کلمه جو
صفحه اصلی

assassinate


معنی : کشتن، سربه سر کردن، ترور کردن، بقتل رساندن
معانی دیگر : (معمولا در مورد قتل های سیاسی) کشتن، به قتل رساندن، هتک آبرو کردن، آبرو ریزی کردن، تهمت زدن

انگلیسی به فارسی

کشتن، به قتل رساندن، ترور کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: assassinates, assassinating, assassinated
مشتقات: assassination (n.), assassinator (n.)
(1) تعریف: to murder for pay or for ideological reasons.
مشابه: bump off, dispatch, do away with, kill, knife, liquidate, remove, shoot, slay, stab, wipe out

- The respected civil rights leader, Martin Luther King, Jr. was assassinated on April 4, 1968.
[ترجمه ترگمان] رهبر محترم حقوق مدنی، مارتین لوتر کینگ پسر در چهارم آوریل ۱۹۶۸ ترور شد
[ترجمه گوگل] رهبر مدافع حقوق مدنی، مارتین لوتر کینگ جونیور، در 4 آوریل 1968، ترور شد
- An actor named John Wilkes Booth assassinated President Lincoln.
[ترجمه ترگمان] یک بازیگر به نام جان ویلکس بوث، رئیس جمهور لینکلن را ترور کرد
[ترجمه گوگل] یک بازیگر به نام John Wilkes Booth ترور پرزیدنت لینکلن شد

(2) تعریف: to destroy, abuse, or defame.
مترادف: defame, destroy, ruin
مشابه: abuse, assail, denigrate, disgrace, malign, run down, slander, vilify

- She publicly assassinated his character.
[ترجمه ترگمان] او علنا شخصیت خود را ترور کرد
[ترجمه گوگل] او عمدا شخصیت او را ترور کرد

• intentionally murder someone
when someone important is assassinated, they are murdered as a political act.

مترادف و متضاد

کشتن (فعل)
benumb, amortize, destroy, dispatch, administer, administrate, kill, murder, assassinate, mortify, amortise, fordo, extinguish, rat, burke, butcher, smite, knock off, misdo

سربه سر کردن (فعل)
ruin, assassinate, annihilate, bane, wreck, consume, obliterate, wither

ترور کردن (فعل)
terrorize, assassinate

بقتل رساندن (فعل)
brain, kill, murder, assassinate, slay

murder prominent or important person


Synonyms: bump off, do in, eliminate, execute, gun down, hit, kill, knock off, liquidate, slaughter, slay


جملات نمونه

1. a plot to assassinate the president
توطئه ی قتل رییس جمهور

2. A plot to assassinate the banker has been uncovered by the police.
[ترجمه ...] یک توطئه برای ترور بانک دار توسط پلیس کشف شده است
[ترجمه ترگمان]یک توطئه برای ترور بانک دار توسط پلیس کشف شده است
[ترجمه گوگل]توطئه برای ترور بانکدار توسط پلیس کشف شده است

3. They were plotting how they would assassinate the president.
[ترجمه ترگمان]داشتند نقشه می کشیدند که چطور رئیس جمهور را بکشند
[ترجمه گوگل]آنها چاره انداختند که چگونه رئیس جمهور را ترور کنند

4. The police exposed a criminal plot to assassinate the President.
[ترجمه ترگمان]پلیس یک توطئه جنایی برای ترور رئیس جمهور انجام داد
[ترجمه گوگل]پلیس طرح قتل جنایتکارانه را به قتل رساند

5. The plot to assassinate Martin Luther King had started long before he was actually killed.
[ترجمه ترگمان]توطئه ترور مارتین لوتر کینگ، مدت ها پیش از کشته شدن او آغاز شده بود
[ترجمه گوگل]طرح مهاجم مارتین لوتر کینگ برای مدت طولانی قبل از کشتن او آغاز شده بود

6. He was executed in 1887 for plotting to assassinate the tsar.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۸۷ بعد از این که نقشه امپراتور را ترور کرد اعدام شد
[ترجمه گوگل]او در سال 1887 برای تظاهر به ترور تزار اعدام شد

7. The police exposed a criminal plot to assassinate the president.
[ترجمه ترگمان]پلیس یک توطئه جنایی برای ترور رئیس جمهور آشکار کرد
[ترجمه گوگل]پلیس یک طرح جنایی برای ترور رئیس جمهور را به عهده داشت

8. They were plotting how they would assassinate the President.
[ترجمه ترگمان]داشتند نقشه می کشیدند که چطور رئیس جمهور را بکشند
[ترجمه گوگل]آنها چاره انداختند که چگونه رئیس جمهور را ترور کنند

9. An alleged attempt to assassinate President Gaviria was foiled.
[ترجمه ترگمان]یک تلاش برای ترور رئیس جمهور Gaviria خنثی شد
[ترجمه گوگل]یک اقدام متهم به قتل رئیس جمهور گاویویرا فسخ شد

10. a plot to assassinate the President.
[ترجمه ترگمان]یه نقشه برای ترور رئیس جمهور
[ترجمه گوگل]توطئه ای برای قتل رئیس جمهور

11. Castan o has promised to assassinate anyone who assists rural communities that are believed to support the rebels.
[ترجمه ترگمان]Castan قول داده است که هر کسی را که به جوامع روستایی که به حمایت از شورشیان کمک می کند، ترور کند
[ترجمه گوگل]کاستن وعده داده است تا هر کسی را که به جوامع روستایی کمک می کند که به حمایت از شورشیان کمک کنند، ترور کند

12. But the power to assassinate is not political power.
[ترجمه ترگمان]اما قدرت ترور قدرت سیاسی نیست
[ترجمه گوگل]اما قدرت قتل، قدرت سیاسی نیست

13. In January 1858 an attempt was made to assassinate him as he drove with the Empress to the Opera in Paris.
[ترجمه مهیار داورپناه] در ژانویه 1885 هنگامی که او ملکه را در اپرای پاریس همراهی میکرد مورد سو قصد قرار گرفت .
[ترجمه ترگمان]در ژانویه ۱۸۵۸ یک تلاش برای ترور وی به همراه ملکه به اپرا در پاریس انجام شد
[ترجمه گوگل]در ژانویه 1858 تلاش شد تا او را به قتل برساند، زیرا او با ملکه به اپرا در پاریس رفت

14. The CIA may have tried to assassinate Castro.
[ترجمه ترگمان]سازمان سیا ممکن است تلاش کند کاسترو را ترور کند
[ترجمه گوگل]سیا ممکن است تلاش کند تا کاسترو را ترور کند

the man who assassinated Nasseredin Shah

مردی که ناصرالدین شاه را به قتل رساند


اصطلاحات

character assassination

شخصیت کشی، بدنام سازی


پیشنهاد کاربران

از میان برداشتن

کشتن شخصی معروف و مهم، ترور کردن.

To kill or murder someone who has an important role in politics

ترور کردن. قتل سیاسی. از طریق کشتن و یا بقتل رساندن خنثی کردن.

مِهکُشتن.
تِروریدن.
اَبَرتروریدن.

واژه انگلیسی Assassin بنا بر سایت دانشگاه زبانشناسی آکسفورد و منابع معتبر دیگر از واژه عربی حشاشیون ( پیروان حسن صباح ) می آید و حشیش از پهلوی ساسانی ( پارسی میانه ) به عربی رفته است:
حشیش: در پهلوی " هاسیس " در نسک: فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو
بنابراین:
Hashish: هشیش، آسیس
Assassin: آسیسان
Assassination: آسیسانش
To assassin: آسیساندن

to kill s. o important

assassinate ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: به قتل رساندن
تعریف: کشتن شخصیت ها برای رسیدن به مقاصد سیاسی|||متـ . ترور کردن

ترور کردن

کشتن ( شخصیت مهم و معروف )


کلمات دیگر: