[ترجمه سعید گازرانی] ما با بخش وسیعی از مردم مصاحبه کردیم.
[ترجمه افشین چیت نیس] ما با نمونه وسیعی از مردم مصاحبه کردیم
[ترجمه ترگمان]ما با یک مقطع عرضی از مردم مصاحبه کردیم[ترجمه گوگل]ما مصاحبه ای با بخش وسیعی از مردم داشتیم
5. Below it is a cross section inferred from the map, with eroded portions indicated by dashed lines.
[ترجمه ترگمان]در زیر یک برش عرضی که از نقشه استنباط می شود، با بخش های فرسوده نشان داده شده توسط خطوط خط چین شده نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]در زیر آن مقطعی از نقشه نشان داده شده است، با بخش های فرسوده شده نشان داده شده با خطوط خطی
[ترجمه گوگل]در زیر آن مقطعی از نقشه نشان داده شده است، با بخش های فرسوده شده نشان داده شده با خطوط خطی
6. The simplified anatomy of a rose flower in cross section.
[ترجمه ترگمان]تشریح ساده و ساده گل رز در مقطع عرضی
[ترجمه گوگل]آناتومی ساده یک گل رز در مقطع عرضی
[ترجمه گوگل]آناتومی ساده یک گل رز در مقطع عرضی
7. The leaf petioles are always triangular in cross section and can be easily distinguished.
[ترجمه ترگمان]برگ leaf برگ همیشه در بخش عرضی مثلثی بوده و می تواند به راحتی برجسته باشد
[ترجمه گوگل]برگهای برگ معمولا در مقطع عرضی مثلثی هستند و قابل تشخیص هستند
[ترجمه گوگل]برگهای برگ معمولا در مقطع عرضی مثلثی هستند و قابل تشخیص هستند
8. A cross section of the filter chambers.
[ترجمه افشین چیت نیس] سطح مقطعی از اتاقهای فیلتر
[ترجمه ترگمان]یک مقطع عرضی از اتاق های فیلتر[ترجمه گوگل]بخش مقطعی از اتاق های فیلتر
9. These branches cover a good cross section of the branch network in terms of location, size and type of business.
[ترجمه ترگمان]این شاخه ها بخش عرضی خوبی از شبکه شاخه ها برحسب مکان، اندازه و نوع کسب وکار را پوشش می دهند
[ترجمه گوگل]این شاخه ها یک بخش صحیح شبکه شعبه را از نظر موقعیت، اندازه و نوع کسب و کار پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]این شاخه ها یک بخش صحیح شبکه شعبه را از نظر موقعیت، اندازه و نوع کسب و کار پوشش می دهد
10. The diagram is a cross section of the bowl blank with the desired circular arc superimposed.
[ترجمه ترگمان]نمودار یک مقطع عرضی از کاسه خالی با کمان چرخشی مورد نظر است
[ترجمه گوگل]نمودار یک قطعه کروی از خمیر کاسه با کمان دایره ای مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]نمودار یک قطعه کروی از خمیر کاسه با کمان دایره ای مورد نیاز است
11. The narrower the cross section is, the smaller the separated region will be.
[ترجمه ترگمان]هرچه بخش عبور کم تر باشد، منطقه جدا شده کوچک تر خواهد بود
[ترجمه گوگل]هرچه سطح مقطع باریک تر باشد، منطقه کوچک تر از آن کوچکتر خواهد بود
[ترجمه گوگل]هرچه سطح مقطع باریک تر باشد، منطقه کوچک تر از آن کوچکتر خواهد بود
12. The cross section of a bridge deck may twist as a result of excessive life.
[ترجمه افشین چیت نیس] سطح مقطع عرشه یک پل میتواند بر اثر عمر زیاد، تاب بخورد.
[ترجمه ترگمان]سطح مقطع یک عرشه پل می تواند در نتیجه زندگی بیش از حد تغییر کند[ترجمه گوگل]بخشی از یک عرشه پل ممکن است به عنوان یک نتیجه از زندگی بیش از حد پیچ خورده است
13. The physics meaning for the laser radar cross section ( LRCS ) is discussed in the paper.
[ترجمه ترگمان]مفهوم فیزیک برای مقطع عرضی رادار لیزر (LRCS)در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]معنای فیزیک برای مقطع راداری لیزر لیزر (LRCS) در مقاله مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]معنای فیزیک برای مقطع راداری لیزر لیزر (LRCS) در مقاله مورد بحث قرار گرفته است
14. Pressure and velocity fields of spatial cross section on an aircraft model with strake wing and double vertical tails were measured using a seven hole probe.
[ترجمه ترگمان]میدان های فشار و سرعت مقطع عرضی بر روی یک مدل هواپیما با بال strake و دو دم عمودی دوبل با استفاده از یک کاوشگر هفت سوراخ اندازه گیری شدند
[ترجمه گوگل]میدان های فشار و سرعت بخش صلیب در مدل هواپیما با بال کمان و دم عمودی دو با استفاده از یک پروب 7 نفره اندازه گیری شد
[ترجمه گوگل]میدان های فشار و سرعت بخش صلیب در مدل هواپیما با بال کمان و دم عمودی دو با استفاده از یک پروب 7 نفره اندازه گیری شد
15. A calculation method of the off-design of variable cross section in pulse turbine with vaneless volute is introduced in the paper.
[ترجمه ترگمان]روش محاسبه پایین - طراحی مقطع عرضی متغیر در توربین پالس با طرح حلزونی vaneless، در این مقاله مطرح شده است
[ترجمه گوگل]روش محاسبه خاموش طراحی مقطع متغیر در توربین پالس با ورق ناپیوسته در مقاله معرفی شده است
[ترجمه گوگل]روش محاسبه خاموش طراحی مقطع متغیر در توربین پالس با ورق ناپیوسته در مقاله معرفی شده است
a cross section of a nerve under the microscope
برش عرضی عصب در زیر میکروسکوپ
The group represented a good cross section of the working class.
آن گروه نمونهی خوبی از قشرهای مختلف طبقهی کارگر بود.
a cross section of Iranian society
نمونهی بارزی از جامعهی ایران
پیشنهاد کاربران
سطح مقطع
مقطع عرضی، مقطع پروفیل ( درزمین شناسی )
پروفیل عرضی - مقطع عرضی ( در مهندسی نقشه برداری )
بخش قطع شده از هر چیزی، سطح مقطع
Representative cross section
نماینده اقشار مختلف
نماینده اقشار مختلف
قشرهای مختلف
The study group was selected from a broad cross section of the population
گروه مورد تحقیق از قشرهای مختلف و جامعی از جمعیت ها انتخاب شدند
The study group was selected from a broad cross section of the population
گروه مورد تحقیق از قشرهای مختلف و جامعی از جمعیت ها انتخاب شدند
کلمات دیگر: