کلمه جو
صفحه اصلی

perennial


معنی : جاودانی، همه ساله، پایا، دائمی، همیشگی، ابدی
معانی دیگر : (فعال در تمام سال) سالپای، تمام سالی، (جانور یا گیاه) چند ساله، چند سال زی (در برابر: یکسال زی annual)، هرساله، دیرپای، پایدار، طولانی، دراز مدت، جاوید، مکرر، بازآیند

انگلیسی به فارسی

همیشگی، دائمی، ابدی، جاودانی، پایا، همه ساله


چند ساله، جاودانی، همیشگی، دائمي، پایا، ابدی، همه ساله


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: lasting throughout the year, for many years, or indefinitely; constant.

- perennial beauty
[ترجمه ترگمان] زیبایی جاودانه
[ترجمه گوگل] زیبایی چند ساله
- perennial dissatisfaction
[ترجمه ترگمان] نارضایتی دائمی
[ترجمه گوگل] نارضایتی چند ساله

(2) تعریف: continual or recurrent.
مشابه: continual

- a perennial problem with overcrowding
[ترجمه ترگمان] یک مشکل همیشگی با ازدحام
[ترجمه گوگل] مشکل چند ساله با بیش از حد

(3) تعریف: in botany, having a life cycle of more than two years.

- perennial roses
[ترجمه ترگمان] رزه ای چندساله
[ترجمه گوگل] گلهای چند ساله
اسم ( noun )
مشتقات: perennially (adv.), perenniality (n.)
• : تعریف: a plant that has a life span of longer than two years.

• something that continues for many years
lasting throughout the whole year; continuing for many years; perpetual, everlasting
a perennial situation is one that keeps occurring or always remains the same.
a perennial is a plant that lives for several years.

مترادف و متضاد

جاودانی (اسم)
perennial, eternity, perpetuity

همه ساله (صفت)
perennial

پایا (صفت)
abiding, stable, permanent, lasting, perennial, persistent, durable

دائمی (صفت)
permanent, constant, perennial, eternal, sequential, continual, ceaseless, first-string

همیشگی (صفت)
perennial, eternal, habitual, usual, continual, perdurable, perpetual

ابدی (صفت)
permanent, perennial, eternal, perdurable, perpetual, everlasting, immortal, sempiternal, uncreated

enduring, perpetual


Synonyms: abiding, annual, ceaseless, chronic, constant, continual, continuing, deathless, durable, eternal, everlasting, immortal, imperishable, incessant, inveterate, lasting, lifelong, long-lasting, long-lived, longstanding, never-ending, old, perdurable, permanent, persistent, recurrent, seasonal, sustained, unceasing, unchanging, undying, unfailing, uninterrupted, yearlong, yearly


Antonyms: changing, intermittent, interrupted


جملات نمونه

his perennial efforts to obtain a passort

کوشش‌های مکرر او برای گرفتن پاسپورت


1. a perennial insect
حشره ی چند سال زی

2. a perennial river
رودخانه ای که تمام سال جاری است

3. a perennial snow field
زمینی که تمام سال از برف پوشیده است

4. his perennial efforts to obtain a passort
کوشش های مکرر او برای گرفتن پاسپورت

5. the perennial problem of land erosion
مسئله ی همیشگی فرسایش زمین

6. the perennial rivalry of those two politicians
رقابت دایمی آن دو سیاستمدار

7. the perennial value of hafez' poetry
ارزش پایدار اشعار حافظ

8. The novel's central theme is the perennial conflict between men and women.
[ترجمه ترگمان]موضوع اصلی داستان، کش مکش همیشگی میان مردان و زنان است
[ترجمه گوگل]موضوع اصلی این رمان، درگیری های طولانی میان مردان و زنان است

9. I wonder at her perennial youthfulness.
[ترجمه ترگمان]من در این فکر بودم که چگونه او را دوست دارم
[ترجمه گوگل]من در جوانی چند ساله خودم را متعجب می کنم

10. We face the perennial problem of not having enough money.
[ترجمه ترگمان]ما با مشکل همیشگی نداشتن پول کافی مواجه هستیم
[ترجمه گوگل]ما با مشکلات زیادی روبرو هستیم که پول کافی ندارند

11. The perennial optimists would say that this is because of consumer demand.
[ترجمه ترگمان]خوش بینان دائمی می گویند که این به خاطر تقاضای مصرف کننده است
[ترجمه گوگل]خوشبینان چند ساله می گویند این به خاطر تقاضای مصرف کننده است

12. But the perennial problem of providing for other children remained.
[ترجمه ترگمان]اما مشکل همیشگی تامین کودکان دیگر همچنان باقی مانده است
[ترجمه گوگل]اما مشکل چند ساله برای ارائه سایر کودکان همچنان ادامه دارد

13. State politics ends up as a perennial battle between squabbling regions for scarce resources.
[ترجمه ترگمان]سیاست دولت به عنوان نبردی همیشگی بین مناطق جنگی برای منابع کمیاب به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]سیاست دولتی به عنوان یک نبرد چند ساله بین مناطق کوبنده برای منابع کمیاب به پایان می رسد

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

15. Perennial boom and bust cycles have always winnowed out weak farmers.
[ترجمه ترگمان]boom دائمی و bust دائمی همیشه کشاورزان ضعیف را نابود کرده است
[ترجمه گوگل]رونق و رونق چند ساله همیشه کشاورزان ضعیف را از بین می برد

16. Twenty thousand perennial plants will bloom, including those in a display explaining how to use colour in the garden.
[ترجمه ترگمان]بیست هزار گیاه جاودانه، از جمله آن هایی که در یک نمایش، نحوه استفاده از رنگ در باغ را توضیح می دهند، شکوفه خواهند داد
[ترجمه گوگل]بیست هزار گیاه چند ساله شکوفا خواهد شد، از جمله کسانی که در صفحه نمایش توضیح داده شده است که چگونه از رنگ در باغ استفاده کنند

17. You might pair them with a new perennial vine, since the annual will supply the flowers as the perennial establishes itself.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است آن ها را با تاک چندساله جدید جفت کنید، چون سالانه گل ها را به همان شکل همیشگی تامین خواهد کرد
[ترجمه گوگل]شما ممکن است آنها را با یک انگور چند ساله جدید پیوند دهید، چرا که سالانه سبزیجات را به عنوان چند ساله خود را عرضه می کند

18. Fear of teacher bias and classroom indoctrination, a perennial concern, was magnified by the development of Peace Studies.
[ترجمه ترگمان]ترس از گرایش معلم و تلقین تحصیلی، یک نگرانی همیشگی، با پیشرفت مطالعات صلح بزرگ شد
[ترجمه گوگل]ترس از تعصب و تعلیم و تربیت در کلاس درس، نگرانی چند ساله، با توسعه مطالعات صلح تقویت شد

a perennial river

رودخانه‌ای که تمام سال جاری است


a perennial snow field

زمینی که تمام سال از برف پوشیده است


a perennial insect

حشره‌ی چند سالزی


the perennial value of Hafez' poetry

ارزش پایدار اشعار حافظ


the perennial rivalry of those two politicians

رقابت دائمی آن دو سیاست‌مدار


the perennial problem of land erosion

مسئله‌ی همیشگی فرسایش زمین


پیشنهاد کاربران

دختر جاودانه

جاودانه

( of a plant )
living for several years

گیاه چند ساله

همه ساله


کلمات دیگر: