کلمه جو
صفحه اصلی

nowhere


معنی : هیچ جا، هیچ کجا، در هیچ مکان
معانی دیگر : جای غیر موجود، جای دور دست، جای ناشناخته (nowheres هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

( nowheres ) هیچ جا، هیچ کجا، در هیچ مکان


هیچ جایی، هیچ جا، هیچ کجا، در هیچ مکان


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: not anywhere; in no place.
متضاد: everywhere, someplace, somewhere

(2) تعریف: at or to no place.
متضاد: someplace, somewhere
اسم ( noun )
(1) تعریف: the state of real or apparent nonexistence.

- They came out of nowhere.
[ترجمه melody] آن ها از ناکجا آباد آمدند
[ترجمه مینا تنها] انها غیر منتظره وناگهانی امدند
[ترجمه ترگمان] از ناکجاآباد سروکله اش پیدا می شه
[ترجمه گوگل] آنها از هیچ جا خارج نشدند

(2) تعریف: a remote, isolated, or unknown place.

- a town in the middle of nowhere
[ترجمه @amirali%] شهری در میانه ناکجاآباد
[ترجمه ترگمان] شهری در وسط ناکجا آباد
[ترجمه گوگل] یک شهر در وسط هیچ جا

(3) تعریف: obscurity or failure.

- He is going nowhere in his job.
[ترجمه sh] اون تو شغلش به هیچ جا نمی رسه
[ترجمه ترگمان] اون تو کارش هیچ جایی نمیره
[ترجمه گوگل] او در شغل خود هیچ جا نیست

• in no place
no place
you use nowhere to say that there is no place where something can happen or did happen.
if you say that someone or something appears from nowhere or out of nowhere, you mean that they appear suddenly and unexpectedly.
if you say that a place is in the middle of nowhere, you mean that it is a long way from other places; an informal expression.
if you say that you are getting nowhere or that something is getting you nowhere, you mean that you are not achieving anything or having any success.
you can use nowhere near instead of `not' to emphasize that something is far from being the case.

مترادف و متضاد

هیچ جا (قید)
nowhere, nowheres

هیچ کجا (قید)
nowhere, nowheres

در هیچ مکان (قید)
nowhere, nowheres

جملات نمونه

1. get nowhere
به جایی نرسیدن،موفق نشدن،به هدف نرسیدن

2. he is nowhere near as intelligent as i thought
او از آنچه که فکر می کردم خیلی کم هوش تر است.

3. the book was nowhere to be found
اصلا نمی شد کتاب را پیدا کرد.

4. he came out of nowhere and won the elections
او از هیچ جا سردرآورد و انتخابات را برد!

5. today i have gone nowhere
امروز هیچ جا نرفته ام.

6. the poor old man has nowhere to go
پیرمرد بیچاره هیچ جایی ندارد که برود.

7. he lives in the middle of nowhere
او در وسط یک جای دورافتاده و ناشناخته زندگی می کند.

8. this work seems to be leading nowhere
ظاهرا این کار به جایی نخواهد رسید.

9. i tried to convince her but i got nowhere
کوشیدم او را مجاب کنم ولی به جایی نرسیدم.

10. The house was nowhere near the sea.
[ترجمه مینا تنها] خانه در جایی ناشناخته نزدیک به دریا بود
[ترجمه ترگمان]خانه نزدیک دریا بود
[ترجمه گوگل]این خانه در نزدیکی دریا نبود

11. These young people have nowhere to go.
[ترجمه ترگمان]این جوانان جایی ندارند که بروند
[ترجمه گوگل]این جوانان جایی برای رفتن ندارند

12. The hall was nowhere near full.
[ترجمه ترگمان]سالن به هیچ جا ختم نمی شد
[ترجمه گوگل]سالن جایی نداشت

13. There was nowhere for me to sit.
[ترجمه ترگمان]جایی برای نشستن وجود نداشت
[ترجمه گوگل]هیچ جا برای من نشسته بود

14. Let's take the highway. This road leads nowhere.
[ترجمه ترگمان]بیا بریم بزرگراه این جاده هیچ جایی نداره
[ترجمه گوگل]بیایید بزنیم این جاده منجر به جایی نمیشود

15. Discussing all these details will get us nowhere; we must get back to first principles .
[ترجمه ترگمان]بحث درباره این جزئیات به هیچ جا نخواهد رسید، باید برگردیم به اصل اولیه
[ترجمه گوگل]بحث در مورد همه این جزئیات ما را از هیچ کجا دریافت نمی کند؛ ما باید به اصول اولیه بازگردیم

16. He is nowhere to be seen.
[ترجمه ترگمان] اون جایی نیست که دیده بشه
[ترجمه گوگل]او جایی نیست که دیده شود

Today I have gone nowhere.

امروز هیچ‌جا نرفته‌ام.


The book was nowhere to be found.

اصلاً نمی‌شد کتاب را پیدا کرد.


The poor old man has nowhere to go.

پیرمرد بیچاره هیچ جایی ندارد که برود.


this kind of talking will get you nowhere!

این‌طور حرف‌زدن تو را به جایی نخواهد رساند!


He came out of nowhere and won the elections!

او از هیچ جا سردرآورد و انتخابات را برد!


He is nowhere near as intelligent as I thought.

او از آنچه که فکر می‌کردم خیلی کم‌هوش‌تر است.


He lives in the middle of nowhere.

او در وسط یک جای دورافتاده و ناشناخته زندگی می‌کند.


پیشنهاد کاربران

ناکجاآباد

بدون جا ، بدون جایی

I'm nowhere near ready
It means
من وااااقعا
آماده نیستم

غیب ( از غیب ظاهرشدن )

ناکجا

درجا زدن هم معنی میشه



کلمات دیگر: