1. the scandal dished his hopes of being elected
آن رسوایی امید او را به انتخاب شدن تبدیل به یاس کرد.
2. the gymnasium has a dished roof
تالار ورزش بام بشقاب مانند دارد.
3. after sampling the soup, he dished a bowl for himself
پس از چشیدن سوپ یک کاسه برای خودش کشید.
4. They dished up a superb meal.
[ترجمه ترگمان] اونا یه غذای عالی تهیه کردن
[ترجمه گوگل]آنها یک وعده غذایی عالی را خنثی کردند
5. She dished the food onto plates.
[ترجمه ترگمان]او غذاها را داخل بشقاب ها تهیه کرده بود
[ترجمه گوگل]او غذا را بر روی صفحات گذاشت
6. Mother dished the food up straight out of the saucepan.
[ترجمه ترگمان]مادر غذا را مستقیما از داخل ماهی تابه بیرون آورد
[ترجمه گوگل]مادر غذا را مستقیما از قوطی نوشابه ریخت
7. He sat and dished with his girlfriend.
[ترجمه ترگمان]او نشسته بود و با دوست دخترش صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]او با دوست دخترش نشسته و خالی شده است
8. The teacher dished up the story in a humorous way.
[ترجمه ترگمان]معلم داستان را به شیوه ای خنده دار بیان کرد
[ترجمه گوگل]معلم داستان را به روش طنز آمیز گذاشت
9. She dished out the food.
[ترجمه ترگمان] اون غذا رو تهیه کرده
[ترجمه گوگل]او غذا را بیرون آورد
10. The scandal dished his hopes of being elected.
[ترجمه ترگمان]این رسوایی امیدهای او برای انتخاب شدن را بازگو کرد
[ترجمه گوگل]رسوایی امید خود را برای انتخاب شدن به دست آورد
11. Their jailers dished out their punishment.
[ترجمه ترگمان]jailers آن ها را تنبیه می کردند
[ترجمه گوگل]زندانیان آنها مجازات خود را از بین بردند
12. He dished up a lot of useful facts and figures.
[ترجمه ترگمان]او انبوهی از حقایق و ارقام مفید را تهیه کرد
[ترجمه گوگل]او بسیاری از واقعیت ها و ارقام مفید را در اختیار داشت
13. He dished me out a few vitamin pills.
[ترجمه ترگمان]اون چند تا قرص ویتامین دی برام فرستاد
[ترجمه گوگل]او چندین قرص ویتامین از من جدا کرد
14. She dished the old man out of his money.
[ترجمه ترگمان]او پیرمرد را از پول خود بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او پیر مرد را از پولش بیرون آورد
15. They dished out a bomb shelter.
[ترجمه ترگمان]اونا یه پناه گاه بمب تهیه کردن
[ترجمه گوگل]آنها یک پناهگاه بمب گذاری کردند