کلمه جو
صفحه اصلی

in an instant

انگلیسی به انگلیسی

• in a second, in a moment, immediately, instantly

جملات نمونه

1. I'll be back in an instant.
[ترجمه ترگمان]یک دقیقه دیگر بر می گردم
[ترجمه گوگل]من دوباره در یک لحظه خواهم بود

2. In an instant her mood had changed.
[ترجمه ترگمان]در یک آن حالت چهره اش عوض شده بود
[ترجمه گوگل]در یک لحظه خلق و خوی او تغییر کرده است

3. I shall be back in an instant.
[ترجمه ترگمان]یک لحظه دیگر بر می گردم
[ترجمه گوگل]من باید در یک لحظه بروم

4. The pain disappeared in an instant.
[ترجمه ترگمان]درد در یک لحظه ناپدید شد
[ترجمه گوگل]درد در یک لحظه ناپدید شد

5. In an instant, the magician had conjured a white dove from his hat.
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه، جادوگر کبوتری سفید را از کلاهش بیرون اورده بود
[ترجمه گوگل]در یک لحظه، جادوگر یک کبوتر سفید را از کلاه او گرفت

6. It was all over in an instant.
[ترجمه ترگمان]همه چیز در یک لحظه تمام شد
[ترجمه گوگل]در یک لحظه تمام شد

7. When the rain started, the crowd vanished in an instant .
[ترجمه ترگمان]وقتی باران شروع شد، جمعیت در یک لحظه ناپدید شد
[ترجمه گوگل]وقتی باران شروع شد، جمعیت در یک لحظه ناپدید شد

8. It all happened in an instant.
[ترجمه ترگمان]همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد
[ترجمه گوگل]این همه در یک لحظه اتفاق افتاد

9. I slipped under the sheets and was asleep in an instant.
[ترجمه ترگمان]زیر ملافه لیز خوردم و در یک لحظه خواب بودم
[ترجمه گوگل]من زیر ورق های تسخیر شدم و در یک لحظه خوابیدم

10. He turned round in an instant, but the silence of the granary mocked him: he was alone.
[ترجمه ترگمان]لحظه ای چرخید، اما سکوت انبار او را به ریشخند گرفت؛ او تنها بود
[ترجمه گوگل]او در یک لحظه دور شد، اما سکوت انبارها به او خندید: او تنها بود

11. In an instant the whole aircraft was outlined in fire like a set-piece at a fireworks display.
[ترجمه ترگمان]در یک چشم به هم زدن، تمام هواپیما مانند یک قطعه از آتش بازی به آتش کشیده شد
[ترجمه گوگل]در یک لحظه کل هواپیما در یک آتش بازی مشخص شد

12. The thought came to him in an instant as he stood, hesitating over whether to join the fight.
[ترجمه ترگمان]لحظه ای که ایستاده بود، فکر این فکر به ذهنش رسید و مردد ماند که آیا به جنگ ملحق شود یا نه
[ترجمه گوگل]وقتی که او ایستاد، فکری به حال او افتاد، تردید در مورد اینکه آیا برای پیوستن به جنگ

13. It was up in an instant and capering after its prey like an aquatic grasshopper.
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه از جا بلند شد و مثل یک ملخ آب در حال جست وخیز کردن و جست وخیز کردن بود
[ترجمه گوگل]در یک لحظه آن را فریاد زد و پس از طعمه خویش مانند یک ملخ آبزی

14. In an instant Fabia was wide awake and, with a drumming heart, she put on the light.
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه کام لا بیدار شد و با قلبی لرزان چراغ را روشن کرد
[ترجمه گوگل]فابیا بلافاصله فایا بیدار شد و با قلب درامد، نور را روشن کرد

15. He fell dead in an instant without a word.
[ترجمه ترگمان]در یک چشم به هم زدن مرده بود
[ترجمه گوگل]او در یک لحظه بدون یک کلمه سقوط کرد

پیشنهاد کاربران

در یک آن
در یک چشم برهم زدن

فوری

ناگهان، یهویی
In a flash of time


کلمات دیگر: