1- منقضی شدن، به پایان رسیدن، تمام شدن، مصرف شدن 2- بیرون کردن، بیرون راندن، باخر رسیدن، خسته شدن، مردود شدن
run out
1- منقضی شدن، به پایان رسیدن، تمام شدن، مصرف شدن 2- بیرون کردن، بیرون راندن، باخر رسیدن، خسته شدن، مردود شدن
انگلیسی به فارسی
تمام شدن، مصرف کردن
منقضی شدن
بیرون کردن، بیرون راندن
فرار کن، باخر رسیدن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• (1) تعریف: to become used up; be consumed.
• مشابه: expire, go
• مشابه: expire, go
• (2) تعریف: to force out; expel.
• مترادف: banish, exile, expel, oust
• مشابه: blackball, drive, eject
• مترادف: banish, exile, expel, oust
• مشابه: blackball, drive, eject
- She ran me out of the house.
[ترجمه امین] او مرا از خانه بیرون کرد.
[ترجمه ترگمان] اون منو از خونه فراری داد[ترجمه گوگل] او من را از خانه برد
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] ناهم محوری، لنگی
[نساجی] کار کردن ماشین بافندگی با ماسوره خالی - با ماسوره خالی کار کردن ماشین بافندگی
[ریاضیات] خارج کردن
[] طنابِ داده شده
[نساجی] کار کردن ماشین بافندگی با ماسوره خالی - با ماسوره خالی کار کردن ماشین بافندگی
[ریاضیات] خارج کردن
[] طنابِ داده شده
مترادف و متضاد
fail, be exhausted
Synonyms: be cleaned out, be out of, cease, close, come to a close, depart, dissipate, dry up, end, exhaust, expire, finish, give out, go, have no more, have none left, lose, peter out, stop, terminate, tire, waste, waste away, weaken, wear out
Antonyms: get, have, succeed, supply
Use up; to consume all of something
to make a person who you do not like leave a town
جملات نمونه
1. They have run out of ideas.
[ترجمه آنیتا] ایده های آنها ته کشیده است.
[ترجمه ترگمان]آن ها از ایده ها بیرون کشیده شده اند[ترجمه گوگل]آنها از ایده ها فرار کرده اند
2. Fears that the world was about to run out of fuel proved groundless.
[ترجمه Naji] اثبات شده که ترس از اتمام ذخایر سوختی دنیا، بی اساس است
[ترجمه ترگمان]ترس از اینکه دنیا در حال خارج شدن از سوخت بوده است، بی اساس است[ترجمه گوگل]ترس از اینکه جهان از سوخت خارج شود، بی اساس شد
3. I have run out of patience with her.
[ترجمه masoud] دیگه تحمل اونو ندارم
[ترجمه رقیه] من دیگر تحمل مدارا بااوراندارم
[ترجمه ترگمان]من دیگر طاقتم طاق شده[ترجمه گوگل]من با او صبر کردم
4. I've run out of milk/money/ideas/patience.
[ترجمه ترگمان]من از شیر \/ پول \/ صبر \/ صبر متنفرم
[ترجمه گوگل]من از شیر / پول / ایده / صبر و تحمل دارم
[ترجمه گوگل]من از شیر / پول / ایده / صبر و تحمل دارم
5. Local authorities will run out of money part way through the financial year.
[ترجمه ترگمان]مقامات محلی از طریق سال مالی از بخش پولی خارج خواهند شد
[ترجمه گوگل]مقامات محلی در طول سال مالی به صورت بخشی از پول به سر می برند
[ترجمه گوگل]مقامات محلی در طول سال مالی به صورت بخشی از پول به سر می برند
6. Current estimates suggest that supplies will run out within six months.
[ترجمه ترگمان]برآورده ای کنونی حاکی از آن است که عرضه در عرض شش ماه آینده آغاز خواهد شد
[ترجمه گوگل]برآوردهای فعلی نشان می دهد که منابع ظرف شش ماه به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]برآوردهای فعلی نشان می دهد که منابع ظرف شش ماه به پایان می رسد
7. All the students run out of the classrooms as soon as the bell rings.
[ترجمه ترگمان]همه دانش آموزان به محض این که زنگ به صدا درامد از کلاس ها خارج شدند
[ترجمه گوگل]همه دانش آموزان از کلاس های درس به زودی به زنگ زنگ می روند
[ترجمه گوگل]همه دانش آموزان از کلاس های درس به زودی به زنگ زنگ می روند
8. All the children run out to see the rainbow.
[ترجمه ترگمان]همه بچه ها برای دیدن رنگین کمان بیرون می روند
[ترجمه گوگل]تمام کودکان به دیدن رنگین کمان می روند
[ترجمه گوگل]تمام کودکان به دیدن رنگین کمان می روند
9. The cashier had run out with eighty thousand pounds in cash.
[ترجمه ترگمان]صندوق دار با هشتاد هزار پوند پول نقد شده بود
[ترجمه گوگل]صندوقدار پول نقد را با هشت هزار پوند پرداخت کرد
[ترجمه گوگل]صندوقدار پول نقد را با هشت هزار پوند پرداخت کرد
10. Once these latest rations run out, the country will again face hunger and starvation.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این آخرین سهمیه پخش شد، کشور دوباره با گرسنگی و گرسنگی مواجه خواهد شد
[ترجمه گوگل]پس از اتمام این آخرین جیره ها، کشور دوباره گرسنگی و گرسنگی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]پس از اتمام این آخرین جیره ها، کشور دوباره گرسنگی و گرسنگی را نشان می دهد
11. He's run out of excuses for not tidying his room.
[ترجمه ترگمان]برای مرتب کردن اتاقش بهانه می آورد
[ترجمه گوگل]او برای اتمام اتاق خود از بی عدالتی خسته شده است
[ترجمه گوگل]او برای اتمام اتاق خود از بی عدالتی خسته شده است
12. That's done it. We've run out of petrol. We'll never be in time for the train now.
[ترجمه ترگمان]این کار را کردم بنزین تموم کردیم ما هیچ وقت برای قطار وقت نخواهیم داشت
[ترجمه گوگل]این کار انجام شده است ما از بنزین بیرون ریختیم ما در حال حاضر برای قطار هم نخواهیم بود
[ترجمه گوگل]این کار انجام شده است ما از بنزین بیرون ریختیم ما در حال حاضر برای قطار هم نخواهیم بود
13. It looks as though our luck's finally run out.
[ترجمه ترگمان]طوری به نظر می رسد که انگار بالاخره بخت و اقبال ما در حال فرار است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شانس ما در نهایت اجرا می شود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شانس ما در نهایت اجرا می شود
14. I've run out of milk - would you like some creamer instead?
[ترجمه ترگمان]من شیر از شیر بیرون اوردم - به جای آن، خامه را دوست داری؟
[ترجمه گوگل]من از شیر بیرون زده ام - آیا شما بعضی از شیرینی ها را دوست دارید؟
[ترجمه گوگل]من از شیر بیرون زده ام - آیا شما بعضی از شیرینی ها را دوست دارید؟
15. My worst fear was that we would run out of food.
[ترجمه ترگمان]بدترین ترسم این بود که از غذا فرار کنیم
[ترجمه گوگل]بدترین ترس من این بود که از غذا بیرون بریم
[ترجمه گوگل]بدترین ترس من این بود که از غذا بیرون بریم
پیشنهاد کاربران
رانش ( در موضوع زمین لغزش )
ته کشیدن
باقی نماندن
بپایان رسیدن
بیرون دویدن
به باد دادن
به فنا دادن
به فنا دادن
فرار کردن
تمام کردن ( نداشتن به دلیل همه ی چیزی را استفاده کردن و باقی نماندن ) ، تمام شدن
سیر شدن
🔴to finish, use, or sell all of something, so that there is none left :
◀️I've run out of milk/money/ideas/patience.
◀️"Do you have any milk?" "Sorry, I've run out. "
My coins are about to run out
◀️I've run out of milk/money/ideas/patience.
◀️"Do you have any milk?" "Sorry, I've run out. "
My coins are about to run out
تمام شدن
به بیرون فرار کردن
No, releasing semen is not bad for health.
The only purpose of semen ( and the sperm it carries ) is to be ejaculated. If you do it enough times in a day, you’ll run out temporarily.
سیر شدن - ته کشیدن - سیراب شدن
The only purpose of semen ( and the sperm it carries ) is to be ejaculated. If you do it enough times in a day, you’ll run out temporarily.
سیر شدن - ته کشیدن - سیراب شدن
تمام شدن ؛ منقضی شدن
– My patience is beginning to run out
– I'll have to stop you there, we've run out of time
– Time is running out for the men trapped under the rubble
– My passport runs out next month, I must get it renewed
– My patience is beginning to run out
– I'll have to stop you there, we've run out of time
– Time is running out for the men trapped under the rubble
– My passport runs out next month, I must get it renewed
ته چیزی رو درآوردن
کلمات دیگر: