(عامیانه) گستاخ، بی ادب، هرزه درای، دهان دریده، بددهان
sassy
(عامیانه) گستاخ، بی ادب، هرزه درای، دهان دریده، بددهان
انگلیسی به فارسی
جادوگر
(عامیانه) گستاخ، بیادب، هرزهدرای، دهان دریده، بددهان
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
حالات: sassier, sassiest
مشتقات: sassily (adv.), sassiness (n.)
حالات: sassier, sassiest
مشتقات: sassily (adv.), sassiness (n.)
• : تعریف: outspokenly disrespectful; impudent.
• مشابه: fresh, impudent, insolent, saucy
• مشابه: fresh, impudent, insolent, saucy
- Don't speak in that sassy way to your mother!
[ترجمه S.V BANGTAN] انقدر گستاخانه با مادرت صحبت نکن!
[ترجمه ترگمان] این طوری با مادرت حرف نزن![ترجمه گوگل] در این راه نجیبانه به مادر خود صحبت نکنید
• impudent, saucy, tending to speak in a rude or disrespectful manner (informal)
مترادف و متضاد
Synonyms: arrant, audacious, bold, brassy, brazen, cheeky, discourteous, disrespectful, flip, flippant, fresh, insolent, mouthy, overbold, rude, saucy, smart-alecky, smart-mouthed, wise
impudent
جملات نمونه
1. Are you that sassy with your parents, young lady?
[ترجمه ترگمان]با پدر و مادرت چطور رفتار کردی، خانم جوان؟
[ترجمه گوگل]آیا شما با والدین خود، بانوی جوان، غمگین هستید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما با والدین خود، بانوی جوان، غمگین هستید؟
2. Salt and Peppa are two streetwise and sassy girls from Queens.
[ترجمه ترگمان]سالت \"و\" Peppa \"دوتا دختر خوشکل و\" sassy \"از\" کویینز \"هستن\"
[ترجمه گوگل]نمک و پپا دو دختر خیابانی و جادویی از کوئینز هستند
[ترجمه گوگل]نمک و پپا دو دختر خیابانی و جادویی از کوئینز هستند
3. Her public image is that of a sassy mystic, but she has the showbiz mastery of a Gloria Swanson.
[ترجمه ترگمان]تصویر عمومی او شبیه a sassy است، اما او تسلط بر بازیگری را بر روی یک گلوریا Swanson دارد
[ترجمه گوگل]تصویر عمومی او این است که یک عارف خجالتی است، اما او تسلط کمپانی Gloria Swanson را دارد
[ترجمه گوگل]تصویر عمومی او این است که یک عارف خجالتی است، اما او تسلط کمپانی Gloria Swanson را دارد
4. Becky was a sassy, rambunctious New York girl he'd met when visiting his aunt.
[ترجمه ترگمان]بکی یک sassy، بود که وقتی به دیدن خاله اش می رفت او را دیده بود
[ترجمه گوگل]بکی یک دختر خجالتی و مشتاق دختر نیویورک بود که هنگام دیدن عمه اش دیدار کرد
[ترجمه گوگل]بکی یک دختر خجالتی و مشتاق دختر نیویورک بود که هنگام دیدن عمه اش دیدار کرد
5. If one of the kids is being sassy, Inez gives them a piece of her mind.
[ترجمه ترگمان]اگه یکی از بچه ها درس میخونه، Inez یه تیکه ازش به آن ها میده
[ترجمه گوگل]اگر یکی از بچه ها خشن باشد، Inez به آنها می بخشد
[ترجمه گوگل]اگر یکی از بچه ها خشن باشد، Inez به آنها می بخشد
6. His Farrow is smart, sassy and sexy, a woman who has learned how to turn her disability into an asset.
[ترجمه ترگمان]Farrow او باهوش، گستاخ و سکسی است، زنی که یاد گرفته است چگونه معلولیت خود را به یک دارایی تبدیل کند
[ترجمه گوگل]Farrow او هوشمند، جسورانه و سکسی است، یک زن که آموخته است که چگونه معلولیت خود را به یک دارایی تبدیل شود
[ترجمه گوگل]Farrow او هوشمند، جسورانه و سکسی است، یک زن که آموخته است که چگونه معلولیت خود را به یک دارایی تبدیل شود
7. Domestic U. S. steel got fat and sassy.
[ترجمه ترگمان]یو اس فولاد چاق و گستاخ شد
[ترجمه گوگل]فولاد کشور U S فولاد و چرب بود
[ترجمه گوگل]فولاد کشور U S فولاد و چرب بود
8. She looked sassy, she thought, as she swung her long jet hair, careful not to dislodge the jasmine.
[ترجمه ترگمان]در حالی که موهای بلندش را تاب می داد، باخود فکر کرد، با احتیاط سرش را تکان داد
[ترجمه گوگل]او فریاد کشید، فکر کرد، همانطور که جت بلندش را بلند کرد، دقت نکنید که یاسمن بپزد
[ترجمه گوگل]او فریاد کشید، فکر کرد، همانطور که جت بلندش را بلند کرد، دقت نکنید که یاسمن بپزد
9. The part is played by the sassy and earthy Juliet Stevenson.
[ترجمه ترگمان]این قسمت توسط جولیت لوییس استیونسون پخش می شود
[ترجمه گوگل]این قسمت توسط جولیت استیونسون جاسم و خاکستری انجام شده است
[ترجمه گوگل]این قسمت توسط جولیت استیونسون جاسم و خاکستری انجام شده است
10. Unfortunately, the issues-oriented attitude that brought Sassy to the forefront also became its downfall.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، نگرش موضوع محور که Sassy را به خط مقدم کشانده بود باعث سقوط آن نیز شد
[ترجمه گوگل]متأسفانه، نگرش مسائل گرا که Sassy را به سمت خط مقدم برانگیخت، نیز سقوط کرد
[ترجمه گوگل]متأسفانه، نگرش مسائل گرا که Sassy را به سمت خط مقدم برانگیخت، نیز سقوط کرد
11. She was sassy and smart, and all the kids liked her.
[ترجمه ترگمان] اون خیلی باهوش و باهوش بود و همه بچه ها ازش خوششون میومد
[ترجمه گوگل]او خشن و هوشمند بود و همه بچه ها او را دوست داشتند
[ترجمه گوگل]او خشن و هوشمند بود و همه بچه ها او را دوست داشتند
12. a sassy little hat.
[ترجمه ترگمان]کلاه کوچولوی sassy
[ترجمه گوگل]کلاه کوچولو جادویی
[ترجمه گوگل]کلاه کوچولو جادویی
13. In the new record she sounds sexy, sassy and very much in control.
[ترجمه ترگمان]در این پرونده جدید او به نظر جذاب، محترم تر و بسیار تحت کنترل به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]در رکورد جدید او به نظر می رسد سکسی، غم انگیز و بسیار در کنترل است
[ترجمه گوگل]در رکورد جدید او به نظر می رسد سکسی، غم انگیز و بسیار در کنترل است
14. Has a border collie dog named Sassy.
[ترجمه ترگمان]یک سگ collie مرزی به نام Sassy دارد
[ترجمه گوگل]یک سگ مرجانی با نام Sassy دارد
[ترجمه گوگل]یک سگ مرجانی با نام Sassy دارد
15. Kelis retains this sassy forthright attitude throughout the album.
[ترجمه ترگمان]Kelis این نگرش رو رو را در سراسر آلبوم حفظ کرده است
[ترجمه گوگل]Kelis این نگرش راستین جادویی را در طول آلبوم حفظ می کند
[ترجمه گوگل]Kelis این نگرش راستین جادویی را در طول آلبوم حفظ می کند
پیشنهاد کاربران
پر جنب و جوش - برجسته - متمایز - پر روح
آتیش پاره - شیطون
با عشوه
جسور، سرزنده
بی ادب. بد دهن
شیطون
🔵Someone that is just the coolest person ever, and uses sarcasm in the coolest and funniest of ways. Most sassy people are very lovable.
Tim Gee is super sassy.
🔵Someone who is full of themselves but in a good way. They're cheeky, lively, smart, saucy, slightly impudent, mouthy, cocky, energetic, loud and extremely talkative.
🔵possessing the attitude of someone endowed with an ungodly amount of cool.
Sarah K. Smith is unusually sassy.
🔵Impudent, bold and spirited, cheeky and saucy with attitude
Sassy is someone who is not afraid to mouth their opinions probably without consideration for the sensibilities of others.
🔵possessing the attitude of someone endowed with an ungodly amount of cool.
Example: Morgen Grafton
I clap my hands for more attitude and sassy when I talk
🔵lively, bold, and full of spirit; cheeky.
Gerard Way is too sassy.
So sassy, Mikey got use to it
🔵Fun, daring, sexy, multifaceted, someone you have to have!
Robyn is Sassy and Single!
🔵the definition of sassy is not putting people down in a disrepectful way rather a cheeky way they are lively high spirited people with a bunch of cheekiness, Louis Tomlinson is the definition of sassy.
🔴معنیش میشه یه آدم پرانرژی ، سرزنده و تخس ، پرحرف ، شوخ طبع ، زرنگ و تیز ، گاهی سکسی ، حتی گستاخ با زبانی تیز و عموما برونگرا و یه آدم باحال ( یه میکسی از همه ی اینا )
این واژه ذاتا معنیش بیشتر منفیه. یعنی صفت بدیه. ولی به مرور native ها این واژه رو سوق دادن به سمت بدی که بد هست ولی باحالم هست در آن واحد
تو فارسیم داریم ( توی همه زبانها ) اینکه شاعر میگه "کص خوار توی لش بازی منم" یا میگن"ته هفت خط بازی رو من درآوردم ( تا تهش رفتم و مثلا خیلی زرنگم ) " اینا چیزای خیلیی خوبی نیستن. به جاش بدِ باحالن. یعنی درسته بده ولی خفنم هست در کنارش ( از نظر گوینده )
یه مثال دیگه : ( حتی هممون شنیدیم که میگن تو این دور زمونه آدم باید گرگ باشه تا بتونه گلیم خودشو از آب بکشه بیرون. یعنی باید یه صفت سمی رو به خودش راه بده چون انتخاب درست تر در چنین شرایطی اینه. در واقع گوینده این صفت رو خیلی چیزه بدی نمیدونه درست مثل وقتیکه یه نفر میگه من sassy هستم )
پس وقتی یکی میگه من sassy ام یعنی داره میگه ببین حواستو جمع کن. من باحال هستم خوش اخلاق هستم فقط در صورتیکه با من اوکی باشی و من باهات حال کنم / در غیر اینصورت بهت سخت میگذره چون من یه آدم سَرَخّوریَم که دومی نداره. خلاصه با ما باشی بالایی و ازیجور حرفا
.
Sassy : معنیشو گفتیم
Sissy : بچه سوسول - بچه خوشگل - فنچ - مامانی - ریقو - مردی که رفتارش مردونه نیست - آدمی که جسارت و جنم زیادی از خودش نشون نمیده/خواهری ( از sister میاد )
پس اگه یه دختر به یه دختر دیگه بگه sissy بد نیست ولی اگه به یه پسر بگه فحش و تیکه محسوب میشه و انگار داره میگه عمویی کلاس چندمی؟ و مردونگیشو هدف گرفته و داره مسخرش میکنه و بنظرش اون پسره ماچ کردنیه و بیشتر مثل دختر بچه های ۳ ساله میمونه تا یه پسر و مرد. . .
کی مثل من انقدر دقیق توضیح میده ناموسا؟😎سلامتی خودم و خودتون🍻😂
Tim Gee is super sassy.
🔵Someone who is full of themselves but in a good way. They're cheeky, lively, smart, saucy, slightly impudent, mouthy, cocky, energetic, loud and extremely talkative.
🔵possessing the attitude of someone endowed with an ungodly amount of cool.
Sarah K. Smith is unusually sassy.
🔵Impudent, bold and spirited, cheeky and saucy with attitude
Sassy is someone who is not afraid to mouth their opinions probably without consideration for the sensibilities of others.
🔵possessing the attitude of someone endowed with an ungodly amount of cool.
Example: Morgen Grafton
I clap my hands for more attitude and sassy when I talk
🔵lively, bold, and full of spirit; cheeky.
Gerard Way is too sassy.
So sassy, Mikey got use to it
🔵Fun, daring, sexy, multifaceted, someone you have to have!
Robyn is Sassy and Single!
🔵the definition of sassy is not putting people down in a disrepectful way rather a cheeky way they are lively high spirited people with a bunch of cheekiness, Louis Tomlinson is the definition of sassy.
🔴معنیش میشه یه آدم پرانرژی ، سرزنده و تخس ، پرحرف ، شوخ طبع ، زرنگ و تیز ، گاهی سکسی ، حتی گستاخ با زبانی تیز و عموما برونگرا و یه آدم باحال ( یه میکسی از همه ی اینا )
این واژه ذاتا معنیش بیشتر منفیه. یعنی صفت بدیه. ولی به مرور native ها این واژه رو سوق دادن به سمت بدی که بد هست ولی باحالم هست در آن واحد
تو فارسیم داریم ( توی همه زبانها ) اینکه شاعر میگه "کص خوار توی لش بازی منم" یا میگن"ته هفت خط بازی رو من درآوردم ( تا تهش رفتم و مثلا خیلی زرنگم ) " اینا چیزای خیلیی خوبی نیستن. به جاش بدِ باحالن. یعنی درسته بده ولی خفنم هست در کنارش ( از نظر گوینده )
یه مثال دیگه : ( حتی هممون شنیدیم که میگن تو این دور زمونه آدم باید گرگ باشه تا بتونه گلیم خودشو از آب بکشه بیرون. یعنی باید یه صفت سمی رو به خودش راه بده چون انتخاب درست تر در چنین شرایطی اینه. در واقع گوینده این صفت رو خیلی چیزه بدی نمیدونه درست مثل وقتیکه یه نفر میگه من sassy هستم )
پس وقتی یکی میگه من sassy ام یعنی داره میگه ببین حواستو جمع کن. من باحال هستم خوش اخلاق هستم فقط در صورتیکه با من اوکی باشی و من باهات حال کنم / در غیر اینصورت بهت سخت میگذره چون من یه آدم سَرَخّوریَم که دومی نداره. خلاصه با ما باشی بالایی و ازیجور حرفا
.
Sassy : معنیشو گفتیم
Sissy : بچه سوسول - بچه خوشگل - فنچ - مامانی - ریقو - مردی که رفتارش مردونه نیست - آدمی که جسارت و جنم زیادی از خودش نشون نمیده/خواهری ( از sister میاد )
پس اگه یه دختر به یه دختر دیگه بگه sissy بد نیست ولی اگه به یه پسر بگه فحش و تیکه محسوب میشه و انگار داره میگه عمویی کلاس چندمی؟ و مردونگیشو هدف گرفته و داره مسخرش میکنه و بنظرش اون پسره ماچ کردنیه و بیشتر مثل دختر بچه های ۳ ساله میمونه تا یه پسر و مرد. . .
کی مثل من انقدر دقیق توضیح میده ناموسا؟😎سلامتی خودم و خودتون🍻😂
کلمات دیگر: