کلمه جو
صفحه اصلی

rucksack


معنی : ساک
معانی دیگر : کوله پشتی

انگلیسی به فارسی

کوله پشتی، ساک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a strong bag hung on the back from shoulder straps, used by hikers and mountain climbers; knapsack.
مشابه: pack

• backpack, knapsack, type of bag carried on one's back
a rucksack is a bag, often on a frame, used for carrying things on your back, for example when you are climbing.

دیکشنری تخصصی

[] کوله پشتی، کوله

مترادف و متضاد

ساک (اسم)
bag, sack, rucksack

جملات نمونه

1. All his camping gear was packed in the rucksack.
[ترجمه ترگمان]تمام وسایل his را داخل کوله پشتی گذاشته بودند
[ترجمه گوگل]تمام وسایل کمپینگ خود را در کوله پشتی بسته بندی شده بود

2. It's a frame rucksack with a belt and padded shoulder straps.
[ترجمه ترگمان]این یک کوله پشتی قاب است با یک کمربند و یک تسمه چرمی
[ترجمه گوگل]این یک کوله پشتی قاب با کمربند و کمربند شانه ای است

3. He had a large rucksack on.
[ترجمه ترگمان]یک کوله پشتی بزرگ به تن داشت
[ترجمه گوگل]او یک کوله پشتی بزرگ داشت

4. Use a weatherproof rucksack to carry your camera and lenses around in.
[ترجمه ترگمان]از یک کوله پشتی weatherproof استفاده کنید تا دوربین و لنزهای خود را در اطراف خود حمل کنید
[ترجمه گوگل]استفاده از کوله پشتی ضد آب برای حمل دوربین و لنزهای اطراف آن

5. I bought a frame rucksack with belt yesterday.
[ترجمه ترگمان]دیروز یک کوله پشتی پر از کمربند خریدم
[ترجمه گوگل]دیروز کوله پشتی را با کمربند خریدم

6. He had a small green rucksack slung over one shoulder.
[ترجمه ترگمان]یک کوله پشتی کوچک سبزی روی یک شانه آویخته بود
[ترجمه گوگل]او یک کوله پشتی کوچک سبز روی یک شانه داشت

7. Joe struggled manfully with his case and rucksack.
[ترجمه ترگمان]جو در حالی که دست و پایش را گم کرده بود، با دست و پا به راه افتاد
[ترجمه گوگل]جو به شدت با پرونده و کوله پشتی مبارزه کرد

8. She delved into her rucksack and pulled out a folder.
[ترجمه ترگمان]او داخل کوله پشتی اش کار کرد و پوشه را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او به کوله پشتی اش زد و یک پوشه را کشید

9. My rucksack was too big for the luggage rack.
[ترجمه ترگمان]کوله پشتیم برای بار luggage زیادی بزرگ بود
[ترجمه گوگل]کوله پشتی من برای غرفه چمدان خیلی بزرگ بود

10. A rucksack has straps that go over the shoulders.
[ترجمه ترگمان]یک کوله پشتی افسار را دارد که از روی شانه های او رد می شود
[ترجمه گوگل]یک کوله پشتی دارای بند های است که بیش از شانه ها می رود

11. He had very little in his rucksack.
[ترجمه ترگمان]کوله کوچکی در کوله پشتی اش داشت
[ترجمه گوگل]او در کوله پشتی بسیار کمی داشت

12. She shouldered her rucksack and set off along the road.
[ترجمه ترگمان]کوله پشتی اش را روی شانه گذاشت و راه افتاد
[ترجمه گوگل]او کوله پشتی خود را شانه کرد و در امتداد جاده نشست

13. Charlie humped his rucksack up the stairs to his flat.
[ترجمه ترگمان]چارلی کوله پشتی اش را بالا برد و به آپارتمان او رفت
[ترجمه گوگل]چارلی کوله پشتی خود را از روی پله ها به تختش برداشت

14. They carried only one rucksack between them.
[ترجمه ترگمان]فقط یک کوله پشتی بین آن ها حمل می کردند
[ترجمه گوگل]آنها فقط یک کوله پشتی را بین آنها حمل کردند

15. He kindly carried our picnic in a rucksack.
[ترجمه ترگمان]اون با مهربانی picnic رو تو یه کوله پشتی برد
[ترجمه گوگل]او مهربانانه به پیک نیک خود در یک کوله پشتی حمل کرد

پیشنهاد کاربران

کوله پشتی

کوله پشتی کوهنوردی


کلمات دیگر: