1. Accurately, though unfairly, contemporary critics of the Futurists denounced them with the vindictive labels: photographic, cinematic.
[ترجمه ترگمان]با این حال، Accurately، هرچند ناعادلانه، منتقدان معاصر of آن ها را با برچسب های vindictive محکوم کردند: عکاسی، سینمایی
[ترجمه گوگل]دقیقا، هرچند ناعادلانه، منتقدان معاصر Futurists، آنها را با برچسبهای مخرب تلقی کردند: عکاسی، سینمایی
2. Even such popular futurists as Alvin and Heidi Toffler generally subsume women into a homogeneous, unisex future.
[ترجمه ترگمان]حتی این futurists معروف به نام های آلوین و هیدی Toffler عموما زنان را به یک آینده نزدیک و unisex تبدیل می کنند
[ترجمه گوگل]حتی آیندگان معروف مانند آلوین و هیدی توفلر به طور کلی زنان را به آینده همگن و همجنسگرا تبدیل می کنند
3. Filippo Marinetti published the first manifesto on futurist painting before any significant body of work had been produced.
[ترجمه ترگمان]فیلیپو Marinetti اولین بیانیه را در مورد نقاشی آینده نگر قبل از تولید هر گونه اثر قابل توجه منتشر کرد
[ترجمه گوگل]فیلیپو ماریینتی نخستین مانیفستی در نقاشی آفتابی را قبل از هر کار مهم و مهم تولید کرد
4. But when the Futurist painting manifestos appeared early in 1910 the work of the painters themselves still lacked a sense of direction.
[ترجمه ترگمان]اما هنگامی که اعلامیه نقاشی Futurist در اوایل سال ۱۹۱۰ به دست آمد، کار نقاشانی که خود هنوز فاقد حس جهت بودند
[ترجمه گوگل]اما زمانی که مانیفست های نقاشی Futurist در اوایل سال 1910 ظاهر شد، کار نقاشان خود هنوز هم فاقد حس هدایت بود
5. This is the old Futurist ideal of living dangerously, of self-sacrifice.
[ترجمه ترگمان]این یک ایده آل قدیمی زندگی است که به طور خطرناکی از خود گذشتگی زندگی می کند
[ترجمه گوگل]این ایده قدیمی Futurist زندگی است که به صورت خطرناک و از خود قربانی می شود
6. Futurists call this kind of fundamental transformation a paradigm shift, although the term is now a misused buzzword for any change.
[ترجمه ترگمان]futurists این نوع تحول اساسی را یک تغییر الگو می نامند، اگر چه واژه در حال حاضر برای هر تغییر مورد سو استفاده قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]Futurists این نوع تغییرات اساسی را یک تغییر پارادایم می نامند، اگر چه اصطلاح در حال حاضر یک کلمه کلیدی سوء استفاده برای هر گونه تغییر است
7. A book by the British futurist David Levy, Love and Sex with Robots, predicted that by 2050 humans would routinely enjoy both romance and sex with a robot partner.
[ترجمه ترگمان]کتابی به کارگردانی دیوید لوی، عشق و سکس با ربات ها، پیش بینی کرد که تا سال ۲۰۵۰ انسان ها به طور معمول از رابطه عاشقانه و سکس با یک شریک robot لذت می برند
[ترجمه گوگل]یک کتاب از سوی دیوید لوی، متخصص بریتانیا، عشق و رابطه جنسی با روبات ها، پیش بینی کرد که تا سال 2050، انسانها به طور معمول از هر دو طرف عشق و رابطه جنسی با یک شریک ربات لذت می برند
8. This speeding up of life, says the Futurist, requires a new form of expression.
[ترجمه ترگمان]the می گوید که این سرعت بخشیدن به زندگی نیازمند نوع جدیدی از بیان است
[ترجمه گوگل]Futurist می گوید این سرعت بخشیدن به زندگی نیازمند یک فرم جدید بیان است
9. A fourth piece of advice for the budding futurist: get embedded in a particular industry, preferably something to do with computing or national security or global warming.
[ترجمه ترگمان]یک توصیه چهارم برای آینده در حال جوانه زدن: در یک صنعت خاص جای گرفت، ترجیحا چیزی که با محاسبات یا امنیت ملی یا گرم شدن جهانی هوای کره زمین انجام شود
[ترجمه گوگل]مشاوره چهارم برای آینده گرایی جوانه زدن: در یک صنعت خاص تعبیه شده، ترجیحا چیزی با محاسبات یا امنیت ملی یا گرمایش جهانی
10. This,in brief,is what the Futurist says: for a century,past conditions of life have been conditionally speeding up,till now we live in a world of noise and violence and speed.
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که the می گوید: برای یک قرن، شرایط زندگی گذشته به طور مشروط به سرعت بالا رفته است، تا این زمان ما در دنیایی پر از صدا و خشونت و سرعت زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، این چیزی است که Futurist می گوید: برای یک قرن، شرایط زندگی گذشته به طور مشروطی سرعت بخشید، تا کنون ما در جهان سر و صدا و خشونت و سرعت زندگی می کنیم
11. Whatever futurist poetry may be even admitting that the theory on which it is based may be right, it can hardly be classed as literature.
[ترجمه ترگمان]هر نوع شعر آینده نگر ممکن است حتی تصدیق کند که این نظریه که مبتنی بر آن است، ممکن است درست باشد، به سختی می تواند به عنوان ادبیات طبقه بندی شود
[ترجمه گوگل]هر شاعر آینده دار ممکن است حتی پذیرفت که نظری که بر آن مبتنی است، درست باشد، به سختی می تواند به عنوان ادبیات طبقه بندی شود
12. a well-respected Futurist, stated in 2008 that when this molecular computing technology comes out in 2020, computers will have the intellectual capability of human beings.
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰۸ زمانی که این فن آوری محاسبه مولکولی در سال ۲۰۲۰ به پایان برسد، کامپیوترها توانایی عقلانی انسان ها را خواهند داشت
[ترجمه گوگل]یک Futurist محترم، در سال 2008 اظهار داشت که وقتی که این فناوری محاسبات مولکولی در سال 2020 منتشر می شود، کامپیوترها توانایی فکری انسان ها را دارند
13. With The Manifesto of Futurist Cooking, he set out to abolish what he saw as Italy's fattening and mind-dulling addiction to pasta.
[ترجمه ترگمان]با بیانیه of پخت، او تصمیم گرفت آنچه را که او به عنوان fattening و ذهن کم رنگ ایتالیا نسبت به پاستا دید، از بین ببرد
[ترجمه گوگل]با مانیفست پخت و پز Futurist، او تصمیم به از بین بردن آنچه که او را به عنوان اعتیاد به چاقی و ذهنی ایتالیایی به پاستا را دیدم
14. There's a bizarre futurist sculpture of him flying through a symbolic ring in front of the so-called Cosmonaut's House.
[ترجمه ترگمان]در حال پرواز با یک حلقه سمبلیک در جلوی کاخ به نام Cosmonaut وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک مجسمه آوانگارد عجیب و غریب او را از طریق حلقه نمادین در مقابل خانه اصطبل کاشان پرواز می کند