کلمه جو
صفحه اصلی

cosmetic


معنی : وسیله ارایش، فن ارایش و تزئین
معانی دیگر : آرایشی، زیباساز، بزکی، اسباب توالت، ابزار آرایش، اسباب بزک، (جمع) لوازم آرایشی، عیب زدا، لکه زدا، وابسته به لوازم آرایش، وابسته به بزک

انگلیسی به فارسی

وسیله آرایش، فن آرایش و تزئین


لوازم آرایشی و بهداشتی، وسیله ارایش، فن ارايش و تزئين


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any preparation, such as lipstick, made to be applied externally to the body to increase attractiveness.
مشابه: paint

- Many cosmetics are claimed to make wrinkles disappear.
[ترجمه Diana] بسیاری از لوازم ارایشی ادا می کنند که چین و چروک هارا ناپدید می کنند.
[ترجمه مهدی] بسیاری از لوازم آرایشی ادعا دارند که چین و چروک ها را ناپدید می کنند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از لوازم آرایشی بسیاری ادعا می شود که چین و چروک را از بین می برند
[ترجمه گوگل] بسیاری از لوازم آرایشی ادعا می شود که چین و چروک ها ناپدید می شوند
صفت ( adjective )
مشتقات: cosmetically (adv.)
(1) تعریف: designed to increase attractiveness or correct physical blemishes.

- A cosmetic lotion may alleviate the itching.
[ترجمه ترگمان] یک لوسیون آرایشی ممکن است خارش را کم کند
[ترجمه گوگل] لوسیون آرایشی می تواند خارش را کاهش دهد
- His insurance will not cover cosmetic surgery.
[ترجمه ترگمان] بیمه او عمل زیبایی را پوشش نمی دهد
[ترجمه گوگل] بیمه او جراحی زیبایی را پوشش نخواهد داد

(2) تعریف: serving an aesthetic but not functional purpose.

- The purpose of the soldier's artificial arm was primarily cosmetic as it provided no capability of movement.
[ترجمه ترگمان] هدف از دست مصنوعی سرباز لوازم آرایشی اولیه بود چون هیچ قابلیت جنبشی نداشت
[ترجمه گوگل] هدف بازوی مصنوعی سرباز عمدتا آرایشی بود زیرا هیچ گونه حرکتی را ارائه نکرد

(3) تعریف: affecting external appearance alone; superficial.
مشابه: superficial

- cosmetic repairs
[ترجمه ترگمان] تعمیرات لوازم آرایشی
[ترجمه گوگل] تعمیر لوازم آرایشی و بهداشتی

• beautifying, improving; pertaining to cosmetics
agent used to beautify the face and body (as in creams, lipstick, etc.)
cosmetics are substances such as lipstick or face powder.
cosmetic measures or changes improve the appearance of something without changing its basic character or without solving a basic problem.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] آرایشی - آرایه
[نساجی] آرایشی
[پلیمر] آرایشی

مترادف و متضاد

وسیله ارایش (اسم)
cosmetic

فن ارایش و تزئین (اسم)
cosmetic

beautifying; relating to appearance


Synonyms: corrective, gooky, improving, makeup, nonessential, painted, remedial, restorative, superficial, surface, touching-up


Antonyms: disfiguring


جملات نمونه

1. cosmetic surgery
جراحی زیبایی (پلاستیک)

2. The health service can't provide cosmetic surgery.
[ترجمه ترگمان]خدمات بهداشتی نمی توانند جراحی زیبایی انجام دهند
[ترجمه گوگل]سرویس بهداشتی نمی تواند جراحی زیبایی انجام دهد

3. Melanie plunked her cosmetic case down on a chair.
[ترجمه ترگمان]ملانی جعبه لوازم آرایش را روی یک صندلی گذاشت
[ترجمه گوگل]Melanie مورد لوازم آرایشی خود را بر روی یک صندلی قرار داده است

4. We're making a few cosmetic changes to the house before we sell it.
[ترجمه ترگمان]قبل از انکه آن را بفروشیم، تغییراتی در خانه ایجاد می کنیم
[ترجمه گوگل]ما قبل از فروش آن چند تغییرات زیبایی در خانه انجام می دهیم

5. By now she'd had so much cosmetic surgery that she looked quite grotesque.
[ترجمه ترگمان]با این حال چنان عمل جراحی زیبایی کرده بود که او کاملا زشت به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او جراحی بسیار زیبایی داشت که بسیار ظرافتی به نظر می رسید

6. She received a cosmetic makeover at a beauty salon as a birthday gift.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان هدیه تولد در یک سالن زیبایی ظاهر شد
[ترجمه گوگل]او یک سالن زیبایی را به عنوان یک هدیه تولد دریافت کرد

7. Opponents described the reforms as a purely cosmetic exercise.
[ترجمه ترگمان]مخالفان این اصلاحات را صرفا یک تمرین زیبایی توصیف کردند
[ترجمه گوگل]مخالفان اصلاحات را به عنوان یک تمرین صرفا آرایشی توصیف کردند

8. She had the operation entirely for cosmetic purposes.
[ترجمه ترگمان]او این عمل را به طور کامل برای اهداف ارایشی طبیعی انجام می داد
[ترجمه گوگل]او این عمل را به طور کامل برای اهداف آرایشی انجام داد

9. I don't approve of cosmetic surgery.
[ترجمه ترگمان]من عمل جراحی زیبایی رو تایید نمی کنم
[ترجمه گوگل]من جراحی زیبایی را تایید نمی کنم

10. Many MPs denounced the resolution as a cosmetic exercise .
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اعضای پارلمان این قطعنامه را به عنوان یک تمرین آرایشی محکوم کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از نمایندگان مجلس این قطعنامه را به عنوان یک تمرین زیبایی محکوم کردند

11. These reforms are not merely cosmetic.
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات تنها زیبایی نیستند
[ترجمه گوگل]این اصلاحات صرفا لوازم آرایشی نیستند

12. She dismissed the moves as a cosmetic exercise to win votes.
[ترجمه ترگمان]او حرکات را به عنوان یک ورزش آرایشی برای برنده شدن انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]او این حرکات را به عنوان یک تمرین زیبایی برای رأی دادن رد کرد

13. It is a cosmetic measure which will do nothing to help the situation long term.
[ترجمه ترگمان]این یک اقدام آرایشی است که برای کمک به شرایط بلند مدت کاری انجام نخواهد داد
[ترجمه گوگل]این یک اقدام آرایشی است که هیچ کاری برای کمک به وضعیت درازمدت انجام نخواهد داد

14. She's obviously had some sort of cosmetic surgery.
[ترجمه ترگمان]معلومه که یه جور جراحی زیبایی داره
[ترجمه گوگل]او به وضوح جراحی زیبایی داشت

15. We shall pilot several new cosmetic products to selected potential purchasers.
[ترجمه ترگمان]ما چندین محصول آرایشی جدید را برای خریداران احتمالی انتخاب خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما چندین محصول آرایشی جدید را برای مشتریان بالقوه انتخابی آزمایش خواهیم کرد

cosmetic surgery

جراحی زیبایی (پلاستیک)


Powder and rouge are cosmetics.

پودر و سرخاب از لوازم آرایشی هستند.


پیشنهاد کاربران

لوازم آرایش

سطحی ( adj )

Relating to treatment intended to restore improve a person's appearance


Make up

کوسمتیک

هو
ماده یا فرآورده آرایشی ، اصطلاحی مربوط به زیبایی.

ظاهری ( پروتز )

جنبه زیبایی
مربوط به زیبایی

زیبایی شناختی

cosmetic ( علوم دارویی )
واژه مصوب: آرایشی
تعریف: ویژگی فراورده ای که برای آرایش به کار می رود


کلمات دیگر: