کلمه جو
صفحه اصلی

reiterate


معنی : تصریح کردن، تکرار کردن، عادتا تکرار کردن
معانی دیگر : دوباره گفتن، دوباره تاکید کردن

انگلیسی به فارسی

تکرار کردن، تصریح کردن


تکرار کن، تکرار کردن، تصریح کردن، عادتا تکرار کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reiterates, reiterating, reiterated
مشتقات: reiterative (adj.), reiteration (n.)
• : تعریف: to say again.
مترادف: iterate, repeat
مشابه: echo, harp on, paraphrase, recapitulate, rehash, rephrase, restate

- You don't need to reiterate your point; we have heard and understand what you're saying.
[ترجمه A.A] نیاز به تکرار منظور شما نیست ، ما آنچه شما میگویید را شنیده و متوجه شده ایم
[ترجمه ترگمان] لازم نیست این امتیار را دوباره تکرار کنید؛ ما شنیده ایم و می فهمم که شما چه می گویید
[ترجمه گوگل] شما نیازی به تکرار نکردید ما شنیده ایم و می فهمیم آنچه شما می گویید

• repeat, say again, restate
if you reiterate something, you say it again; a formal word.

مترادف و متضاد

تصریح کردن (فعل)
affirm, restate, clarify, explain, reiterate, specify, stipulate

تکرار کردن (فعل)
reiterate, repeat, replicate, reduplicate, rehearse, frequent, iterate, ingeminate, renew

عادتا تکرار کردن (فعل)
reiterate

say or do again


Synonyms: come again, ditto, double-check, echo, go over again, ingeminate, iterate, play back, recap, recapitulate, recheck, rehash, renew, repeat, reprise, resay, restate, retell, rewarn, say again


Antonyms: take back


جملات نمونه

1. Let me reiterate the most important points.
[ترجمه ترگمان]بگذارید مهم ترین نکات را تکرار کنم
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید تا مهمترین نکات را بارها توضیح دهم

2. The boy do not move though the teacher reiterate her command.
[ترجمه علم الهدایی] پسر حرکتی نمیکند علی رغم اینکه معلم دستورش را دوباره تکرار میکند
[ترجمه ترگمان]پسر با این که معلم دستور او را تکرار می کند حرکت نمی کند
[ترجمه گوگل]پسر معلوم نیست که معلم دستور فرمان او را دوباره تکرار کند

3. The Chinese Government deems it necessary to reiterate its position and policy on the following matters.
[ترجمه ترگمان]دولت چین لازم می داند که موضع و سیاست خود را در مسائل زیر تکرار کند
[ترجمه گوگل]دولت چین بر این عقیده است که موضع و سیاست خود را در موارد زیر تأیید می کند

4. Let me reiterate that we are fully committed to this policy.
[ترجمه ترگمان]بگذارید تکرار کنم که ما کاملا به این سیاست متعهد هستیم
[ترجمه گوگل]بگذارید تأکید کنم که ما به طور کامل به این سیاست متعهد هستیم

5. I want to reiterate that our conventional weapons are superior.
[ترجمه ترگمان]من می خواهم تکرار کنم که سلاح های متعارف ما برتر هستند
[ترجمه گوگل]من می خواهم تکرار کنم که سلاح های متعارف ما برتر هستند

6. Let me reiterate that we have absolutely no plan to increase taxation.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید تکرار کنم که ما مطلقا برنامه ای برای افزایش مالیات نداریم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید دوباره تکرار کنم که ما هیچ برنامه ای برای افزایش مالیات نداریم

7. It is sufficient here to merely reiterate two points.
[ترجمه ترگمان]این جا برای تکرار دو نقطه کافی است
[ترجمه گوگل]این کافی است که صرفا دو نقطه را تکرار کنید

8. Reiterate the arguments in your press release calmly but firmly.
[ترجمه ترگمان]arguments را به آرامی اما محکم آزاد می کنند
[ترجمه گوگل]استدلال های مطرح شده در مطبوعات خود را آرام، اما محکم تکرار کنید

9. As for me, I should reiterate my view that the tests were legitimate but, in their timing, wrong.
[ترجمه ترگمان]اما در مورد من، باید دیدگاه خود را تکرار کنم که این تست ها قانونی بودند، اما در زمانبندی آن ها اشتباه بود
[ترجمه گوگل]برای من، باید دیدگاه من این است که آزمایشها قانونی بوده، اما در زمانبندی آنها اشتباه است

10. Many of them reiterate the plea for a high profile personality to present a powerful voice on behalf of the Institute and its members.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها درخواست یک شخصیت برجسته را تکرار می کنند تا صدای قدرتمند را از طرف موسسه و اعضای آن ارائه دهند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها تقاضای یک شخصیت پرطرفدار را برای ارائه یک صدای قدرتمند به نمایندگی از موسسه و اعضای آن تجدید می کنند

11. To reiterate: every language has its own devices for establishing cohesive links.
[ترجمه ترگمان]تکرار: هر زبانی وسایل خود را برای برقراری ارتباط منسجم دارد
[ترجمه گوگل]برای تکرار هر زبان دستگاه های خود را برای ایجاد لینک های یکپارچه است

12. He had done little except reiterate his protests against Philip's invasion of his dominions.
[ترجمه ترگمان]او هیچ کاری جز تکرار اعتراض های خود علیه حمله فیلیپ به سرزمین خود انجام نداده بود
[ترجمه گوگل]او انجام داده است کمی به جز تکرار اعتراض خود را در برابر تهاجم فیلیپ به سلطنت خود را

13. They also reiterate how fresh and vital some of this music still sounds.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین تکرار می کنند که برخی از این موسیقی چقدر تازه و حیاتی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]آنها همچنین تأکید می کنند که بعضی از این موسیقی ها تازه و حیاتی است

14. I wish to reiterate that the U. S. Air Force by no means did the air campaign job all by itself.
[ترجمه ترگمان]می خواهم تکرار کنم که U اس نیروی هوایی به هیچ وجه وظیفه کمپین هوایی را به تنهایی انجام نداد
[ترجمه گوگل]من آرزو می کنم دوباره تأکید کنم که نیروی هوایی U S به هیچ وجه کار شبیه سازی هوا را به تنهایی انجام نمی دهد

We reiterated our readiness for talks.

ما آمادگی خود را برای مذاکرات تأکید کردیم.


پیشنهاد کاربران

بازگو کردن

تکرار برای تأکید

تصریح کردن
تأکید کردن

باز رخ دادن_ باز گو شدن

تکرار کردن
Repeat again or for a number of times for clarity or emphasis

گوشزد کردن

گوشزد کردن ، تصریح کردن ، باز رخ دادن که دوستان پیشنهاد دادند کاملا غلط هستش


بهتره این کلمه را معنی کنیم = تکرار کردن ، دوباره گفتن ، بازگو کردن


کلمات دیگر: