کلمه جو
صفحه اصلی

cavort


معنی : جست و خیز کردن، رقاصی کردن
معانی دیگر : (اسب ـ روی دودست بلند شدن و پاها را قوس وار به هوا بردن) پرش کردن

انگلیسی به فارسی

جست‌وخیز کردن، رقاصی کردن


سقوط، جست و خیز کردن، رقاصی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cavorts, cavorting, cavorted
مشتقات: cavorter (n.)
• : تعریف: to prance about; romp; caper.
مترادف: caper, frisk, frolic, gambol, romp
مشابه: prance

- We watched the young horses cavorting in the meadow.
[ترجمه ترگمان] اسب ها را تماشا کردیم که در چمن زار شنا می کردند
[ترجمه گوگل] ما اسب جوان را که در مزرعه سقوط کرده بود تماشا کردیم
- The little kids cavorted in the big empty gym.
[ترجمه ترگمان] بچه های کوچک در سالن بزرگ خالی پرسه می زنند
[ترجمه گوگل] بچه های کوچک در ورزشگاه خالی بزرگ کتک زدند

• jump about, skip
when people or animals cavort, they leap about in a noisy and excited way.

مترادف و متضاد

جست و خیز کردن (فعل)
lope, skip, gambol, cavort, jig, tumble, rollick

رقاصی کردن (فعل)
cavort

frolic, prance


Synonyms: caper, caracole, carry on, cut loose, cut up, dance, fool around, frisk, gambol, go places and do things, horse around, horseplay, monkey around, play, revel, rollick, romp, roughhouse, sport


جملات نمونه

1. She cavorted about in the shallow water.
[ترجمه ترگمان]در آب های کم عمق پرسه می زند
[ترجمه گوگل]او در آبهای کم عمق سیراب شد

2. They were spotted cavorting beside the swimming pool.
[ترجمه ترگمان]آن ها در کنار استخر شنا می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در کنار استخر شنا می کشیدند

3. The photos showed her cavorting on the beach with her new lover.
[ترجمه ترگمان]عکس ها را نشان می داد که با معشوقش روی ساحل نشسته است
[ترجمه گوگل]عکس ها نشان می دهد که او با عاشق جدید خود را در ساحل می سوزاند

4. Stop cavorting around and sit still, just for five minutes!
[ترجمه ترگمان]این ور و آن ور نرو و بی حرکت بنشین، فقط برای پنج دقیقه!
[ترجمه گوگل]متوقف کردن در اطراف و نشستن، فقط برای پنج دقیقه!

5. It was claimed she cavorted with a police sergeant in a Jacuzzi but she denies this.
[ترجمه ترگمان]ادعا می کرد که با یک گروهبان پلیس در جکوزی است، اما این را انکار می کند
[ترجمه گوگل]ادعا کرد که او با یک گروه پلیس در جکوزی مخالف است، اما او این را انکار می کند

6. The photograph shows him cavorting with two young women.
[ترجمه ترگمان]عکس او را در حال رقص با دو زن جوان نشان می دهد
[ترجمه گوگل]عکس او را نشان می دهد که او با دو زن جوان خلع سلاح می کند

7. In the spring, the calves can be seen cavorting on the prairie.
[ترجمه ترگمان]در بهار، گوساله ها را می توان روی چمن دیده شد
[ترجمه گوگل]در فصل بهار، گوساله ها را می توان بر روی زمین پرید

8. The driver cavorted round the bus, beaming - no less surprised and pleased than we were.
[ترجمه ترگمان]راننده اتوبوس به دور اتوبوس چرخید و از ما هم کم تر متعجب و خوشحال به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]راننده در اطراف اتوبوس کشیده، پرتقال - نه کمتر شگفت زده و خوشحال از ما بود

9. There are also pictures of both men cavorting in gauzy loincloths.
[ترجمه ترگمان]همچنین تصاویری از هر دو مرد در حال رقص در loincloths دیده می شود
[ترجمه گوگل]همچنین تصاویری از هر دو مرد که در لانه گاوهای گاوزن قرار دارند، وجود دارد

10. What was I doing cavorting with boulders in the middle of nowhere?
[ترجمه ترگمان]من با تخته سنگ ها در وسط ناکجاآباد چه کار می کردم؟
[ترجمه گوگل]چه کارهایی را انجام می دهم که در وسط هیچ جا با تخته سنگ ها نباشد؟

11. I had to slap my thigh and cavort around.
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم به رانم سیلی بزنم و با خودم اینور اونور برم
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم ران خودم را بکشم

12. Annie's husband was pictured in newspapers cavorting with a fashion model.
[ترجمه ترگمان]شوهر انی با یک مدل مد به تصویر کشیده شد
[ترجمه گوگل]شوهر آنی در روزنامه هایی که با مدل مد روزی به نمایش گذاشته شده بود، تصویر شده است

13. While she happily cavorted, I crept up to the huge white smooth box and gingerly touched it.
[ترجمه ترگمان]در حالی که داشت با خوشحالی حرف می زد به طرف جعبه بزرگ سفید و صاف رفتم و با احتیاط آن را لمس کردم
[ترجمه گوگل]در حالی که او با خوشحالی می لرزید، من به یک جعبه صاف سفید سفید ریز شدم و به زحمت آن را لمس کردم

14. Boys cavort with horses during a fiery sunset on a beach in Timor Indonesia.
[ترجمه ترگمان]پسران در هنگام غروب آتشین در ساحل تیمور اندونزی با اسب ها شکار می کنند
[ترجمه گوگل]پسران در طول یک غروب آفتاب در ساحل در تیمور اندونزی، با اسب ها از بین می روند

15. Chengdu Cavort Science and Technology Co. Ltd. is a corporation which combines development and marketing of electrical and electronic product.
[ترجمه ترگمان]\"چنگدو\"، شرکت علوم و فن آوری \"Chengdu\"، شرکت \"چنگدو\"، با مسئولیت محدود شرکتی است که توسعه و بازاریابی محصول الکترونیکی و الکترونیکی را با هم ترکیب می کند
[ترجمه گوگل]چنگدو Cavort علوم و فناوری شرکت آموزشی ویبولیتین یک شرکت است که ترکیبی از توسعه و بازاریابی از محصولات الکتریکی و الکترونیکی است

The colts were cavorting in the pasture.

کره‌اسب‌ها در چراگاه جست‌و‌خیز می‌کردند.


پیشنهاد کاربران

شلنگ تخته انداختن

slap - stick
جنگولک بازی


۱ - جست و خیز کردن، بالا پایین پریدن، رقصیدن ( ناشی از هیجان و خوشحالی )
:To leap, run, jump, play, dance or move around
excitedly
In a playful way and noisily
with lots of energy and enthusiasm
in a lively manner
In a sprightly manner
sometimes in a sexual way

:Synonyms
prance, frolic, lark, rollick, romp, caper, or carouse
:Noun
۲ - شوخی خرکی، prank
- جرم هایی مانند بزهکاری

3 - to play, dance, or have fun with someone, especially in a sexual way


رابطه ی جنسی پر شور و اشتیاق داشتن


کلمات دیگر: