معنی : کره، روغن، روغن زرد، کره مالیدن روی، چاپلوسی کردن
معانی دیگر : هرچیز کره مانند، انواع روغن های گیاهی که در حرارت معمولی سفت هستند، (شیمی) نام قدیمی کلریدهای فلزی، (معمولا با: up) چاپلوسی کردن، شیره مالی کردن، کره مالیدن (روی نان)، کره زدن به
کره، روغن، روغن زرد، کره مالیدن روی، چاپلوسی کردن
apple butter
کرهی سیب، خمیر سیب
peanut butter
کرهی بادامزمینی (بادامزمینی کوبیده)
cocoa butter
کرهی کاکائو
butter of antimony
کرهی آنتیموان
She tried to butter up the new teacher.
سعی میکرد سر معلم جدید شیره بمالد.
a bread-and-butter product
محصول اصلی
He wrote a bread-and-butter letter to his host.
نامهی تشکرآمیزی به میزبان خود نوشت.
bread and butter
نان و کره
bread-and-butter, adj.
1- وابسته به امرار معاش، روزمره، عملی
bread-and-butter, adj.
2- تشکر آمیز
know which side your bread is buttered on
ارباب خود را شناختن، راه و چاه را بلد بودن
look as if butter would not melt in one's mouth
تظاهر به کمرویی کردن، کمرو و معصوم به نظر آمدن