کلمه جو
صفحه اصلی

get a move on


(امریکا - خودمانی) 1- نزدیک شدن (به منظور دستگیر کردن) 2- شتاب کردن، به هم جنبیدن، بجنب، زودباش، بشتاب

انگلیسی به انگلیسی

• start moving, hurry up, make progress

جملات نمونه

1. Come on, you two, get a move on!
[ترجمه ترگمان]زود باشید، شما دوتا، یه تکونی به خودتون بدین
[ترجمه گوگل]بیا، شما دو، حرکت در

2. We'd better get a move on before it rains.
[ترجمه ترگمان]بهتر است قبل از این که باران ببارد حرکت کنیم
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از اینکه باران می آید، حرکت کنید

3. Tell Harry to get a move on.
[ترجمه ترگمان]به هری بگو حرکت کنه
[ترجمه گوگل]هری به هری میگفت تا حرکت کند

4. We need to get a move on if we're going to catch that train.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهیم سوار قطار شویم باید حرکت کنیم
[ترجمه گوگل]اگر ما قصد داریم که قطار را بگیریم، باید حرکت کنیم

5. Get a move on.
[ترجمه ترگمان] یه تکونی به خودت بده
[ترجمه گوگل]حرکتی را ادامه دهید

6. We're leaving in five minutes so you'd better get a move on!
[ترجمه ترگمان]پنج دقیقه دیگه میریم تا بهتر باشه یه تکونی به خودت بدی!
[ترجمه گوگل]ما پنج دقیقه به عقب می رویم، بنابراین بهتر می توانید حرکت کنید!

7. Get a move on, or we'll be late!
[ترجمه ترگمان]زود باش، وگرنه دیرمون می شه!
[ترجمه گوگل]حرکتی را ادامه دهید، یا دیر خواهد شد

8. Get a move on, you two! You're holding up the whole queue!
[ترجمه ترگمان]! برین کنار، شما دوتا تو همه صف رو نگه داشتی!
[ترجمه گوگل]حرکت به جلو، شما دو! شما تمام صف را نگه دارید!

9. "Well, what are you waiting for? Get a move on!'' said the guard roughly.
[ترجمه ترگمان]\"خب، منتظر چی هستی؟\" ! یه تکونی به خودت بده نگهبان با خشونت گفت:
[ترجمه گوگل]'خب، منتظر چه هستی؟ گشت زنی! 'گفت: گارد تقریبا

10. If we didn't get a move on there wouldn't be a route left to do!
[ترجمه ترگمان]اگر حرکت نمی کردیم هیچ راهی برای انجام این کار باقی نمانده بود!
[ترجمه گوگل]اگر ما حرکتی نداشته باشیم، راهی برای انجام کار وجود ندارد!

11. He'd better get a move on.
[ترجمه ترگمان]بهتر است از جایش تکان بخورد
[ترجمه گوگل]او بهتر است حرکت کند

12. If Sister doesn't get a move on, they could always content themselves with the shortest children's story ever told.
[ترجمه ترگمان]اگر خواهر حرکتی نکند، آن ها همیشه می توانستند با کوتاه ترین داستانی که تا به حال به آن ها گفته شده بود، خودشان را قانع کنند
[ترجمه گوگل]اگر خواهر حرکتی نداشته باشد، آنها همیشه می توانند با داستان کوتاه ترین کودکان که همیشه گفته اند، محبت کنند

13. She had to get a move on if she was going to make it to the city before noon.
[ترجمه ترگمان]او باید قبل از ظهر آن را به شهر برساند
[ترجمه گوگل]اگر قرار باشد قبل از ظهر به شهر برسد، باید حرکت کند

14. Come on Sally, get a move on!
[ترجمه ترگمان]یالا \"سالی\"، یه تکونی به خودت بده
[ترجمه گوگل]بیا بر روی سلی، حرکتی را ادامه دهید!

پیشنهاد کاربران

به معنای بجنب، تکون بخور هستش

عجله کن / زود باش

بجنب , زود باش [hurry]

# Come on, you two, get a move on
# Please get a move on, We are already three hours late
# We need to get a move on if we're going to catch that train

بجنب، عجله کن


کلمات دیگر: