1. I think it is a totally unwarranted waste of public money.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که این یک هدر دادن کاملا بی مورد برای پول مردم است
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم این یک اتلاف کامل از پول عمومی است
2. I strongly resent such unwarranted aspersions.
[ترجمه ترگمان]من شدیدا از این هتک حرمت عصبانیم
[ترجمه گوگل]من به شدت از چنین انحرافات غیرقابل انکار انتقاد می کنم
3. He accused the police of using unwarranted brutality.
[ترجمه ترگمان]او پلیس را به استفاده از خشونت غیرقابل توجیه متهم کرد
[ترجمه گوگل]او پلیس را به استفاده از وحشیگری غیرمجاز متهم کرد
4. Much of the criticism was totally unwarranted.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از انتقادها به طور کامل بی مورد بود
[ترجمه گوگل]بسیاری از انتقادات کاملا غیرقانونی بود
5. They condemned the new law as an unwarranted intrusion into people's private lives.
[ترجمه ترگمان]آن ها قانون جدید را به عنوان یک دخالت غیرقابل توجیه در زندگی خصوصی مردم محکوم کردند
[ترجمه گوگل]آنها قانون جدید را به عنوان دخالت غیرقانونی در زندگی خصوصی افراد محکوم کردند
6. Such strong criticism was completely unwarranted.
[ترجمه ترگمان]چنین انتقاد شدیدی یکسره بی مورد بود
[ترجمه گوگل]چنین انتقادی شدید کاملا غیرقانونی بود
7. People need to be protected against such unwarranted intrusions into their private lives by journalists.
[ترجمه ترگمان]مردم باید در برابر چنین نفوذهای غیرقابل توجیه در زندگی خصوصی خود توسط روزنامه نگاران محافظت شوند
[ترجمه گوگل]مردم از طریق روزنامه نگاران باید در برابر چنین اعمالی غیرقانونی محافظت شوند
8. Rampant disregard of constitutional protections, including those against unwarranted search, seizure, and arrest.
[ترجمه ترگمان]بی توجهی به حفاظت از قانون اساسی، از جمله آن هایی که مخالف جستجوی غیرقابل توجیه، توقیف و دستگیری هستند
[ترجمه گوگل]بی توجهی به قوانین حمایتی قانون اساسی، از جمله آنهایی که علیه جستجوی غیرقانونی، تشنج و دستگیری نیستند
9. The delay did seem unwarranted.
[ترجمه ترگمان]این تاخیر بی هوده به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]تاخیر به نظر غیر منطقی بود
10. All of these findings show how unwarranted is the claim that there is such a phenomenon as a premenstrual mental disorder.
[ترجمه ترگمان]همه این یافته ها نشان می دهند که چگونه غیرقابل توجیه است که این پدیده به عنوان یک اختلال ذهنی premenstrual وجود دارد
[ترجمه گوگل]همه این یافته ها نشان می دهد که چگونه غیر قابل اثبات این ادعا است که چنین پدیده ای به عنوان یک اختلال روانی قبل از قاعدگی وجود دارد
11. That's an unwarranted assumption - for all college teachers are in a position of academic authority.
[ترجمه ترگمان]این یک فرض غیرقابل توجیه است - برای تمام معلمان کالج در جایگاه مرجع تحصیلی قرار دارند
[ترجمه گوگل]این یک فرض غلط است - برای همه معلمان کالج در جایگاه قدرت علمی هستند
12. The only possible reason for your unwarranted interference is boredom!
[ترجمه ترگمان]تنها دلیل ممکن برای مداخله غیرموجه، کسالت است!
[ترجمه گوگل]تنها دلیل ممکن برای تداخل غیرمجاز شما، خستگی است!
13. The general has made an unwarranted assumption about shared knowledge.
[ترجمه ترگمان]این ژنرال فرضی بی مورد در مورد دانش مشترک کرده است
[ترجمه گوگل]به طور کلی یک فرض غیرقانونی در مورد دانش مشترک به وجود آورده است
14. However, unwarranted use of antibiotics can help create drug-resistant bacteria and subject patients to nasty side effects, like severe diarrhea.
[ترجمه ترگمان]با این حال، استفاده بیجا از آنتی بیوتیک ها می تواند به ایجاد باکتری های مقاوم در برابر دارو کمک کند و منجر به عوارض جانبی بد مانند اسهال شدید شود
[ترجمه گوگل]با این حال، استفاده بی رویه از آنتی بیوتیک ها می تواند به ایجاد باکتری مقاوم در برابر دارو کمک کند و بیماران را به عوارض جانبی تند و زننده مثل اسهال شدید تشویق کند
15. He afflicted one with a sense of unwarranted intrusion on one's private concerns.
[ترجمه ترگمان]او با احساس بیجا و بیجا به مسایل خصوصی شخصی دچار شده بود
[ترجمه گوگل]او یک نفر را با نفوذ غیرقانونی در نگرانی های شخصی اش متحمل می شود