کلمه جو
صفحه اصلی

terrorist


معنی : ترساننده، ارعابگر، طرفدار ارعاب وتهدید
معانی دیگر : terroristic ارعابگر

انگلیسی به فارسی

( terroristic ) ارعابگر، طرفدار ارعاب و تهدید، قاتل سیاسی


تروریست، ترساننده، ارعابگر، طرفدار ارعاب وتهدید


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who uses violence, torture, or physical intimidation to achieve one's ends, esp. one's political ends.

- The hotel was bombed by terrorists.
[ترجمه ترگمان] این هتل توسط تروریست ها بمباران شد
[ترجمه گوگل] این هتل توسط تروریست ها بمباران شده است
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to terrorism or terrorists.

• one who uses terror to achieve political goals, saboteur
of terror, of terrorism, trying to achieve a purpose by using acts of violence
a terrorist is someone who uses violence, especially murder, kidnapping, and bombing, in order to achieve political aims or to force a government to do something; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

ترساننده (اسم)
alarmist, scaremonger, terrorist

ارعابگر (اسم)
terrorist

طرفدار ارعاب وتهدید (اسم)
terrorist

جملات نمونه

1. a terrorist network
شبکه تروریستی

2. any terrorist act will meet our armed response
هر گونه اقدام تروریستی با واکنش مسلحانه ی ما روبرو خواهد شد.

3. i do not subscribe to that government's terrorist activities
من با اعمال تروریستی آن دولت موافق نیستم.

4. the government's actions gave discouragement and discountenance to the communist and terrorist elements
اقدامات دولت عوامل کمونیست و تروریست را دچار نومیدی و بی اعتباری کرد.

5. The Vatican released a statement condemning the recent terrorist attacks.
[ترجمه ترگمان]واتیکان بیانیه ای را منتشر کرد که حملات تروریستی اخیر را محکوم کرده است
[ترجمه گوگل]واتیکان یک بیانیه صادر کرد که حملات تروریستی اخیر را محکوم کرد

6. The police have found no evidence of a terrorist link with the murder.
[ترجمه ترگمان]پلیس هیچ مدرکی دال بر ارتباط تروریستی با این قتل پیدا نکرده است
[ترجمه گوگل]پلیس هیچ مدرکی از ارتباط تروریستی با قتل نداشته است

7. Two soldiers were killed in a terrorist ambush.
[ترجمه ترگمان]دوتا سرباز تو یه کمین تروریست کشته شدن
[ترجمه گوگل]دو سرباز در یک کمین تروریستی کشته شدند

8. The CIA agents successfully infiltrated into the terrorist organizations.
[ترجمه ترگمان]عوامل CIA با موفقیت به درون سازمان های تروریستی نفوذ کردند
[ترجمه گوگل]عوامل سی آی ای به نفع سازمان های تروریستی نفوذ کردند

9. They aimed to make the country safe from terrorist attacks.
[ترجمه ترگمان]هدف از آن ها ایجاد امنیت کشور از حملات تروریستی است
[ترجمه گوگل]آنها قصد داشتند کشور را از حملات تروریستی پاک کنند

10. Terrorist groups claimed responsibility for the shootings and bomb attacks.
[ترجمه ترگمان]گروه های تروریستی مسئولیت تیراندازی ها و حملات بمب گذاری را بر عهده گرفتند
[ترجمه گوگل]گروه های تروریست مسئولیت تیراندازی و حملات بمب را بر عهده گرفتند

11. The terrorist action has been condemned as an act of barbarism and cowardice.
[ترجمه ترگمان]اقدام تروریستی به عنوان عمل بربریت و بزدلی محکوم شده است
[ترجمه گوگل]اقدام تروریستی به عنوان یک عمل بربریت و بزدلانه محکوم شده است

12. The terrorist threat in the region has kept faint-hearted tourists away.
[ترجمه ترگمان]تهدید تروریستی در این منطقه، گردشگران ضعیفی را دور کرده است
[ترجمه گوگل]تهدید تروریستی در منطقه، گردشگران کم عمق را به دور نگه داشته است

13. They believe that judges are too lenient with terrorist suspects.
[ترجمه ترگمان]آن ها بر این باورند که قضات بیش از حد با مظنونین تروریستی مدارا می کنند
[ترجمه گوگل]آنها معتقدند که قضات نیز با مظنونین تروریستی خشن هستند

14. He was kidnapped and briefly detained by a terrorist group.
[ترجمه ترگمان]او ربوده شد و به مدت کوتاهی توسط یک گروه تروریستی بازداشت شد
[ترجمه گوگل]او توسط یک گروه تروریستی ربوده شده و به طور خلاصه بازداشت شده است

15. Involvement with terrorist groups brought the political party into disrepute.
[ترجمه ترگمان]مشارکت با گروه های تروریستی حزب سیاسی را بدنام کرد
[ترجمه گوگل]مشارکت با گروه های تروریستی، حزب سیاسی را به نادیده انگاشت

16. The embassy is an obvious target for terrorist attacks.
[ترجمه ترگمان]این سفارتخانه یک هدف آشکار برای حملات تروریستی است
[ترجمه گوگل]سفارت یک هدف واضح برای حملات تروریستی است

پیشنهاد کاربران

terrorist ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: وحشت‏افکن
تعریف: 1. فردی که معمولاً برای دستیابی به هدفی سیاسی وحشت‏افکنی می‏کند|||2. منسوب به فرد یا سازمانی که وحشت‏افکنی می‏کند


کلمات دیگر: