picnicker
picnicker
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• one who arranges a picnic; one who participates in a picnic
a picnicker is someone who is having a picnic.
a picnicker is someone who is having a picnic.
جملات نمونه
1. The area is very popular with picnickers.
[ترجمه ترگمان]این ناحیه با picnickers بسیار محبوب است
[ترجمه گوگل]این منطقه بسیار محبوب با picnickers است
[ترجمه گوگل]این منطقه بسیار محبوب با picnickers است
2. Picnickers are requested not to leave litter .
[ترجمه ترگمان]از picnickers خواسته می شود تا زباله را ترک نکنند
[ترجمه گوگل]از Picnickers درخواست می شود که ترک نشود
[ترجمه گوگل]از Picnickers درخواست می شود که ترک نشود
3. The picnickers disported themselves merrily on the beach.
[ترجمه ترگمان]The شادمانه روی ساحل می نشستند
[ترجمه گوگل]Picnickers خود را خوشحال در ساحل
[ترجمه گوگل]Picnickers خود را خوشحال در ساحل
4. Perhaps it was a favourite spot with picnickers, though the weather was hardly summery.
[ترجمه ترگمان]شاید مکان مورد علاقه اش با picnickers بود، هر چند هوا به سختی تابستانی بود
[ترجمه گوگل]شاید یک نقطه مورد علاقه با picnickers بود، هر چند که آب و هوا به سختی summery بود
[ترجمه گوگل]شاید یک نقطه مورد علاقه با picnickers بود، هر چند که آب و هوا به سختی summery بود
5. Raised knolls give picnickers panoramic views.
[ترجمه ترگمان]تپه ها که بالا آمده بودند، نمایی از مناظر panoramic را به ما می دادند
[ترجمه گوگل]بافت های بریده شده، دیدگاه های پانورامیک پیک نیک را به نمایش می گذارند
[ترجمه گوگل]بافت های بریده شده، دیدگاه های پانورامیک پیک نیک را به نمایش می گذارند
6. Picnickers sat on the stones and they fell over; they broke apart.
[ترجمه ترگمان]picnickers روی سنگ ها نشسته بودند و از هم جدا می شدند؛ از هم جدا می شدند
[ترجمه گوگل]پیکنیکرها بر روی سنگ نشسته و افتادند؛ آنها از هم جدا شدند
[ترجمه گوگل]پیکنیکرها بر روی سنگ نشسته و افتادند؛ آنها از هم جدا شدند
7. The picnickers rushed off the train at Minnehaha station and made a beeline for the pavilion to claim a good table.
[ترجمه ترگمان]The با عجله قطار را از ایستگاه Minnehaha خارج کرد و به سمت غرفه پیش رفت تا یک میز خوب را مطالبه کند
[ترجمه گوگل]پیک نیکسرها قطار را در ایستگاه Minnehaha فریاد زدند و برای غرفه برای یک جدول خوب به یک بیلن رفتند
[ترجمه گوگل]پیک نیکسرها قطار را در ایستگاه Minnehaha فریاد زدند و برای غرفه برای یک جدول خوب به یک بیلن رفتند
8. The presence of this biding thing did not affect the man with the same horror that it would if he had been a picnicker.
[ترجمه ترگمان]حضور این کار با همان وحشت تاثیری نداشت که اگر او یک picnicker بود
[ترجمه گوگل]حضور این چیز جنجالی بر مردی که همان وحشتی را به وجود می آورد تأثیری نگذاشت که اگر یک پیک نیکر بود
[ترجمه گوگل]حضور این چیز جنجالی بر مردی که همان وحشتی را به وجود می آورد تأثیری نگذاشت که اگر یک پیک نیکر بود
9. The insect kingdom bands together to perform an elaborate heist of a Coke from a napping picnicker .
[ترجمه ترگمان]گروه حشرات به هم متصل شدند تا یک سرقت استادانه ای از یک کوکاکولا را از یک چرت چرت زدن به دست آورند
[ترجمه گوگل]گروه های پادشاهی حشرات را با هم به انجام یک کاراکتر دقیق از کک از picnicker napping
[ترجمه گوگل]گروه های پادشاهی حشرات را با هم به انجام یک کاراکتر دقیق از کک از picnicker napping
پیشنهاد کاربران
پیک نیک رونده، گردشگر، کسی که به پیک نیک می رود.
پیکنیکنده.
پیکنیکنگر.
پیکنیکنگر.
کلمات دیگر: