1. cutthroat competition
رقابت بی امان
2. cutthroat methods
روش های بی رحمانه
3. a cutthroat rogue
رذل گلوبر
4. Experts also blamed Sri Lanka's cutthroat, winner-take-all political culture.
[ترجمه ترگمان]متخصصان همچنین cutthroat s سریلانکا را مقصر می دانند که همه فرهنگ سیاسی را به خود اختصاص داده اند
[ترجمه گوگل]کارشناسان همچنین سرزنش سرخ پوستان، فرهنگ سیاسی برنده تمام را سرزنش کردند
5. The best producers are cutthroat, competitive, and often neurotic and paranoid.
[ترجمه ترگمان]بهترین تولید کننده، cutthroat، رقابتی و اغلب عصبی و بدبین هستند
[ترجمه گوگل]بهترین تولیدکنندگان، سر و صدا، رقابتی و اغلب روان و پارانوئید هستند
6. The cutthroat, Darwinian capitalism of tournament golf was immensely appealing to Peter.
[ترجمه ترگمان]The،، کاپیتالیسم Darwinian، بسیار جذاب به نظر پیتر رسید
[ترجمه گوگل]سرخپوستان، سرمایه داران داروین گلف مسابقات، بسیار جذاب به پیتر بودند
7. Why would these companies, typically among the most cutthroat competitors in any industry, collaborate?
[ترجمه ترگمان]چرا این شرکت ها، نوعا در میان the رقیبان در هر صنعت، با یکدیگر هم کاری می کنند؟
[ترجمه گوگل]چرا این شرکت ها، معمولا در بین رقبا ترین شرکت های تولیدی در هر صنعت، همکاری می کنند؟
8. Cutthroat competition in office is shown in this TV play.
[ترجمه ترگمان]رقابت cutthroat در دفتر در این نمایش تلویزیونی نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]در این بازی تلویزیونی رقابت در قبال مسابقات در دفتر نشان داده شده است
9. Cutthroat but should only she is a daughter.
[ترجمه ترگمان]گیس بریده، اما فقط باید یه دختر باشه
[ترجمه گوگل]کثیف اما باید تنها او یک دختر است
10. Retail sales is a cutthroat business.
[ترجمه ترگمان]فروش خرده فروشی یک کسب وکار cutthroat است
[ترجمه گوگل]خرده فروشی یک کسب و کار کوچک است
11. You have to face cutthroat competition after graduation.
[ترجمه ترگمان]تو باید بعد از فارغ التحصیلی با قاتل \"cutthroat\" روبرو بشی
[ترجمه گوگل]شما بعد از فارغ التحصیلی باید با رقابت های قهرمانی مواجه شوید
12. These effectively buttressed the sector against the kind of cutthroat competition raging amongst operators.
[ترجمه ترگمان]این بخش به طور موثر بر علیه نوع رقابت cutthroat که در بین اپراتورها وجود دارد پشتیبانی می کند
[ترجمه گوگل]این ها به طور موثری این بخش را در برابر نوعی از رقابت های بی نظیری که در میان اپراتورها بوجود آمده است، تقویت می کند
13. So while his competitors resorted to spasmodic mass layoffs and cutthroat bidding during economic downturns, Zack held his ground.
[ترجمه ترگمان]بنابراین در حالی که رقبای او به شدت با تعدیل نیرو و قیمت دهی cutthroat در طی downturns اقتصادی متوسل شدند، زاک سطح زمین را نگه داشت
[ترجمه گوگل]بنابراین، در حالی که رقبای او در زمان رکود اقتصادی به اعمال خشونت عظیم فشرده و گزاف گویی پرداختند، زک زمین خود را بر زمین گذاشت
14. At the same time, a combination of high costs and cutthroat pricing is driving out manufacturers of computing and communications hardware.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، ترکیبی از هزینه های بالا و pricing cutthroat تولید کنندگان محاسبات و سخت افزار ارتباطی است
[ترجمه گوگل]در عین حال، ترکیبی از هزینه های بالا و قیمت گذاری بر اساس کاهش تولید کنندگان سخت افزار محاسبات و ارتباطات است