کلمه جو
صفحه اصلی

bulging


معنی : برجسته، بر امده، محدب

انگلیسی به انگلیسی

• protruding, sticking out, swelling

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بادکردن
[ریاضیات] باد کردن
[پلیمر] برآمدگی، تحدب

مترادف و متضاد

برجسته (صفت)
prime, master, striking, leading, protuberant, distinguished, outstanding, illustrious, dominant, bossed, prominent, eminent, bossy, gibbous, bulging, convex, bunchy, famous, predominant, egregious, noted, dome-shaped, kenspeckle, embossed, knobby, laureate, noticeable, overriding, palmary, stereometric, supereminent, torose

بر امده (صفت)
knotted, bouffant, protuberant, gibbous, bulging, verrucous, bulgy, pulvinate, excrescent, snaggy, protrusive, ridgy, verrucose

محدب (صفت)
protuberant, gibbous, bulging, bulgy, convex, pulvinate

جملات نمونه

1. bulging eyes
چشمان ورغلیده (بیرون زده)

2. bulging muscles
عضلات قلمبه سلمبه (پر از برجستگی)

3. Her pockets were bulging with presents.
[ترجمه ترگمان]Her از هدایا بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]جیب هایش با هدایا پر شده بود

4. Jiro waddled closer, his belly bulging and distended.
[ترجمه ترگمان]Jiro مثل اردک قدم می زد، شکمش بیرون زده بود و ورم کرده بود
[ترجمه گوگل]جیرو نزدیکتر می شوم، شکمش شکسته و پرت می شود

5. Her bags were bulging with shopping.
[ترجمه ترگمان]کیف ها با خرید از حدقه بیرون زده بودند
[ترجمه گوگل]کیسه های او با خرید خریداری شد

6. They returned home with the car bulging with boxes.
[ترجمه سمیرا] آنها با اتومبیل پر از جعبه به خانه برگشتند.
[ترجمه ترگمان]با اتومبیل که از جعبه ها بیرون زده بود به خانه بازگشتند
[ترجمه گوگل]آنها با جعبه های ماشین به عقب برگشتند

7. He showed off his bulging biceps.
[ترجمه ترگمان]بازوهای bulging را از هم جدا کرد
[ترجمه گوگل]او نشان داد که دوزخ شکسته خود را

8. His pockets were bulging with candy.
[ترجمه ترگمان]جیبش پر از شکلات بود
[ترجمه گوگل]جیب های او با آب نبات پر شده بود

9. He shouted at his brother, his neck veins bulging.
[ترجمه صبا] او بر سر برادرش فریاد زد و رگ های گردنش برجسته شد
[ترجمه ترگمان]او به برادرش فریاد زد، رگ های گردنش از حدقه بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]او برادرش را فریاد زد، رگهای گردنش پرت می شود

10. He is 6ft 3ins with bulging muscles.
[ترجمه ترگمان]او ۶ فوت (۳ فوت)دارد و ماهیچه های برآمده دارد
[ترجمه گوگل]او 6 فوت 3ین با عضلات شکم است

11. My pockets were bulging with loose change.
[ترجمه ترگمان]جیب های من از تغییر گشاد شده بود
[ترجمه گوگل]جیب من با تغییر سست در حال انفجار بود

12. His bag was bulging with presents.
[ترجمه ترگمان]کیفش از هدایا بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]کیسه هایش با هدایا پر شده بود

13. He fell heavily to the floor, his eyes bulging wide with fear.
[ترجمه ترگمان]او به سنگینی روی زمین افتاد، چشمانش از ترس گشاد شده بودند
[ترجمه گوگل]او به شدت به طبقه افتاد، چشمانش به شدت با ترس تکان می خورد

14. The BBC's archives are bulging with material.
[ترجمه ترگمان]بایگانی اخبار بی بی سی از مطالب پر شده است
[ترجمه گوگل]آرشیو بی بی سی با مواد مبهم است

پیشنهاد کاربران

Sticking out

برجسته

متورم، بالا آمده

ورقلمبیده - برجسته - بیرون زده -

Bulging tire

وقتی کنار تایر باد می کند . . . به اصطلاح تایر ( قُر ) شده. . .



برجسته، متورم، ورقلمبیده، بیرون زده
sticking out

برجسته، متورم، بیرون زده

sticking out like bulging eyes. . . . . برجسته یا بیرون زده

CENTRAL DISC PROTRUSION LEVELS THE LUMBAR NSPINE SHOWS ترجمه فارسی شود

Swelling
Outwards
برجسته، ورقلمبیده
Exaple: bulging eyes

در پزشکی
فتق دیسک یا بیرون زدگی دیسک بین مهره ای

برجسته، ور قلمبیده


کلمات دیگر: