کلمه جو
صفحه اصلی

braiding


معنی : قیطان، نوار یا توری قیطانی، بافتن مو
معانی دیگر : موی بافته، هر چیز به هم بافته (گیسو یا روبان یا حصیر و غیره)، قیطان دوزی، گلابتون کاری، چیزهایی که از قیطان یا نوار درست می شود

انگلیسی به فارسی

چیزهایی که از قیطان یا نوار درست می‌شود، قیطان، نوار یا توری قیطانی


بافتن، نوار یا توری قیطانی، بافتن مو، قیطان


انگلیسی به انگلیسی

• something made of braided material; trimming used for decorating clothes or draperies; braids (collectively)

دیکشنری تخصصی

[نساجی] نوار دوزی در زمینه پارچه یا لباس - گلابتون دوزی در لبهلباس یا پارچه - سوزن دوزی در لبه پارچه
[پلیمر] قیطان دوزی

مترادف و متضاد

قیطان (اسم)
fillet, filet, braid, cordon, braiding, lace, thread

نوار یا توری قیطانی (اسم)
braiding

بافتن مو (اسم)
braiding

جملات نمونه

1. She had almost finished braiding Louisa's hair.
[ترجمه ترگمان]موهای لوئی زا را تقریبا به پایان رسانده بود
[ترجمه گوگل]او تا به حال تقریبا به پایان رسیده موی لوئیزا

2. Tyler likes her hair in cornrows, but braiding it takes a long time.
[ترجمه ترگمان]تایلر از موهاش توی \"cornrows\" خوشش میاد اما داره خیلی طول میکشه
[ترجمه گوگل]تایلر موی خود را در ذرات ذرت دوست دارد، اما بافت آن طول می کشد

3. She spent ages braiding her horse's mane.
[ترجمه ترگمان]سال ها طول کشید تا یال اسبش را کند
[ترجمه گوگل]او سالها سعی کرد مانع اسب خود شود

4. The girls are busy braiding rugs.
[ترجمه ترگمان]دخترها مشغول بستن قالی ها هستند
[ترجمه گوگل]دختران فرش مشغول لباس پوشیدن هستند

5. The braiding neatly divides my sample into a purple top half and a bottle green lower half.
[ترجمه ترگمان]The به دقت نمونه من را به نیمه بالایی بنفش و نیمه پایینی شیشه تقسیم می کند
[ترجمه گوگل]بافتن به طور منظم نمونه من را به نیمه نازک ارغوانی تقسیم می کند و یک نیمکره سبز بطری

6. The braiding yarn is tended to move along the direction of the carrier movement.
[ترجمه ترگمان]نخ بافندگی تمایل به حرکت در جهت حرکت حامل دارد
[ترجمه گوگل]نخ ریسی معمولا در جهت حرکت حرکت حامل حرکت می کند

7. Vary this look by braiding the hair before coiling it.
[ترجمه ترگمان]این نگاه را با بستن موهایش قبل از اینکه آن را چنبر کند نگاه کن
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آن را با هم مخلوط کنید، این نگاه را با پوشیدن موهای خود متمایز کنید

8. I was listlessly braiding my hair.
[ترجمه ترگمان]من با تنبلی موهایم را می بافت
[ترجمه گوگل]من بی رحم بود موی خود را بافته

9. Braiding angle is the most important parameter to impact on mechanical properties of 3 D braided composites.
[ترجمه ترگمان]زاویه braiding مهم ترین پارامتر برای ضربه بر خواص مکانیکی کامپوزیتها ۳ D می باشد
[ترجمه گوگل]زاویه بریدن از مهمترین پارامترهای تاثیر گذاری بر خواص مکانیکی کامپوزیت های سه بعدی است

10. This paper mainly discussed the influence in braiding process such as the yarn fineness, gear ratio and spindle number of the braiding machine.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور عمده در مورد تاثیر فرآیند braiding مانند the نخ، نسبت دنده و شماره دوکی ماشین braiding بحث و تبادل نظر کرد
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور عمده در مورد تاثیر در فرآیند طناب نظیر رطوبت نخ، نسبت دنده و تعداد اسپیندل ماشین برش مورد بحث قرار گرفت

11. During braiding, the movement of braiding carriers determines the unit cell structure and the shape of cross-section of the preform.
[ترجمه ترگمان]در طول braiding، حرکت حامل ها، ساختار واحد پیل و شکل سطح مقطع of را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]در طول بافتن، جنبش حامل های نخی پوشاننده، ساختار سلول واحد و شکل مقطع پیش ساز را تعیین می کند

12. In the process of braiding, there is no spraying oil that is especially suitable for the braiding of lucency wires.
[ترجمه ترگمان]در فرآیند of کردن، هیچ روغن پاشیده کننده ای وجود ندارد که برای the سیم های رابط مناسب باشد
[ترجمه گوگل]در فرآیند بند بندی، هیچ روغن پاششی وجود ندارد که به خصوص برای کلیه سیم های لیکنس مناسب باشد

13. However, the maximum and minimum values of the braiding process angles were determined respectively by the effective yarn reserve of carriers and the dimension of braiding machine.
[ترجمه ترگمان]با این حال، حداکثر و حداقل مقادیر زاویه شروع به ترتیب با ذخیره موثر الیاف حامل ها و بعد از ماشین braiding تعیین شدند
[ترجمه گوگل]با این حال، حداکثر و حداقل مقادیر زاویه فرآیند بتنی به ترتیب توسط نخ ریسی نهایی حامل ها و ابعاد دستگاه برش تعیین می شود

14. For square braiding structures, a representative geometric model of unit cell is presented through studying the actual braiding process.
[ترجمه ترگمان]برای سازه های پارچه ای مربعی، یک مدل هندسی از واحد واحد از طریق مطالعه فرآیند ساخت مجدد ارائه می شود
[ترجمه گوگل]برای ساختارهای مربع برش، یک مدل هندسی نماینده سلول واحد از طریق مطالعه فرایند کاشت واقعی ارائه می شود

پیشنهاد کاربران

braiding ( مهندسی بسپار - الیاف )
واژه مصوب: قیطان بافی
تعریف: فرایند درهم رَوی ( interlacing ) سه رشته نخ یا بیشتر که در نتیجۀ آن رشته ها به صورت ضربدری بر روی هم قرار می گیرند


کلمات دیگر: