کلمه جو
صفحه اصلی

progeny


معنی : دودمان، فرزند، سلاله، اخلاف
معانی دیگر : زاد و رود، اعقاب، نواده ها، تخم وترکه، اولاد

انگلیسی به فارسی

اولاد، فرزند، اخلاف، سلاله، دودمان


فرزند، دودمان، اخلاف، سلاله


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: progenies
(1) تعریف: a descendant, or descendants collectively; offspring.
مترادف: descendant, family, issue, offspring
مشابه: baby, child, daughter, heir, litter, offshoot, product, scion, seed, son, spawn

- Unfortunately, none of the composer's progeny was blessed with his degree of musical ability.
[ترجمه ترگمان] متاسفانه، هیچ یک از فرزندان آهنگساز با درجه توانایی موسیقیایی وی تقدیس نشدند
[ترجمه گوگل] متاسفانه، هیچ یک از فرزندان آهنگساز با درجه توانایی موسیقی خود راضی نبود

(2) تعریف: a creation or product.
مترادف: creation, issue, offspring, product
مشابه: baby, child, descendant, offshoot, result, scion, spawn

• descendant, offspring; descendants or offspring (in general); result, outcome
the progeny of animals or people are the young animals or babies that they produce; a formal word.
the progeny of a particular thing are the things that develop from it; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] نتاج؛ فرزندان یا نوزادان والدین .
[ریاضیات] زاده

مترادف و متضاد

دودمان (اسم)
antecedent, stem, lineage, ancestry, pedigree, dynasty, progeny, genealogy, phylum, stemma, stirps

فرزند (اسم)
issue, root, progeny, offset, child, produce, son, sprout, offspring, daughter, scion, shoot

سلاله (اسم)
progeny, seed, offspring

اخلاف (اسم)
progeny, posterity

offspring


Synonyms: begats, breed, children, descendants, family, get, issue, kids, lineage, posterity, progeniture, race, scions, seed, stock, young


Antonyms: parent


جملات نمونه

1. He appeared, surrounded by his numerous progeny.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که فرزندان بی شمار او احاطه اش کرده اند
[ترجمه گوگل]او ظاهر شد، توسط فرزندان متعدد او احاطه شده است

2. His numerous progeny are scattered all over the country.
[ترجمه ترگمان]فرزندان بی شمار او سراسر کشور پراکنده شده اند
[ترجمه گوگل]فرزندان متعدد او در سراسر کشور پراکنده اند

3. These stories have produced progeny of their own.
[ترجمه ترگمان]این داستان ها فرزندان خود را تولید کرده اند
[ترجمه گوگل]این داستان ها فرزندان خود را تولید کرده اند

4. Connolly's book is the progeny of an earlier TV series.
[ترجمه ترگمان]کتاب \"کونولی\" فرزند یک سریال تلویزیونی قدیمی است
[ترجمه گوگل]کتاب کانوللی محصول نسل قبلی سریال تلویزیونی است

5. He was surrounded by his numerous progeny.
[ترجمه ترگمان]فرزندان بی شمار خود او را احاطه کرده بودند
[ترجمه گوگل]او توسط فرزندان متعدد خود احاطه شده است

6. Their progeny mate inside the fig before the young females disperse to new figs.
[ترجمه ترگمان]جفت گیری آن ها در تصویر انجیر، قبل از پراکنده شدن دختران جوان به figs جدید،
[ترجمه گوگل]فرزندان آنها در داخل انجیر قبل از زنان جوان به انجیر جدید پراکنده اند

7. Foreign currency profits translated into tuition for the progeny of the high command.
[ترجمه ترگمان]سود ارز خارجی به پرداخت شهریه برای فرزندان فرمان بالا تبدیل شد
[ترجمه گوگل]درآمد ارز خارجی به نسلی از فرماندهی عالی پرداخت می شود

8. The progeny from that chance cross yielded a triticale that was not only short but was much less sensitive to day length.
[ترجمه ترگمان]The از آن عبور تصادفی، triticale را تسلیم کردند که نه تنها کوتاه بود، بلکه نسبت به طول روز بسیار کم تر حساس بود
[ترجمه گوگل]نسلی از این شانس، یک تریتیکاله را دریافت کرد که نه تنها کوتاه بود، بلکه بسیار کمتر به طول روز حساس بود

9. The salmons' progeny will be large enough to catch by next summer.
[ترجمه ترگمان]فرزندان salmons تا تابستان آینده به اندازه کافی بزرگ خواهند شد
[ترجمه گوگل]نسل سالمون به اندازه کافی بزرگ خواهد بود تا تابستان آینده دریافت کند

10. They die unmated and without progeny.
[ترجمه ترگمان] اونا بدون فرزند و بدون بچه مردن
[ترجمه گوگل]آنها بی حرکت و بدون فرزند می میرند

11. The queen can choose the sex of her progeny.
[ترجمه ترگمان]ملکه می تونه جنسیت بچه هاش رو انتخاب کنه
[ترجمه گوگل]ملکه می تواند جنس فرزندان خود را انتخاب کند

12. We are dooming our progeny by ruining the environment.
[ترجمه ترگمان]ما با خراب کردن محیط، فرزندان خود را آلوده می کنیم
[ترجمه گوگل]ما با از بین بردن محیط زیست، نسل های ما را تحمل می کنیم

13. Successive progeny from the same dam often shown heavy infections.
[ترجمه ترگمان]نسل های بعدی از همان سد عفونت های شدید را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]فرزندان متوالی از همان سد اغلب عفونت های سنگین را نشان می دهند

14. Lastly, we sum up the research progeny, and indicate several problems needed to be solved.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما فرزندان تحقیق را جمع کردیم و چندین مشکل مورد نیاز برای حل آن را نشان می دهیم
[ترجمه گوگل]در نهایت، ما خلاصه نسل تحقیق، و نشان می دهد چند مشکل مورد نیاز برای حل

15. At last, bearing in her arms the infant progeny of Jove, she reached Lycia, weary with her burden and parched with thirst.
[ترجمه ترگمان]عاقبت، در حالی که کودک نوزاد فرزند خود را در آغوش داشت، دست دراز کرد، بار دیگر بار سنگین و تشنه خود را بر دوش کشید و از تشنگی خسته شد
[ترجمه گوگل]در نهایت، با تحمل در آغوش او، فرزند خردسال جو، او به لیکیا رسید، از تنش خسته و ناراحت شد

پیشنهاد کاربران

در زیست شناسی به معنی دختری هم استفاده میشود. مثال :progenyDNA
دی ان ای دختری

ساختار ژنتیکی


سازه ژنتیکی

: offspring of animals or plants
: a body of followers, disciples, or successors
fruit, get, issue, offspring, posterity, seed,


کلمات دیگر: