1. organized crime
تبهکاری سازمان دار (سازمان یافته)
2. organized labor
کارگران اتحادیه(ای)
3. organized opposition
مخالفت (یا مخالفان) سازمان یافته
4. organized rings that steal cars
گروه های سازمان یافته که ماشین می دزدند
5. organized militia
ارتش سانه ی سازمان دار
6. an organized person
آدم مرتب و منظم
7. he organized a mission to the indians
او هیئت اعزامی به سوی سرخپوستان را سازمان داد.
8. he organized the army into a modern fighting machine
او ارتش را به صورت یک ماشین جنگی امروزی سازماندهی کرد.
9. homa organized a great party
هما مهمانی بزرگی برپا کرد.
10. she organized the chairs around the table
او صندلی ها را دور میز چید.
11. they have organized a new political party
آنها یک حزب سیاسی جدید تشکیل داده اند.
12. the garment industry has been organized for years
صنف لباس دوزی سال ها است که جزو اتحادیه است.
13. the workers' meeting had been organized by the socialists
گردهمایی کارگران توسط سوسیالیست ها ترتیب داده شده بود.
14. The introduction explains how the chapters are organized.
[ترجمه ترگمان]مقدمه توضیح می دهد که این بخش ها چگونه سازماندهی می شوند
[ترجمه گوگل]مقدمه توضیح می دهد که فصل ها چگونه سازماندهی می شوند
15. Science is organized knowledge.
[ترجمه ترگمان]دانش دانش سازمان یافته است
[ترجمه گوگل]علم سازمان یافته است
16. A deputation of 40 strikers was organized.
[ترجمه ترگمان]یک هیات متشکل از ۴۰ اعتصاب کنندگان سازمان دهی شدند
[ترجمه گوگل]تقسیم 40 ستیزه جوی سازمان یافته بود
17. The Tokyo police department is clamping down on organized crime.
[ترجمه ترگمان]اداره پلیس توکیو در حال سرکوب جرم سازمان یافته است
[ترجمه گوگل]اداره پلیس توکیو بر جنایت سازمان یافته است
18. The Government hastily organized defensive measures against the raids.
[ترجمه ترگمان]دولت با عجله اقدامات دفاعی را علیه این یورش ها سازماندهی کرد
[ترجمه گوگل]دولت به شدت اقدامات دفاعی را علیه حملات سازماندهی کرد
19. He organized the workers into a trade union.
[ترجمه ترگمان]او کارگران را در یک اتحادیه تجاری سازماندهی کرد
[ترجمه گوگل]او کارگران را به یک اتحادیه کارگری سازماندهی کرد
20. They organized a meeting between the teachers and students.
[ترجمه ترگمان]آن ها جلسه ای را بین معلمان و دانش آموزان ترتیب دادند
[ترجمه گوگل]آنها یک جلسه را بین معلمان و دانش آموزان برگزار کردند
21. The course was organized by a training company.
[ترجمه ترگمان]این دوره توسط یک شرکت آموزشی سازماندهی شده بود
[ترجمه گوگل]این دوره توسط یک شرکت آموزشی برگزار شد