کلمه جو
صفحه اصلی

public relations


معنی : روابط عمومی
معانی دیگر : مردم داری

انگلیسی به فارسی

روابط عمومی


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
(1) تعریف: the organized efforts of a corporation, organization, institution, or the like to establish a favorable image or favorable relations with the general public.

(2) تعریف: an office or department charged with handling public relations, and the methods, such as advertising campaigns, tours of facilities, and the like, used to promote favorable relations.

• relations of an institution or organization with the general public
public relations is the part of an organization's work that is concerned with obtaining the public's approval for what it does.
public relations is also the state of the relationship between an organization and the public.

مترادف و متضاد

روابط عمومی (اسم)
public relations

جملات نمونه

1. They ran their own successful public relations business in London.
[ترجمه ترگمان]آن ها حرفه روابط عمومی موفق خود را در لندن اجرا کردند
[ترجمه گوگل]آنها موفق به کسب و کار موفق خود در لندن شدند

2. It is just a public relations gimmick.
[ترجمه ترگمان]این فقط یک relations روابط عمومی است
[ترجمه گوگل]این یک اختراع روابط عمومی است

3. The move was good public relations.
[ترجمه ترگمان]این حرکت روابط خوب عمومی بود
[ترجمه گوگل]این حرکت روابط عمومی خوب بود

4. The new public relations manager has the difficult task of shoring up the company's troubled image.
[ترجمه ترگمان]مدیر روابط عمومی جدید وظیفه دشوار of تصویر مشکل دار شرکت را دارد
[ترجمه گوگل]مدیر روابط عمومی جدید، کار سختی را برای برطرف کردن مشکل ناراحت کننده شرکت انجام داده است

5. Hollywood's slick public relations machine has produced a new improved model of a young movie star.
[ترجمه ترگمان]ماشین روابط عمومی موفق هالیوود مدل بهبود یافته جدیدی از یک ستاره فیلم جوان را تولید کرده است
[ترجمه گوگل]دستگاه روابط عمومی عجیب و غریب هالیوود یک مدل بهبود یافته جدید از یک ستاره فیلم جوان تولید کرده است

6. Limiting casualties is important for public relations.
[ترجمه ترگمان]محدودسازی شدید تلفات برای روابط عمومی اهمیت دارد
[ترجمه گوگل]محدود کردن تلفات برای روابط عمومی مهم است

7. We support local artistic events; it's good for public relations.
[ترجمه ترگمان]ما از رویداده ای هنری محلی حمایت می کنیم؛ برای روابط عمومی خوب است
[ترجمه گوگل]ما از رویدادهای هنری محلی پشتیبانی می کنیم؛ این برای روابط عمومی خوب است

8. Nicky's job as a public relations director involves spending quite a lot of time with other people.
[ترجمه ترگمان]کار نیکی به عنوان مدیر روابط عمومی مستلزم صرف زمان زیادی با افراد دیگر است
[ترجمه گوگل]کار نیکی به عنوان یک مدیر روابط عمومی شامل صرف زمان زیادی با دیگران می شود

9. A Brazilian public relations firm has brought some fizz into his campaign.
[ترجمه ترگمان]یک شرکت روابط عمومی برزیلی پیشنهاداتی را وارد مبارزات خود کرده است
[ترجمه گوگل]یک شرکت روابط عمومی برزیل برخی از اقدامات خود را در کمپین خود به ارمغان آورده است

10. The public relations machine covered up the firm's heavy losses.
[ترجمه ترگمان]ماشین روابط عمومی خسارات سنگین شرکت را پوشش داد
[ترجمه گوگل]ماشین روابط عمومی تحت تاثیر قرار دادن تلفات سنگین شرکت قرار گرفت

11. Sponsoring the local team is good for public relations.
[ترجمه ترگمان]Sponsoring تیم محلی برای روابط عمومی خوب است
[ترجمه گوگل]حمایت از تیم محلی مناسب برای روابط عمومی است

12. George is a public relations officer for The John Bennett Trust.
[ترجمه ترگمان]جورج یک افسر روابط عمومی برای بنیاد جان بنت است
[ترجمه گوگل]جورج یک افسر روابط عمومی برای جان بنت Trust است

13. Even worse, some think public relations stands in the way of getting at the real facts.
[ترجمه ترگمان]حتی بدتر از آن، برخی فکر می کنند که روابط عمومی در راه رسیدن به حقایق واقعی ایستاده است
[ترجمه گوگل]حتی بدتر از آن، برخی فکر می کنند که روابط عمومی در راه رسیدن به واقعیت های واقعی قرار دارد

14. In theory it was mainly a public relations job.
[ترجمه ترگمان]در نظریه، این یک شغل روابط عمومی بود
[ترجمه گوگل]در تئوری، عمدتا یک روابط عمومی بود

پیشنهاد کاربران

Plural noun :
روابط عمومی
علم مدیریت چرخه ی انتقال اطلاعات و نظارت بر محتوای آن، مابین یک سازمان ( شرکت، کارخانه، موسسه، اداره و . . . ) با عموم مردم

تصویر ذهنی مشتری

public relations ( روابط عمومی و تبلیغات بازرگانی )
واژه مصوب: روابط عمومی
تعریف: مجموعه فعالیت های سازمان ها و افراد و فنونی که به کار می گیرند تا نگرش مطلوبی در مخاطبان عمومی و گروه های خاص پدید آورند


کلمات دیگر: