1. the flap of a pocket
(کت و پالتو) در جیب
2. the flap of this envelope is torn
در این پاکت پاره شده است.
3. a pocket flap picked by hand
در جیب که با دست حاشیه دوزی شده بود
4. the steady flap of bird wings
صدای مداوم بال پرندگان
5. anytime there was a flap
هر وقت که کار گیر می کرد
6. the sail gave a flap as the wind died
هنگام فروکش باد،بادبان ((تپی)) صدا کرد.
7. her statements had everybody in a flap
اظهارات او همه را به هیجان آورد.
8. I got into a real flap when I lost my keys.
[ترجمه Sina] من دستپاچه شدم موقعی که کلیدامو گم کردم
[ترجمه Sina] Flap در اینجا به معنی ، دستپاچگی ، به معنی یک حالت نگرانی که از گم شدن کلید ها به دست میاد
[ترجمه ترگمان]وقتی کلیدهام رو از دست دادم وارد یه دریچه واقعی شدم
[ترجمه گوگل]وقتی کلیدهای من را از دست دادم، به یک فلاپ واقعی رسیدم
9. The jacket was fastened with a complicated buttoned flap.
[ترجمه ترگمان]ژاکت را با یک دکمه بسته بسته بسته بودند
[ترجمه گوگل]ژاکت با یک فلپ پیچیده پیچیده بود
10. The officer undid the flap of his holster and drew his gun.
[ترجمه ترگمان]افسر دسته غلاف را باز کرد و تفنگش را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]افسر فلپ چترباز خود را باز کرد و تفنگش را کشید
11. Far from getting into a flap over the controversy, the government has used the media attention to its advantage.
[ترجمه ترگمان]جدای از وارد شدن به یک دریچه در بحث، دولت از توجه رسانه ها به این مزیت استفاده کرده است
[ترجمه گوگل]دولت از توجه رسانه ها به مزایای خود استفاده کرده است
12. They would flap bath towels from their balconies as they chatted.
[ترجمه Sina] انها هنگامی که صحبت میکردند ، حوله های حمام را از بالکن هایشان تکان میدادند ( به منظور خشک شدن )
[ترجمه ترگمان]همان طور که با هم گپ می زدند، حوله حمام را از بالکن ها بالا می کشیدند
[ترجمه گوگل]آنها هنگام صحبت کردن، حوله های حمام را از بالکن هایشان می پوشانند
13. He drew back the tent flap and strode out into the blizzard.
[ترجمه ترگمان]سپس دریچه چادر را پس کشید و با گام های بلند در میان برف به راه افتاد
[ترجمه گوگل]او فلپ چادر را باز کرد و بیرون زد
14. I've never seen her in a flap; she's always so calm.
[ترجمه Sina] من هیچ موقه او را در این عصبانیت ( رفتار ناشی از عصبانیت ) ندیده بودم . او همیشه خیلی ارام است
[ترجمه ترگمان]هرگز او را در یک دریچه ندیده بودم؛ او همیشه خیلی آرام است
[ترجمه گوگل]من او را در یک فلاپ ندیده ام؛ او همیشه آرام است
15. Flap your arms to keep warm.
[ترجمه Sina] بازو های خود را تکان بدهید برای گرم ماندن .
[ترجمه ترگمان]دستات را ببر بالا تا گرم نگهش داری
[ترجمه گوگل]بازوهای خود را برای گرم نگه دارید
16. There is no need to flap.
[ترجمه ترگمان]نیازی به زدن نیست
[ترجمه گوگل]بدون نیاز به فلپ وجود ندارد