1. in the plenitude of health
در کمال سلامتی
2. the unusual plenitude of plants
وفور غیرعادی گیاهان
3. The music brought him a feeling of plenitude and freedom.
[ترجمه ترگمان]موسیقی او را سرشار از وفور نعمت و آزادی به ارمغان آورد
[ترجمه گوگل]موسیقی او را به یک احساس کامل و آزادی آورد
4. this midsummer plenitude of fruits and vegetables.
[ترجمه ترگمان]این وفور midsummer میوه و سبزیجات
[ترجمه گوگل]این فراوانسوزی ماهانه میوه و سبزیجات است
5. granaries filled to plenitude.
[ترجمه ترگمان]granaries سرشار از منت های عظمت است
[ترجمه گوگل]انبارها به تنهایی پر شده است
6. Painting on wall or canvas as dream of plenitude, painting on glass as revelation of potential in poverty.
[ترجمه ترگمان]نقاشی روی دیوار یا بوم به عنوان رویای وفور، نقاشی روی شیشه به عنوان مکاشفه پتانسیل در فقر
[ترجمه گوگل]نقاشی روی دیوار یا بوم به عنوان رویای کامل، نقاشی روی شیشه به عنوان کشف پتانسیل در فقر
7. And even limited to plenitude, they seem only implicitly supportive.
[ترجمه ترگمان]و حتی محدود به وفور، به نظر می رسد تنها به طور ضمنی پشتیبان هستند
[ترجمه گوگل]و حتی محدود به جامعیت، به نظر می رسد تنها به طور ضمنی حمایت می کنند
8. Life breeds both plenitude and void, exuberance and depression.
[ترجمه ترگمان]زندگی هم سرشار از وفور و هم خلا، و سرشار از افسردگی و افسردگی است
[ترجمه گوگل]زندگی هر دو جنبه و خالی، تحریک و افسردگی را به وجود می آورد
9. First, plenitude of the debt laws norm was because of economic development in Tang Dynasty, exactly to say it was because the merchant economy was more developed than past .
[ترجمه ترگمان]اول، وفور قوانین بدهی به دلیل توسعه اقتصادی در سلسله تانگ، دقیقا به این دلیل بود که اقتصاد بازرگان از گذشته توسعه بیشتری داشت
[ترجمه گوگل]اول، کامل بودن قوانین بدهی به دلیل توسعه اقتصادی در سلسله تانگ بود، دقیقا به همین دلیل بود که اقتصاد تجاری پیشرفته تر از گذشته بود
10. This midsummer has plenitude of fruits and vegetables.
[ترجمه ترگمان]این نیمه تابستان، سرشار از میوه و سبزیجات است
[ترجمه گوگل]این نیمه تابستان دارای مقدار زیادی میوه ها و سبزیجات است
11. Yesterday it was appetite, to-day it is plenitude, to-morrow it will be satiety.
[ترجمه ترگمان]دیروز اشتها و روز دارد و فردا سیری خواهد بود
[ترجمه گوگل]دیروز اشتهای داشتیم، روزی فراوان است، تا فردا بذر می شود
12. From this silence there arises a certain mysterious plenitude which filters into thought and there congeals into bronze. The compression of history produces conciseness in the historian.
[ترجمه ترگمان]از این سکوت، یک نوع وفور اسرارآمیز وجود دارد که به فکر فرو می رود و آن را به برنز تبدیل می کند فشرده سازی تاریخ، ایجاز را در مورخ تولید می کند
[ترجمه گوگل]از این سکوت، یک مجموعه مرموز مشخصی بوجود می آید که به اندیشه فیلتر می شود و به برنز متصل می شود فشرده سازی تاریخ، مفهوم مختصری را در مورخ ایجاد می کند
13. We have plenitude of fruits and vegetables.
[ترجمه ترگمان]ما سرشار از میوه و سبزیجات هستیم
[ترجمه گوگل]ما از میوه و سبزیجات فراوان داریم
14. God is the plenitude of heaven; love is the plenitude of man.
[ترجمه ترگمان]خداوند، عظمت خداوند است؛ عشق، منت های عظمت آدمی است
[ترجمه گوگل]خدا پرستی بهشت است؛ عشق عظمت انسان است
15. What is the use of a book about interior design without a plenitude of pictures in color?
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک کتاب درباره طراحی داخلی بدون وفور تصویر در رنگ چیست؟
[ترجمه گوگل]استفاده از یک کتاب در مورد طراحی داخلی بدون استفاده از تصاویر رنگی چیست؟