کلمه جو
صفحه اصلی

butter


معنی : کره، روغن، روغن زرد، کره مالیدن روی، چاپلوسی کردن
معانی دیگر : هرچیز کره مانند، انواع روغن های گیاهی که در حرارت معمولی سفت هستند، (شیمی) نام قدیمی کلریدهای فلزی، (معمولا با: up) چاپلوسی کردن، شیره مالی کردن، کره مالیدن (روی نان)، کره زدن به

انگلیسی به فارسی

کره، روغن، روغن زرد، کره مالیدن روی، چاپلوسی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a solid fat made by churning cream, used for cooking and spreading on bread.

(2) تعریف: any of a number of foods similar to butter in texture or use as a spread.
مشابه: spread

- peach butter
[ترجمه ترگمان] کره هلو
[ترجمه گوگل] کره هلو
- cashew butter
[ترجمه ترگمان] کره جوز
[ترجمه گوگل] کره بادام زمینی
- cocoa butter
[ترجمه فاطمه] کرم کاکائو
[ترجمه ترگمان] کره کاکائو
[ترجمه گوگل] کره کاکائو
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: butters, buttering, buttered
عبارات: butter up
• : تعریف: to apply butter to.

- Please don't butter my toast.
[ترجمه M13AEED] لطفا به نان تست من کره نزنید . .
[ترجمه ترگمان] لطفا به سلامتی من دست نزن
[ترجمه گوگل] لطفا نان تست نکنید

• solid fat substance derived from milk
spread with butter, spread butter on
butter is a yellowish substance made from cream which you spread on bread or use in cooking.
when you butter bread or toast, you spread butter on it.
if you say that butter wouldn't melt in someone's mouth, you mean that they look very innocent but you know that they have done something wrong or are intending to.
see also bread and butter.
if you butter someone up, you praise them or try to please them, because you want to ask them a favour; an informal expression.

مترادف و متضاد

کره (اسم)
butter, globe, sphere, butterfat

روغن (اسم)
butter, unction, ointment, grease, unguent, oil, lubricant, ghee

روغن زرد (اسم)
butter

کره مالیدن روی (اسم)
butter

چاپلوسی کردن (فعل)
praise, adulate, flatter, blandish, butter, coax, collogue, sweet-talk, fraise, gloze, slaver, soft-soap, truckle, wheedle

جملات نمونه

1. butter of antimony
کره ی آنتیموان

2. butter squares
قالب های کره

3. apple butter
کره ی سیب،خمیر سیب

4. cocoa butter
کره ی کاکائو

5. herbed butter
کره دارای گیاهان معطر و ادویه ای

6. peanut butter
کره ی بادام زمینی (بادام زمینی کوبیده)

7. salt butter
کره ی نمک زده

8. sweet butter
کره ی بی نمک

9. the butter was beginning to run
کره داشت آب می شد.

10. blend the butter and sugar together!
شکر را با کره مخلوط کن !

11. bread and butter
نان و کره

12. to melt butter
کره را آب کردن

13. to spread butter on bread
روی نان کره مالیدن

14. to spread butter over the bread
کره روی نان مالیدن

15. bread and butter
1- نان و کره 2- امرار معاش،(کسب) روزی 3- بخش اصلی

16. a lump of butter
یک قلنبه کره

17. a pat of butter
یک قلمبه کره

18. a print of butter
یک قالب کره

19. go easy on butter
کمتر کره مصرف کن.

20. she tried to butter up the new teacher
سعی می کرد سر معلم جدید شیره بمالد.

21. look as if butter would not melt in one's mouth
تظاهر به کمرویی کردن،کمرو و معصوم به نظر آمدن

22. mix the sugar and butter to a smooth paste
شکر و کره را بزن و تبدیل به خمیر یکدست بکن.

23. perishable items such as butter and fruit
اقلام فاسد شدنی مانند کره ومیوه

24. to toss carrots in butter
هویج ها را با کره مخلوط کردن

25. to turn cream into butter
سرشیر را تبدیل به کره کردن

26. the toast was dripping with butter
از نان برشته کره می چکید.

27. like a (hot) knife through butter
مانند چاقو (ی داغ) در کره،به آسانی،بدون اشکال

28. the child had besmeared his face with butter and honey
کودک کره و عسل را به صورت خود مالیده بود.

29. She never spares the butter when baking.
[ترجمه ترگمان]او هرگز کره را به هنگام پخت دریغ نمی کند
[ترجمه گوگل]او زمانی که پخت نکرد، کره را هرگز بخورد

30. You can substitute oil for butter in this recipe.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید روغن برای کره را در این دستور پخت جایگزین کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید روغن این کره را در این دستورالعمل جایگزین کنید

apple butter

کره‌ی سیب، خمیر سیب


peanut butter

کره‌ی بادام‌زمینی (بادام‌زمینی کوبیده)


cocoa butter

کره‌ی کاکائو


butter of antimony

کره‌ی آنتی‌موان


She tried to butter up the new teacher.

سعی می‌کرد سر معلم جدید شیره بمالد.


a bread-and-butter product

محصول اصلی


He wrote a bread-and-butter letter to his host.

نامه‌ی تشکرآمیزی به میزبان خود نوشت.


اصطلاحات

bread and butter

نان و کره


bread-and-butter, adj.

1- وابسته به امرار معاش، روزمره، عملی


bread-and-butter, adj.

2- تشکر آمیز


know which side your bread is buttered on

ارباب خود را شناختن، راه و چاه را بلد بودن


look as if butter would not melt in one's mouth

تظاهر به کمرویی کردن، کمرو و معصوم به نظر آمدن


پیشنهاد کاربران

Butter is made from milk
کره از شیر درست می شود ↖️

با کره و یا روغن چیزی را چرب کردن

چیزهای کره مانند

کره و روغن مغزها و هر چیز چرب دیگر

کره و چربی

butter : کره، روغن
butter up : گول زدن، سر کسی را شیره مالیدن

کره

نانان کره ای چیزی که به کره مالیده شده باشه

کره
how much butter do we need
چه قدر کره نیاز داریم 🧈🧈🧈🧈

به معنی کره
اما مهم ترین معنی آن، نام یکی از آهنگ های گروه بی تی اس، بزرگترین بوی بند تاریخ است که چهار روز دیگر منتشر میشود و چارت هارا زیر و رو میکند و قلب آرمیان را به لرزه در می آورد و برای اولین بار اعضا آن را در بیلبور موزیک اواردز اجرا میکنند و آرمی ها دیگر نمیتوانند صبر کنند💜💜💜

اسم یکی از اهنگای بی تی اس

به معنای کره
و آهنگ جدید بزرگترین بند بوی دنیا 'بی تی اس'

butter :کَره


کلمات دیگر: