1. Prophase, then, is the build-up to mitosis-or, at least, the visible part of the build-up.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، build - یا حداقل، بخش مریی ساختمان است
[ترجمه گوگل]پس از آن، Prophase، ساخت و ساز به میتوز یا حداقل، بخش قابل توجهی از ساخت و ساز است
2. The prophase pollination effect of C. megacephala was better than the anaphase.
[ترجمه ترگمان]اثر گرده افشانی prophase C megacephala بهتر از the بود
[ترجمه گوگل]اثر گرده افشانی پروفیسی C megacephala بهتر از آنافاز بود
3. A 40-year-old woman, should be menopause prophase, is undoubtedly life curve a very important inflection point coordinates.
[ترجمه ترگمان]یک زن ۴۰ ساله، باید menopause prophase باشد، بدون شک منحنی زندگی یک نقطه عطف مهم است
[ترجمه گوگل]یک زن 40 ساله، باید پروپوزال یائسگی باشد، قطعا منحنی زندگی یک مختصات نقطه بسیار مهمی است
4. Do you mind if I look? It's prophase.
[ترجمه ترگمان]اشکالی نداره نگاه کنم؟ پیشگاه است
[ترجمه گوگل]آیا من فکر می کنم اگر نگاه کنم؟ این پروسه است
5. Prophase may be divided into successive stages termed leptotene, zygotene, pachytene, diplotene, and diakinesis .
[ترجمه ترگمان]Prophase ممکن است به مراحل متوالی به نام leptotene، zygotene، pachytene، diplotene و diakinesis تقسیم شوند
[ترجمه گوگل]Prophase ممکن است به مرحله های متوالی لپتوتن، زیتوتن، پچین، دیپلتون و دیابینیز تقسیم شود
6. Behind it is the narrate gap between prophase modernity and anaphase modernity.
[ترجمه ترگمان]پشت آن، شکاف روایت بین مدرنیته prophase و مدرنیته anaphase وجود دارد
[ترجمه گوگل]پشت این شکاف روایت بین مدرنیته پیشین و مدرنیته آنافاز است
7. At the stage of meiosis prophase, microspore mother cell begin to accumulate callose wall.
[ترجمه ترگمان]در صحنه of prophase، سلول مادر microspore شروع به انباشته شدن دیواره callose می کند
[ترجمه گوگل]در مرحله پروزیس مایوز، سلول مادر میکروسپور شروع به تجمع دیواره کالسوز می کند
8. In prophase research of antifungi activity, propamidine has been found with high inhibitory effect against Botrytis cinerea.
[ترجمه ترگمان]در پژوهش prophase از فعالیت antifungi، propamidine با اثر مهاری بالا در برابر Botrytis cinerea یافت شده است
[ترجمه گوگل]در مطالعه پیشگیرانه فعالیت ضد قارچ، پروپامیدین با اثرات مهاری بالا در برابر Botrytis cinerea یافت شده است
9. Yeast colonies isolated from prophase, metaphase and anaphase of spontaneous fermentation were identified primarily on Wallerstein Laboratory Nutrient Agar(WL agar).
[ترجمه ترگمان]کلونی های Yeast جدا از prophase، metaphase و anaphase تخمیر خود به خودی، عمدتا در محیط کشت مواد مغذی آزمایشگاه Wallerstein (آگار WL)شناسایی شدند
[ترجمه گوگل]کلنی های مخمری جدا شده از پروپسی، متافاز و آنافاز از تخمیر خود به خودی، به طور عمده در آزمایشگاه تغذیه والارشتاین آگار (WL agar) شناسایی شدند
10. Different fertilization levels had no effect on the prophase yield of Dolichos lablab L.
[ترجمه ترگمان]سطوح بارور سازی متفاوت تاثیری بر بازده prophase of lablab L نداشتند
[ترجمه گوگل]سطوح مختلف باروری هیچ تاثیری در عملکرد پروفیسیل Dolichos lablab L نداشت
11. Telophase is roughly the reverse of prophase.
[ترجمه ترگمان]Telophase تقریبا معکوس of است
[ترجمه گوگل]تلئوفاز تقریبا معکوس پروپوزال است
12. Zygotes in the prophase of mitosis and two-celled proembryo became active again in metabolism, for a prominent nucleolus, high density of ribosomes and increased number of polysomes in the cytoplasm.
[ترجمه ترگمان]zygotes در the of و two - دوباره در متابولیسم فعال شدند، برای a برجسته، چگالی زیاد ریبوزوم و افزایش تعداد of در سیتوپلاسم
[ترجمه گوگل]زیتوتا در پروپسی از میتوز و پرومبرو دو قطبی دوباره در متابولیسم فعال شد، برای هسته برجسته، چگالی بالا از ریبوزوم و افزایش تعداد پلیسوما در سیتوپلاسم
13. All work done during this period belongs to prophase preparation.
[ترجمه ترگمان]همه کار انجام شده در طول این دوره به آماده سازی prophase تعلق دارد
[ترجمه گوگل]تمام کارهای انجام شده در این دوره به آماده سازی پروپوزال بستگی دارد
14. At the onset of mitosis, prophase, the nucleolus breaks down.
[ترجمه ترگمان]در حمله \"mitosis\"، \"پیشگاه nucleolus\" شکست خورد
[ترجمه گوگل]در شروع mitosis، prophase، nucleolus تجزیه می شود