کلمه جو
صفحه اصلی

chopped


معنی : قطعه قطعه شده

انگلیسی به فارسی

خرد شده، قطعه قطعه شده


انگلیسی به انگلیسی

• cut with repeated blows, diced, cut up in pieces; felled (of a tree)

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] بریده شده

مترادف و متضاد

قطعه قطعه شده (صفت)
chopped

جملات نمونه

1. chopped meat
گوشت کاردی شده،گوشت خورشتی

2. chopped vegetables
سبزی خرد کرده

3. he chopped off the branches
او شاخه ها را زد.

4. he chopped off the chicken's head with a cleaver
سر مرغ را با ساطور قطع کرد.

5. he chopped the tree down with an ax
او درخت را با تبر انداخت.

6. he chopped the wood with an ax
او با تبر هیزم را شکست.

7. The old man chopped the block of wood in two with a single blow.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد تکه چوب را با یک ضربه قطع کرد
[ترجمه گوگل]پیرمرد بلوک چوب را در دو ضربه با یک ضربه خرد کرد

8. The country was chopped up into small administrative areas.
[ترجمه ترگمان]این کشور در مناطق کوچک مدیریتی خرد شد
[ترجمه گوگل]این کشور به مناطق کوچک اداری خرد شد

9. I chopped a branch off the tree.
[ترجمه ترگمان] شاخه درخت رو قطع کردم
[ترجمه گوگل]من یک شاخه را از درخت خرد کردم

10. Sprinkle some roasted chopped nuts on top.
[ترجمه ترگمان]کمی گردوی خرد شده را در بالای آن بریزید
[ترجمه گوگل]برخی از آجیل خرد شده را در بالای سر بپزید

11. Sprinkle some finely chopped cress over the top.
[ترجمه ترگمان]پس از این بهتر است که از بالای سر او را سرنگون کنید
[ترجمه گوگل]برخی از کاسه های ریز خرد شده را بالای سر بمالید

12. The fireman chopped a hole in the wall.
[ترجمه ترگمان]تیم آتش نشانی یک سوراخ در دیوار خرد کرد
[ترجمه گوگل]آتش نشان یک سوراخ در دیوار را خراب کرد

13. Don't ask me why they have chopped and changed so much.
[ترجمه ترگمان]از من نپرس که چرا اونا رو تیکه تیکه کردن و خیلی تغییر دادن
[ترجمه گوگل]از من بپرسید چرا آنها خرد شده اند و خیلی تغییر کرده اند

14. He chopped a branch off the tree.
[ترجمه کیمیا] اویک شاخه ازدرخت راقطع کرد
[ترجمه ترگمان]شاخه درخت را قطع کرد
[ترجمه گوگل]او یک شاخه را از درخت خرد کرد

15. He chopped the short story by two paragraphs.
[ترجمه ترگمان]او داستان کوتاه را با دو پاراگراف خلاصه کرد
[ترجمه گوگل]او داستان کوتاه را با دو پاراگراف خرد کرد

16. Sprinkle the dish with chopped fresh herbs.
[ترجمه ترگمان]ظرف را با آن گیاهان تازه پر کن
[ترجمه گوگل]بشقاب را با گیاهان تازه خرد شده بپاشید

پیشنهاد کاربران

تکه تکه شده

کپی کردن ، کپی

تکه کردن هویج

خرد شده

ریز ریز شده

I chopped fruits and vegetables yesterday and made salads with them

من دیروز میوه و سبزیجات را خرد کردم و با آنها سالاد درست کردم🍅🍋🍲

ٔ. . . . . . . . . . . . معنی : خرد کردن . قطعه قطعه کردن.


کلمات دیگر: