کلمه جو
صفحه اصلی

put by


معنی : قطع کردن، اندوختن، طفره رفتن، کنار گذاردن
معانی دیگر : منصرف شدن

انگلیسی به فارسی

منصرف شدن، قطع کردن، کنار گذاردن، اندوختن


انگلیسی به انگلیسی

• put aside, save

مترادف و متضاد

قطع کردن (فعل)
ablate, cut off, cut, disconnect, interrupt, intercept, out, rupture, burst, cross, operate, flick, excise, cleave, fell, discontinue, traverse, intermit, exsect, excide, exscind, hew, leave off, put by, retrench, skive, stump, snip off

اندوختن (فعل)
lay in, accumulate, acquire, hive, salt away, store, reserve, pile, roll up, save, put by, salt down

طفره رفتن (فعل)
dodge, avoid, elude, evade, shirk, jink, prevaricate, equivocate, parry, put by

کنار گذاردن (فعل)
put down, put up, put away, put by, shelve

keep in


Synonyms: reserve cache, deposit, keep, lay aside, lay away, lay by, lay in, put by, put out of the way, salt away, save, set aside, squirrel away, stockpile, store, store away, stow away


Antonyms: spend, use up, waste


جملات نمونه

1. When I entered,he put by the letter he was reading and began to talk to me.
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد شدم، نامه ای را که می خواند کنار گذاشت و شروع به حرف زدن با من کرد
[ترجمه گوگل]وقتی وارد شدم، با نامه ای که خواندنش خواند را گذاشت و شروع به صحبت با من کرد

2. Try to put by a little bit each week.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید هر هفته کمی استراحت کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید کمی در هر هفته قرار دهید

3. The Premier put by the question by saying that our country was still poor.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر این پرسش را مطرح کرد که کشور ما هنوز ضعیف است
[ترجمه گوگل]نخست وزیر این سوال را مطرح کرد و گفت که کشور ما هنوز ضعیف است

4. The case was forcibly put by the speaker.
[ترجمه ترگمان]این پرونده به زور توسط سخنران مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این مورد توسط سخنران اعمال شد

5. She has a fair amount of money put by.
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی پول در دست دارد
[ترجمه گوگل]او مبلغ عادلانه ای را از پول گرفته است

6. Whatever he got besides his basic salary was put by for his old age.
[ترجمه ترگمان]گذشته از این، هر کاری جز حقوق اساسی خود برای سن و سال او انجام داده بود
[ترجمه گوگل]هرچیزی که او در کنار حقوق اولیه اش دریافت کرد، به خاطر سنش بود

7. I try to put by a few pounds every week.
[ترجمه زر] من سعی می کنم هر هفته چند پوند پس انداز کنم.
[ترجمه ترگمان]هر هفته چند کیلو وزن کم می کنم
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم هر هفته چند پوند بپردازم

8. A parallel argument is put by contemporary feminist writers when they discuss Freud's ideas regarding relationships between parents and children.
[ترجمه ترگمان]بحث موازی توسط نویسندگان فمینیستی جدید زمانی مطرح می شود که درباره ایده های فروید در رابطه با روابط بین والدین و کودکان بحث می کنند
[ترجمه گوگل]استدلال موازی توسط نویسندگان فمینیستی معاصر زمانی که درباره ایده های فروید درباره روابط بین والدین و کودکان صحبت می شود، مطرح می شود

9. I like to stay put by the fire on a cold day.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم روز سرد کنار آتش بمانم
[ترجمه گوگل]من دوست دارم در روز سرد باقی بمانم

10. Normally, western - style food tableware is put by serving order.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، غذاهای چینی به سبک غربی با نظم و ترتیب سرو می شوند
[ترجمه گوگل]به طور معمول، ظروف غذا به سبک غربی توسط سفارش خدمت عرضه می شود

11. We should put by something for a rainy day.
[ترجمه ترگمان]ما باید چیزی را برای یک روز بارانی بگذاریم
[ترجمه گوگل]ما باید چیزی را برای روز بارانی بگذاریم

12. The computer is put by cactus and celestial being that better?
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر توسط کاکتوس و آسمانی که بهتر است قرار داده می شود؟
[ترجمه گوگل]کامپیوتر توسط کاکتوس و آسمانی قرار دارد که بهتر است؟

13. If he loves her, such feelings are changeable; an impulse to match Harriet with disappointed Frank is quickly put by.
[ترجمه ترگمان]اگر او را دوست داشته باشد، چنین احساساتی تغییر پذیر است، تمایل به ازدواج با هریت را خیلی ناراحت می کند
[ترجمه گوگل]اگر او او را دوست دارد، چنین احساساتی تغییر پذیر است؛ یک ضربه برای مطابقت با هریت با ناامید فرانک به سرعت توسط

14. Unless the religious statement here has recourse to what is put by analytic investigation, to what, n in sexual union is represented by the maternal pole.
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه بیانیه مذهبی در اینجا به آنچه که تحت بررسی تحلیلی قرار داده، رجوع کند، به چیزی که n در رابطه جنسی بوسیله یک قطب والد نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]به استثنای این که بیانیه مذهبی در اینجا به بررسی تحقیقات تحلیلی پرداخته است، به چه چیزی، در اتحاد جنسیت توسط قطب مادر نشان داده شده است

پیشنهاد کاربران

کنار گذاشتن و پس انداز کردن.

پول جمع کردن - ذخیره کردن پول
مثال:
We're trying to put by for a new car


کلمات دیگر: