کلمه جو
صفحه اصلی

awareness


معنی : اگاهی، اطلاع، هشیاری، معرفت
معانی دیگر : اگاهی، اطلاع، هشیاری

انگلیسی به فارسی

آگاهی، اطلاع، هشیاری، باخبری


اطلاع، هشیاری، اگاهی، معرفت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or condition of being aware.

- The antelope's awareness of the lion came too late and it was unable to escape.
[ترجمه مهدیه] بزکوهی خیلی دیر متوجه آمادن شیر شد و نتوانست فرار کند
[ترجمه ترگمان] مرگ بز کوهی از شیر خیلی دیر آمد و نتوانست فرار کند
[ترجمه گوگل] آگاهی دزدان دریایی از شیر خیلی دیر آمد و قادر به فرار نبود
- Public awareness of the disease increased after a famous actor died of it last month.
[ترجمه ترگمان] آگاهی عمومی از این بیماری پس از مرگ یک بازیگر مشهور در ماه گذشته افزایش یافت
[ترجمه گوگل] آگاهی عمومی از این بیماری پس از یک بازیگر معروف در ماه گذشته درگذشت

• consciousness

مترادف و متضاد

knowledge


Synonyms: acquaintance, acquaintanceship, alertness, aliveness, appreciation, apprehension, attention, attentiveness, cognizance, comprehension, consciousness, discernment, enlightenment, experience, familiarity, information, keenness, mindfulness, perception, realization, recognition, sensibility, sentience, understanding


Antonyms: ignorance, insensitivity, unconsciousness


اگاهی (اسم)
knowledge, acquaintance, awareness, consciousness, inkling, intelligence, advice, advertisement, monition, idea, dope, perception, cognizance, immediacy

اطلاع (اسم)
knowledge, information, awareness, learning, notification, advice, notice, datum, know-how

هشیاری (اسم)
awareness, sharpness, watchfulness, sobriety

معرفت (اسم)
knowledge, awareness, learning, comprehension, wisdom, cognition, education, science, osmose, kenning

جملات نمونه

1. heightening the citizen's awareness
بالا بردن (سطح) آگاهی شهروندان

2. the students' political awareness
آگاهی سیاسی دانشجویان

3. The campaign was designed to increase public awareness of the problem.
[ترجمه ترگمان]این برنامه برای افزایش آگاهی مردم از این مشکل طراحی شده است
[ترجمه گوگل]این کمپین به منظور افزایش آگاهی عمومی از مشکل طراحی شده بود

4. Environmental awareness has increased over the years.
[ترجمه ترگمان]آگاهی از محیط زیست در طول سالیان افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]آگاهی محیط زیست در طول سال ها افزایش یافته است

5. We need to increase public awareness of the disease.
[ترجمه ترگمان]ما باید آگاهی عمومی از این بیماری را افزایش دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید سطح آگاهی عمومی از این بیماری را افزایش دهیم

6. Politicians now have much greater awareness of these problems.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران اکنون آگاهی بیشتری از این مشکلات دارند
[ترجمه گوگل]اکنون سیاستمداران آگاهی بیشتری نسبت به این مشکلات دارند

7. The debate should ratchet up awareness of the problem among members of the general public.
[ترجمه ترگمان]این بحث باید آگاهی از مشکل بین اعضای عمومی عمومی را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]بحث باید آگاهی از مشکل را در بین اعضای عمومی به خود جلب کند

8. The campaign has certainly succeeded in raising public awareness of the issue.
[ترجمه ترگمان]این مبارزه قطعا در افزایش آگاهی عمومی از این موضوع موفق بوده است
[ترجمه گوگل]این کمپین مطمئنا موفق به بالا بردن آگاهی عمومی از موضوع شده است

9. The project should raise general awareness about bullying.
[ترجمه ترگمان]این پروژه باید آگاهی عمومی درباره قلدری را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]این پروژه باید آگاهی عمومی در مورد قلدری را افزایش دهد

10. There is a growing awareness of the seriousness of this disease.
[ترجمه ترگمان]آگاهی رو به رشدی از جدی بودن این بیماری وجود دارد
[ترجمه گوگل]آگاهی رو به رشد در مورد جدی بودن این بیماری وجود دارد

11. He seemed to have an intuitive awareness of how I felt.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که نسبت به من آگاهی دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که آگاهی شهودی از احساس من داشته است

12. It is important that students develop an awareness of how the Internet can be used.
[ترجمه ترگمان]مهم است که دانش آموزان آگاهی از نحوه استفاده از اینترنت را گسترش دهند
[ترجمه گوگل]مهم است که دانش آموزان آگاهی بیشتری از نحوه استفاده از اینترنت داشته باشند

13. Clare's kindness sharpened his awareness of the differences between them.
[ترجمه ترگمان]محبت Clare، آگاهی او را از تفاوت بین این دو نشان داد
[ترجمه گوگل]مهربانی کلر، آگاهی او را از اختلاف بین آنها تشدید کرد

14. She had a child's inchoate awareness of language.
[ترجمه ترگمان]او یک آگاهی کامل از زبان داشت
[ترجمه گوگل]او آگاهی کامل از زبان کودک داشت

the students' political awareness.

آگاهی سیاسی دانشجویان.


heightening the citizen's awareness.

بالا بردن (سطح) آگاهی شهروندان.


پیشنهاد کاربران

من واقعا نمیدونم چرا اینقدر غلط بعضی دوستان این کلمه رو ترجمه کردن. .
عزیزان awareness میشه آگاهی و consciousness میشود هشیاری. . .
لطفا دقت کنید

هشیاری ! این کلمه در عرفان فقط به معنی هشیاری است. و هشیاری با آگاهی متفاوت است. این کلمه به معنی آگاهی نیست. دقت کنیم.

اطلاع
آگاهی

هوشیاری ( آگاهی از هوشیاری لطیف تر است (

حواس جمعی

آگاه باهوش کسیکه حواسش زیادی جمع هست
باخبری داری اطلاعات در بخش مربوطه

آگاهی ( در معنای داشتن اطلاع ) اطلاع هوشیاری

آگاهی، هوشیاری

این واژه به معنای "هوشیاری" است و بیشتر در حوزه ی روان شناسی و علوم شناختی کاربرد دارد.
آگاهی = consciousness
هوشیاری = awareness
این دو را نباید خلط کرد.

هوشیاری

ادراک مثلا ادراکات تاریخی

Consciousness یعنی هوشیاری
Awareness یعنی آگاهی
آقای ( علاقمند به فلسفه ) اشتباه نوشتید.

consciousness
realization
perception
apprehension
understanding
grasp
insight into
knowledge

دانش
فهم
درک
( شعور )

, If you have the awareness to ask yourself that question you dont need me to answer it for you. Why don't you ask James T. Kirk ?
Star Trek TOS
اگه این درک و فهم و شعور داری که این سوال از خودت بپرسی. . . .
اگه اینقدر عقلت میرسه که این سوال را از خودت بکنی، دیگه نیاز ی نیست من جوابش رو بهت بدم. از خودت ( کاپیتان جیمز تی کرک ) بپرس.


کلمات دیگر: