1. slightly sick
کمی بیمار
2. her skin was slightly abraded
پوستش کمی خراشیدگی پیدا کرد.
3. the patient's pulse rate is elevated slightly
نبض مریض کمی بالا (یا تند) است.
4. I was slightly tanned by the sun.
[ترجمه شیدا] من توسط خورشید کمی افتاب سوخته شدم
[ترجمه محمد] یکم آفتاب سوخته شدم.
[ترجمه ترگمان]آفتاب اندکی آفتاب سوخته شده بود
[ترجمه گوگل]من کمی خورشید بودم
5. He swayed slightly, as if about to fall.
[ترجمه ترگمان]کمی تلوتلو خورد، انگار می خواست به زمین بیفتد
[ترجمه گوگل]او کمی گول زد، انگار که سقوط کند
6. The trouser legs are slightly tapered.
[ترجمه ترگمان]پاچه شلوارم کمی باریک شده
[ترجمه گوگل]پایه های شلوار کمی سفت می شوند
7. She was taller than he was and stooped slightly.
[ترجمه ترگمان]قدش از او بلندتر بود و کمی خم شده بود
[ترجمه گوگل]او بلندتر از او بود و کمی خم شد
8. We need to reduce the speed slightly.
[ترجمه ترگمان]ما باید سرعت را کمی کاهش دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید سرعت کمی داشته باشیم
9. Stand with your knees slightly bent.
[ترجمه ترگمان]زانو بزن، زانو بزن
[ترجمه گوگل]پای خود را کمی زانو بزنید
10. One of the bricks feels slightly loose.
[ترجمه ترگمان]یکی از آجرها کمی شل شده
[ترجمه گوگل]یکی از آجر ها کمی سست است
11. The cookies will flatten slightly while cooking.
[ترجمه ترگمان]در هنگام پخت، کوکی به آرامی پهن و صاف می شود
[ترجمه گوگل]کوکی ها در حالی که پخت و پز کمی صاف است
12. As they're handmade, each one varies slightly.
[ترجمه ترگمان]هر کدام دست ساز هستند، هر یک کمی متفاوت است
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها دست ساز هستند، هر یک کمی تغییر می کند
13. His family then moved to a slightly larger house.
[ترجمه ترگمان]سپس خانواده او به خانه ای اندکی بزرگ تر منتقل شدند
[ترجمه گوگل]خانواده اش پس از آن به یک خانه کوچکتر نقل مکان کرد
14. He's slightly aggressive, which a lot of people find a bit off-putting when they first meet him.
[ترجمه ترگمان]او کمی پرخاشگر است، که بسیاری از مردم وقتی برای اولین بار با او ملاقات می کنند کمی استراحت می کنند
[ترجمه گوگل]او کمی تهاجمی است، که بسیاری از مردم وقتی که برای اولین بار او را ملاقات می کنند، کمی خسته می شوند
15. His hand shook slightly as he inserted the key into the lock.
[ترجمه ترگمان]وقتی کلید را وارد قفل کرد دستش کمی لرزید
[ترجمه گوگل]دست او کمرنگ به نظر می رسید چون کلید را به قفل گذاشت
16. Beat it until the dough is slightly elastic.
[ترجمه ترگمان]آن را بزنید تا خمیر کمی الاستیک شود
[ترجمه گوگل]ضرب و شتم آن تا زمانی که خمیر کمی الاستیک باشد