مخلوط کردن
blend in
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to merge with, fit in with, or be indistinguishable from, the surroundings or other people.
• متضاد: stand out, stick out
• متضاد: stand out, stick out
- The celebrity's disguise allowed her to blend in with the crowd.
[ترجمه کاوه عبدالهی] تغییر قیافه به این آدم مشهور فرصت داد تا همرنگ جماعت بشود.
[ترجمه ترگمان] تغییر قیافه افراد مشهور به او اجازه داد تا با جمعیت هماهنگ شود[ترجمه گوگل] پنهان مشهور به او اجازه داد تا با جمعیت مخلوط شود
جملات نمونه
1. The curtains blend in perfectly with the carpet.
[ترجمه یاسین رمضانی] پرده و فرش به خوبی با هم ست میشوند
[ترجمه ترگمان]پرده ها کاملا با فرش مخلوط می شوند[ترجمه گوگل]پرده کاملا با فرش مخلوط می شود
2. The toad had changed its colour to blend in with its new environment.
[ترجمه علی اکبر منصوری] وزغ رنگش را تغییر داده بود تا با محیط جدیدش همرنگ شود.
[ترجمه ترگمان]وزغ رنگ خود را تغییر داده بود تا با محیط جدید خود ترکیب شود[ترجمه گوگل]خوک رنگ آن را با محیط جدید خود ترکیب کرده است
3. Blend in the eggs, one at a time, beating well after each one.
[ترجمه علی اکبر منصوری] تخم مرغ ها را یکی یکی اضافه کنید، هر بار ( که تخم مرغی اضافه میکنید ) خوب بهم بزنید تا مخلوط و یکدست شود!
[ترجمه ترگمان]در تخم مرغ ها نیز یکی پس از دیگری ترکیب می شود و پس از هر کدام به خوبی می تپد[ترجمه گوگل]مخلوط کردن تخم مرغ، یک بار در هر زمان، ضرب و شتم خوب پس از هر یک
4. Beat the butter and sugar; then blend in the egg.
[ترجمه علی اکبر منصوری] کره و شکر را با هم بزنید، سپس تخم مرغ را اضافه کنید و با هم مخلوط کنید.
[ترجمه ترگمان]کره و شکر را بزنید و سپس در تخم مرغ مخلوط کنید[ترجمه گوگل]کره و قند را بچرخانید سپس در تخم مرغ مخلوط شود
5. The colour of the carpet doesn't blend in.
[ترجمه علی اکبر منصوری] رنگ فرش ست نیست.
[ترجمه ترگمان]رنگ فرش با هم مخلوط نمی شود[ترجمه گوگل]رنگ فرش مخلوط نیست
6. They have adopted local customs and tried to blend in with the community.
[ترجمه ترگمان]آن ها آداب و رسوم محلی را پذیرفته اند و سعی در ترکیب کردن آن ها با جامعه دارند
[ترجمه گوگل]آنها آداب و رسوم محلی را اتخاذ کرده اند و سعی داشتند با جامعه همگام شوند
[ترجمه گوگل]آنها آداب و رسوم محلی را اتخاذ کرده اند و سعی داشتند با جامعه همگام شوند
7. Blend in the lemon extract, lemon peel and walnuts.
[ترجمه علی اکبر منصوری] عصاره لیمو، پوست لیمو و گردو را با هم مخلوط کنید.
[ترجمه ترگمان]عصاره لیمو، پوست لیمو و گردو را به هم بزنید[ترجمه گوگل]مخلوط عصاره لیمو، پوست لیمو و گردو
8. Heat the butter gently and then blend in a little flour.
[ترجمه ترگمان]کره را به آرامی حرارت دهید و سپس با کمی آرد ترکیب کنید
[ترجمه گوگل]کره را به آرامی حرارت داده و سپس در یک آرد کمی با هم مخلوط کنید
[ترجمه گوگل]کره را به آرامی حرارت داده و سپس در یک آرد کمی با هم مخلوط کنید
9. He should try to blend in with the locals a bit more.
[ترجمه ترگمان]او باید سعی کند که کمی بیشتر با افراد محلی ترکیب شود
[ترجمه گوگل]او باید سعی کند با مردم محلی کمی بیشتر ترکیب شود
[ترجمه گوگل]او باید سعی کند با مردم محلی کمی بیشتر ترکیب شود
10. Choose curtains that blend in with your decor.
[ترجمه علی اکبر منصوری] پرده هایی انتخاب کنید که با دکوراسیون شما ست باشند/ همرنگ باشند.
[ترجمه ترگمان]پرده ها را انتخاب کنید که با دکوراسیون شما ترکیب شوند[ترجمه گوگل]پرده هایی را انتخاب کنید که با دکوراسیون شما ترکیب شوند
11. She felt she would blend in nicely.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که به خوبی قاطی می کند
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که در زیبایی مخلوط می شود
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که در زیبایی مخلوط می شود
12. The new office block doesn't blend in with its surroundings.
[ترجمه ترگمان]بلوک دفتر جدید با محیط اطرافش ترکیب نمی شود
[ترجمه گوگل]بلوک اداری جدید با محیط اطراف خود ترکیب نمی شود
[ترجمه گوگل]بلوک اداری جدید با محیط اطراف خود ترکیب نمی شود
13. The new office block doesn't blend in well with its traditional surroundings.
[ترجمه ترگمان]بلوک دفتر جدید با محیط سنتی خود ترکیب نمی شود
[ترجمه گوگل]بلوک اداری جدید با محیط سنتی خود ترکیب نمی شود
[ترجمه گوگل]بلوک اداری جدید با محیط سنتی خود ترکیب نمی شود
14. These buildings blend in well with the trees.
[ترجمه ترگمان]این ساختمان ها با درختان مخلوط می شوند
[ترجمه گوگل]این ساختمان ها با درختان به خوبی ترکیب می شوند
[ترجمه گوگل]این ساختمان ها با درختان به خوبی ترکیب می شوند
پیشنهاد کاربران
در هم آمیخته شدن
If someone or something blends in with people or objects they match them or are similar and you dont notice them
If someone or something blends in with people or objects they match them or are similar and you dont notice them
همرنگ شدن
To act like others, تظاهر به چیزی که نیستیم ، همرنگ شدن
1 - ترکیب کردن، مخلوط کردن، قاطی کردن، اضافه کردن چیزی به یک ترکیب و مخلوط کردن کامل آن
مثال:
Mix the first three ingredients together, then blend in the cream
سه ترکیب اولیه را باهم مخلوط کنید سپس خامه را اضافه کنید/سپس خامه را با آن ترکیب کنید.
2 - اغلب با with ) همرنگ شدن ( با محیط اطراف یا جماعت ) ، ست کردن یا بودن، به هم آمدن، شبیه شدن، همگام بودن، ادغام شدن
مثال:
They have adopted local customs and tried to blend in with the community
آنها آداب و رسوم محلی را اتخاذ کرده اند و سعی کرده اند که همرنگ جماعت شوند!
مثال:
Mix the first three ingredients together, then blend in the cream
سه ترکیب اولیه را باهم مخلوط کنید سپس خامه را اضافه کنید/سپس خامه را با آن ترکیب کنید.
2 - اغلب با with ) همرنگ شدن ( با محیط اطراف یا جماعت ) ، ست کردن یا بودن، به هم آمدن، شبیه شدن، همگام بودن، ادغام شدن
مثال:
They have adopted local customs and tried to blend in with the community
آنها آداب و رسوم محلی را اتخاذ کرده اند و سعی کرده اند که همرنگ جماعت شوند!
همرنگ ( جماعت ) شدن
تناسب داشتن، متناسب بودن، به هم آمدن ( از لحاظ رنگ، . . . از یک خانواده بودن )
با جمعیت قاطی شدن
عضوی از یک جامعه/ بخش / محله / شهر / منطقه شدن
to blend in and become part of one of Belfast’s neighbourhoods = عضوی از یکی از محله های بلفاست شدن
to blend in and become part of one of Belfast’s neighbourhoods = عضوی از یکی از محله های بلفاست شدن
کلمات دیگر: