کلمه جو
صفحه اصلی

pull up


معنی : رسیدن، جلو گیری کردن، جلو افتادن
معانی دیگر : 1- ریشه کن کردن، از ریشه کندن 2- (خیمه) برچیدن 3- ایستاندن، متوقف کردن 4- (اتومبیل و غیره - به محل معین) راندن 5-(هواپیما را) به بالا راندن 6- سرزنش کردن

انگلیسی به فارسی

به بالا راندن


به جلو راندن


بازیافتن


سرزنش کردن


کشیدن، رسیدن، جلو گیری کردن، جلو افتادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an exercise to strengthen the arms in which one hangs by the hands from an overhead bar and gradually pulls the body up until the chin is even with the bar.

(2) تعریف: a flight maneuver in which an aircraft suddenly climbs up sharply from level flight.

• stop; overtake (in a race); improve the situation; rebuke, reprimand; roadside restaurant; chin-up, act of suspending oneself from a bar and raising oneself with one's arms until one's chin is above the bar

دیکشنری تخصصی

[] کشش، صعود با کشش

مترادف و متضاد

رسیدن (فعل)
accede, achieve, attain, get, arrive, come, gain, receive, land, aim, amount, maturate, pull up, strand, run up, ripen

جلوگیری کردن (فعل)
intercept, keep, arrest, prevent, pull up, rebuff, rule out

جلو افتادن (فعل)
precess, pull up

stop, halt


Synonyms: arrive, brake, bring up, come to a halt, come to a stop, draw up, fetch up, get there, haul up, pause, reach a standstill


Antonyms: continue, go


Lift upwards or vertically


Pull forward


to criticize someone about sth they are not doing well enough


جملات نمونه

1. Please pull up a chair and join the conversation.
[ترجمه ترگمان]لطفا یک صندلی بلند کنید و به گفتگو ملحق شوید
[ترجمه گوگل]لطفا یک صندلی رو بکشید و به مکالمه بپیوندید

2. Why don't you just pull up all the plants and have done with the idea of having a garden.
[ترجمه ترگمان]چرا تو فقط همه گیاهان را می کشی و با این فکر که یک باغ داری انجام دادی
[ترجمه گوگل]چرا شما فقط تمام گیاهان را نمی گیرید و با ایده داشتن باغ کار کرده اید

3. The tutor hopes that he will pull up his bad habits in his study.
[ترجمه ترگمان]معلم امیدوار است که او عادت های بد خود را در اتاق مطالعه اش بالا بکشد
[ترجمه گوگل]معلم امیدوار است که در مطالعه خود عادت های بد خود را بالا ببرد

4. If you study hard, you'll soon pull up your French.
[ترجمه شهین] اگر سخت درس بخوانی، بزودی فرانسوی شما پیشرفت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اگر سخت درس بخوانی، به زودی به زبان فرانسه حرف می زنی
[ترجمه گوگل]اگر شما به سختی تحصیل می کنید، به زودی فرانسوی خود را خواهید کشید

5. Pull up a chair and dig in!
[ترجمه ارمیتا] ی صندلی بیار و بزن تو رگ
[ترجمه ترگمان]یک صندلی بردار و در را باز کن!
[ترجمه گوگل]کشیدن یک صندلی و حفاری کردن!

6. It's a long pull up to the summit.
[ترجمه سارا] خیلی زمان میبرد تا شما را به قله برساند
[ترجمه ترگمان]خیلی طول می کشد تا به قله برسد
[ترجمه گوگل]این یک بلند شدن طولانی به قله است

7. He waited several minutes for a car to pull up alongside.
[ترجمه ترگمان]او چند دقیقه صبر کرد تا یک اتومبیل کنار بیاید
[ترجمه گوگل]او منتظر چند دقیقه برای یک ماشین برای بالا بردن در کنار

8. She's going to pull up alongside us.
[ترجمه ترگمان]او به کنار ما می اید
[ترجمه گوگل]او در کنار ما می ماند

9. It was a long pull up the hill.
[ترجمه ترگمان]خیلی طول کشید تا از تپه بالا رفت
[ترجمه گوگل]بلند شد تا تپه

10. It was a hard pull up to the mountain hut.
[ترجمه ترگمان]ضربه سختی به کلبه کوهستانی بود
[ترجمه گوگل]این کشش سخت به کلبه کوه بود

11. He was advised by his doctor to pull up and take it easy.
[ترجمه ترگمان]دکتر به دکتر توصیه کرد که بلند شود و به آسانی آن را بردارد
[ترجمه گوگل]او توسط دکتر خود توصیه کرد تا به جلو برود و آن را آسان کند

12. We're going to pull up stakes and move to Montana.
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم ریسک کنیم و به مونتانا برویم
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم تا سهام خود را بالا ببریم و به مونتانا برویم

13. They had to pull up, possibly go to a motorway services or somewhere like that.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند که از اتوبان بیرون بروند و یا جایی مثل آن را ترک کنند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند بکشند، احتمالا به خدمات بزرگراه یا جایی مثل آن می رفتند

14. The woman would pull up the sheet to her neck.
[ترجمه ترگمان]زن ملحفه را کنار می زد
[ترجمه گوگل]زن این ورق را به گردنش می کشد

15. Anyway, I pull up a chair by the bed and say hello.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من یک صندلی کنار تخت می کشم و سلام می کنم
[ترجمه گوگل]به هر حال، من یک صندلی را روی تخت بلند میکنم و سلام میکنم

پیشنهاد کاربران

( در سیستم عامل مک ) فایل یا پوشه ای را باز کردن

خود را بالا کشیدن ( برای مثال یک کودک خودشو ب سمت بالا می کشه تا بتونه بایسته )

افزاینده

حرکت بارفیکس

To 'stop' the vehicle that you are driving

مثال:He pulled up infront of the gates

( بالا رو - بالا رونده - بالا کش ) در الکترونیک

بارفیکس

نشستن

متوقف کردن یا شدن

ارتقا دادن، سازگار کردن

بالا رفتن

بالا آوردن و یافتن چیزی. . .
بالا دادن چیزی. . .
به دنبالِ ( چیزی ) بودن. . .
( مثلن تو گوشی موبایل صفحه رو هی میدیم بالا تا چیزی اس ام اسی رو پیدا کنیم )

If you pull up a chair, you move it closer to something or someone and sit on it


I spent the morning pulling up weeds in the garden
تمام صبح صرف کندن علف های هرز تو اون باغچه کردم
Pull up a chair and join us
یه صندلی بیارید و به ما بپیوندید ( ملحق بشید )
She pulled herself up onto the rock
خودش رو کشید رو تخته سنگ
( رفت بالا روی تخته سنگ )

متوقف شدن یک وسیله نقلیه ( مثل اتوبوس یا تاکسی )

A pull - up is an upper - body strength exercise. The pull - up is a closed - chain movement where the body is suspended by the hands and pulls up. As this happens, the elbows flex and the shoulders adduct and extend to bring the elbows to the torso.

همون بارفیکسه که گاهی horizontal bar هم میگن

بالا آوردن و یافتن چیزی مثل آن جزیره در اقیانوس ها

pull - up ( ورزش )
واژه مصوب: چانه تراز
تعریف: حرکتی که در آن ورزشکار یا چم ورز سر خود را تا بالای میل ثابت بالا می کشد به نحوی که چانۀ او با میل ثابت هم تراز شود


کلمات دیگر: