کلمه جو
صفحه اصلی

door


معنی : باب، در، راهرو، درب
معانی دیگر : (مجازی) خانه، آپارتمان، (مجازی) وسیله، اسباب، راه، درگاه، آستانه، مدخل

انگلیسی به فارسی

درب، در، راهرو


انگلیسی به انگلیسی

• barrier of wood or other material which can be opened and closed; doorway, opening through which one enters
strike a passing person or cyclist by unexpectedly opening a car door (slang); serve as a doorman/doorwoman of a building or nightclub
a door is a swinging or sliding piece of wood, glass, or metal, which is used to open and close the entrance to a building, room, cupboard, or vehicle.
a door is also a doorway.
when you are out of doors, you are in the open air, rather than inside a building.
see also next door.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] در

مترادف و متضاد

باب (اسم)
portal, gate, chapter, strait, door

در (اسم)
valve, pearl, pylon, wicket, plug, door, doorpost, doorjamb

راهرو (اسم)
runway, aisle, corridor, hall, doorway, passage, lobby, walk, vestibule, gallery, passageway, door, gangway

درب (اسم)
port, door

entrance to room, building


Synonyms: aperture, egress, entry, entryway, exit, gate, gateway, hatch, hatchway, ingress, opening, portal, postern, slammer


جملات نمونه

1. a door that is not true to the frame
دری که به چارچوب نمی خورد (درست بسته نمی شود)

2. a door with a heavy knob made of bronze
دری با دستگیره ی سنگین برنزی

3. each door was emblazoned with a different coat of arms
هر یک از درها را با نشان نجابت خانوادگی مختلفی مزین کرده بودند.

4. my door is always open to my friends
در خانه ی من همیشه به روی دوستان باز است.

5. the door had become badly riddled by termites
موریانه ها در را بدجوری سوراخ سوراخ کرده بودند.

6. the door has sprung
در تاب برداشته است.

7. the door hinge is squeaking
لولای در جیرجیر می کند.

8. the door is hinged securely to the frame
در محکم به چارچوب لولا شده است.

9. the door is locked
در قفل است.

10. the door is on the left
درب در سمت چپ قرار دارد

11. the door is open
در باز است.

12. the door is wide open
در چهارتاق باز است.

13. the door locks by itself
در خود به خود قفل می شود.

14. the door opened and my mother entered smiling
در باز شد و مادرم لبخند زنان وارد شد.

15. the door opened and school children piled out
در باز شد و شاگردان مدرسه ریختند بیرون.

16. the door squeaks
در جیر جیر می کند.

17. the door swung open
در چرخید و گشوده شد.

18. the door to success in the stock market
راه موفقیت در بازار سهام

19. the door was locked from inside
در را از تو قفل کرده بودند.

20. the door would not yield to their blows
درب در مقابل ضربه های آنها درهم شکسته نشد

21. this door leads into the garden
این در به باغ باز می شود.

22. this door opens toward the garden
این در به باغ باز می شود.

23. (from) door to door
(از) خانه ای به خانه ی دیگر،خانه به خانه

24. next door
در بعدی،خانه ی بعدی،همسایه،دیوار به دیوار

25. next door to
1- مجاور،درب بعدی،چسبیده به،2- تقریبا

26. the door to something
راه دستیابی به چیزی

27. a revolving door
در چرخنده (در گردان)

28. a side door
در واقع در کنار،درب جانبی

29. a sliding door
درب کشوی

30. closing the door so that cattle will not stray
بستن در برای اینکه احشام فرار نکنند

31. get the door to close properly
کاری کن که در درست بسته شود.

32. leave the door open!
در را باز بگذار!

33. the cellar door creaked open
در سردابه جیرونگ کنان باز شد.

34. the front door
درب جلو

35. the in door
در رو به داخل

36. the rear door
در عقب

37. through the door came a dark bull of a man
مرد سیه چرده ی گاو تنی از در وارد شد.

38. at death's door
در آستانه ی مرگ،در شرف موت،جان به لب،در حال نزع

39. a beautifully carved door
دری که به طور زیبایی حکاکی (کنده کاری) شده است.

40. an overhead garage door
در گاراژ که در بالا تا و جمع می شود،در بالارو گاراژ

41. each time the door opened a blast of cold air rushed into the room
هر بار که در باز می شد دمشی از باد سرد به داخل اتاق هجوم می آورد.

42. go in, the door is off the latch
برو تو،در چفت نیست.

43. he closed the door angrily
او با خشم در را بست.

44. he closed the door quite hastily
او با شتاب تمام در را بست.

45. he closed the door with a bang
او در را دنگی بست (محکم بست).

46. he fixed the door so that it could not be opened from outside
درب را جوری کرد که از بیرون باز نمی شد.

47. he flung the door open
در را به شدت باز کرد.

48. he opened the door with a clang
در را با صدای بلندی باز کرد.

49. he slammed the door like a madman and charged into the room
مثل دیوانه ها در را برهم کوفت و بی محابا وارد اتاق شد.

50. he wrenched the door off its hinges
در را با یک تکان از پاشنه درآورد.

51. i closed the door and locked it
در را بستم و قفل کردم.

52. i opened the door from the outside
در را از خارج باز کردم.

53. i opened the door in response to the knock
در پاسخ به ضربه بر در آنرا گشودم.

54. i took the door out of its frame
در را از چارچوب درآوردم.

55. i undid the door
چفت در را باز کردم.

56. please shut the door
لطفا در را ببندید.

57. push against the door
در را فشار بده.

58. she opened the door and salaamed us
در را باز کرد و به ما سلام کرد.

59. she opened the door with alacrity
با اشتیاق در را باز کرد.

60. the dingy blue door of their house
درب آبی و رنگ و رو رفته ی خانه ی آنها

61. they left the door open for future discussions
راه را برای مذاکرات بعدی باز گذاشتند.

62. they locked the door on us
در را به روی ما قفل کردند.

63. to hang a door on its hinges
در را روی لولای خود سوار کردن

64. to push a door open
در را زور دادن و باز کردن

65. to set the door ajar
در را باز گذاشتن

66. to turn the door handle
دسته ی در را چرخاندن

67. use this exit door only in emergencies
فقط در مواقع اضطراری از این در خروجی استفاده کنید.

68. zary slammed the door
زری در را دنگی بست.

69. (be) on the door
(در نمایش و کنسرت و غیره) دم در ایستادن (و بلیط ها را گرفتن یا مردم را راهنمایی کردن)

open the door!

در را باز کن!


The door is locked.

در قفل است.


two doors down the hall

دو در دیگر در پایین راهرو


My door is always open to my friends.

در خانه‌ی من همیشه به روی دوستان باز است.


They left the door open for future discussions.

راه را برای مذاکرات بعدی باز گذاشتند.


The fault lies at his door.

تقصیر متوجهی اوست.


my next-door neighbor

همسایه‌ی دیوار به دیوار من


the door to success in the stock market

راه موفقیت در بازار سهام


اصطلاحات

(be) on the door

(در نمایش و کنسرت و غیره) دم در ایستادن (و بلیط‌ها را گرفتن یا مردم را راهنمایی کردن)


door-frame, n.

چارچوب در


door-handle, n.

دسته‌ی در، دستگیره‌ی در


door-knocker

چکش در، کوبه‌ی در، حلقه‌ی در


lay at the door of

(کسی را) مقصر شناختن، گناهی را به گردن کسی انداختن


out of doors

در هوای آزاد، در بیرون (از جای سرپوشیده)


lie at one's door

(تقصیر یا گناه و غیره) به گردن کسی بودن


(from) door to door

(از) خانه‌ای به خانه‌ی دیگر، خانه به خانه


next door

در بعدی، خانه‌ی بعدی، همسایه، دیوار به دیوار


show someone the door

کسی را (از جایی) بیرون کردن، مرخص کردن


shut (or slam) the door on someone's face

با کسی ترک صحبت یا مراوده کردن، در را توی روی کسی بستن


the door to something

راه دستیابی به چیزی


پیشنهاد کاربران

در - راهرو

قاپی - قاپو

در

دستگیره در ماشین

در
The door will be opened
در باز خواهد شد ⬇️⬇️⬇️

door ( قطعات و اجزای خودرو )
واژه مصوب: در
تعریف: صفحه ای لولادار برای ورود سرنشینان به داخل خودرو یا خروج از آن

مسیر، راه

واژه door به معنای در
واژه door به معنای در به صفحه ای چوبی، فلزی، شیشه ای و . . . گفته می شود که باز و بسته می شود. اگر باز باشد مردم می توانند از آن رد شوند و وارد چیزی شوند و اگر بسته باشد مانع از ورود افراد به مکانی ( از قبیل اتاق، ساختمان، ماشین، کمد دیواری و . . . ) می شوند. مثلا:
a knock on the door ( در زدن )
the front door ( در ورودی )
the back door ( در پشتی )

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: