1. a foreigner cannot but be impressed by the beauty of esfahan mosques
یک نفر خارجی نمی تواند تحت تاثیر زیبایی مسجدهای اصفهان قرار نگیرد.
2. articulate your words; he is a foreigner
شمرده حرف بزن ; (چون) او خارجی است.
3. I'm a foreigner. Please speak slowly.
[ترجمه anahita] من یک فرد خارجی هستم . لطفا به آرامی صحبت کنید
[ترجمه ♡] من یک فرد خارجی هستم لطفا ارام تر ( از نظر سرعت ) صحبت کنید
[ترجمه Heli. M] من یک خارجی هستم. لطفا آرام تر صحبت کنید
[ترجمه ♡♡●○⊙▪︎◇●♡☆☆♧♧◇] من یه فرد خارجی هستم لطفا اروم تر صحبت کنین
[ترجمه اسمم چیکار داری؟] من یک خارجی هستم لطفا ارام صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]من یک بیگانه هستم لطفا آرام صحبت کنید
[ترجمه گوگل]من یک خارجی هستم لطفا به آرامی صحبت کن
4. She becomes a companion to a foreigner.
[ترجمه ترگمان]او هم نشینی با یک بیگانه است
[ترجمه گوگل]او به همراه یک خارجی می آید
5. He is a foreigner.
[ترجمه tinabailari] او ( اشاره به فردی مذکر ) یک خارجی است.
[ترجمه Mlin] او ( پسر ) یک بیگانه ( خارحی ) است
[ترجمه .] او ( آن مرد/پسر ) یک خارجی است.
[ترجمه ترگمان]او خارجی است
[ترجمه گوگل]او یک خارجی است
6. These regulations refer to every foreigner.
[ترجمه b.kosar2006] این مقررات مربوط به هر خارجی است.
[ترجمه ترگمان]این مقررات به هر خارجی اشاره می کنند
[ترجمه گوگل]این مقررات به هر خارجی اشاره دارد
7. Being a foreigner, he did not catch on the joke.
[ترجمه nazanin] به عنوان یک فرد خارجی از این شوخی خوشش نمی اید
[ترجمه m.a.p] چون او یک خارجی است شوخی را نمیگیرد ( درک نمیکند )
[ترجمه ترگمان]چون بیگانه بود از این شوخی خوشش نمی آمد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک خارجی، او در شوخی گیر نمی کند
8. I have never met a foreigner who speaks such perfect Chinese.
[ترجمه Toktam] من هرگز با یک فرد خارجی ملاقات نکرده بودم که انقدر خوب چینی حرف بزند
[ترجمه ....] من هیچوقت با یک فرد خارجی ملاقات نکرده بودم که اینقدر عالی چینی حرف بزند
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت با یک خارجی آشنا نشدم که این قدر چینی حرف می زند
[ترجمه گوگل]من هرگز یک خارجی را که چنین چینی کامل صحبت می کند، ملاقات نکردم
9. I had never met a foreigner who spoke such perfect English.
[ترجمه ترگمان]من تا به حال یک بیگانه را ندیده بودم که این طور با زبان انگلیسی حرف می زد
[ترجمه گوگل]من هرگز خارجی را دیدم که چنین انگلیسی کامل صحبت میکرد
10. You don't sound like a foreigner talking English.
[ترجمه آناهیتا] تو نمیتوانی مانند یک خارجی لحجه ی انگلیسی داشته باشی
[ترجمه mohammad.t] تو نمی توانی مانند یک خارجی که انگلیسی حرف می زند با لهجه صحبت کنی.
[ترجمه Mahoor] تو نمیتوانی مثل یک فرد خارجی لحجه ی خارجی داشته باشی
[ترجمه ترگمان]تو مثل یک خارجی حرف نمی زنی که داری انگلیسی حرف می زنی
[ترجمه گوگل]شما مثل یک خارجی که انگلیسی صحبت می کند صدایی نمی شنوید
11. They took him for a foreigner.
[ترجمه ترگمان]او را به خاطر یک بیگانه گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها او را برای یک خارجی گرفتند
12. The fact that I was a foreigner was a big disadvantage.
[ترجمه ترگمان]این حقیقت که من بیگانه بودم، ضرر بزرگی بود
[ترجمه گوگل]این واقعیت که من یک خارجی بودم، یک عیب بزرگ بود
13. I have always been regarded as a foreigner by the local folk.
[ترجمه ترگمان]من همیشه با مردم محلی بیگانه بودم
[ترجمه گوگل]من همیشه از سوی مردم محلی به عنوان یک خارجی شناخته شده ام
14. Her father won't countenance her marrying a foreigner.
[ترجمه ترگمان]پدرش با یک بیگانه ازدواج نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]پدرش نمیتواند او را ازدواج با یک خارجی کند
15. The foreigner spoke to us quite intelligibly.
[ترجمه b.kosar2006] خارجی کاملاً قابل فهم با ما صحبت کرد.
[ترجمه ترگمان]مرد بیگانه به کام لا intelligibly صحبت کرد
[ترجمه گوگل]خارجی به ما کاملا قابل فهم با ما صحبت کرد