همراه با، جفت شدن، جفت کردن، وصل کردن، بهم بستن، پیوستن، جماع کردن، عمل امتزاج و جفت کردن
coupled
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• attached, joined, linked
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] مزدوج
[برق و الکترونیک] تزویج شده
[ریاضیات] جفت شده، وصل کردن
[برق و الکترونیک] تزویج شده
[ریاضیات] جفت شده، وصل کردن
جملات نمونه
1. coupled equations
(ریاضی) معادلات همبسته
2. the dining-car was coupled to the locomotive
واگن غذاخوری به لوکوموتیو وصل بود.
3. their protest was coupled with threats
اعتراض آنان با تهدید همراه بود.
4. They coupled the carriages of the train together.
[ترجمه ترگمان]از کالسکه ها با هم جفت می شدند
[ترجمه گوگل]آنها واگن قطار را با هم متحد کردند
[ترجمه گوگل]آنها واگن قطار را با هم متحد کردند
5. Each element is mathematically coupled to its neighbours.
[ترجمه ترگمان]هر آلمان از لحاظ ریاضی به همسایگانش پیوسته است
[ترجمه گوگل]هر عنصر از نظر ریاضی به همسایگان خود متصل است
[ترجمه گوگل]هر عنصر از نظر ریاضی به همسایگان خود متصل است
6. Gambling is always coupled with degradation.
[ترجمه ترگمان]قماربازی همواره با خفت توام است
[ترجمه گوگل]قمار همیشه با تخریب همراه است
[ترجمه گوگل]قمار همیشه با تخریب همراه است
7. Overproduction, coupled with falling sales, has led to huge losses for the company.
[ترجمه ترگمان]Overproduction، همراه با کاهش فروش، منجر به خسارت های زیادی برای شرکت شده است
[ترجمه گوگل]تولید بیش از حد تولید، همراه با فروش سقوط، باعث تلفات زیادی برای این شرکت شده است
[ترجمه گوگل]تولید بیش از حد تولید، همراه با فروش سقوط، باعث تلفات زیادی برای این شرکت شده است
8. The various systems are coupled together in complex arrays.
[ترجمه ترگمان]سیستم های مختلف در آرایه های پیچیده به هم متصل می شوند
[ترجمه گوگل]سیستم های مختلف در آرایه های پیچیده به یکدیگر متصل می شوند
[ترجمه گوگل]سیستم های مختلف در آرایه های پیچیده به یکدیگر متصل می شوند
9. The cars of the train are coupled together by shackles.
[ترجمه ترگمان]واگن های قطار با زنجیر به هم متصل شده اند
[ترجمه گوگل]اتومبیل قطارها با هم به هم می چسبند
[ترجمه گوگل]اتومبیل قطارها با هم به هم می چسبند
10. The sleeping car and restaurant car were coupled together.
[ترجمه ترگمان]ماشین در حال خواب و ماشین با هم جفت شده بودند
[ترجمه گوگل]ماشین خواب و ماشین رستوران با یکدیگر همخوانی داشتند
[ترجمه گوگل]ماشین خواب و ماشین رستوران با یکدیگر همخوانی داشتند
11. The large number of new graduates, coupled with high unemployment, means that there is fierce competition for jobs.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از فارغ التحصیلان جدید همراه با بیکاری بالا به این معناست که رقابت شدیدی برای مشاغل وجود دارد
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از فارغ التحصیلان جدید، همراه با بیکاری بالا، به این معنی است که رقابت شدید برای مشاغل وجود دارد
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از فارغ التحصیلان جدید، همراه با بیکاری بالا، به این معنی است که رقابت شدید برای مشاغل وجود دارد
12. Its engine is coupled to a semiautomatic gearbox.
[ترجمه ترگمان]موتور آن به یک جعبه دنده semiautomatic متصل است
[ترجمه گوگل]موتور آن به یک گیربکس نیمه اتوماتیک متصل است
[ترجمه گوگل]موتور آن به یک گیربکس نیمه اتوماتیک متصل است
13. Her skill at working with wood is coupled to a keen eye for design.
[ترجمه ترگمان]مهارت او در کار با چوب، به چشم یک چشم مشتاق برای طراحی همراه است
[ترجمه گوگل]مهارت او در کار با چوب به نظر چشم برای طراحی متصل است
[ترجمه گوگل]مهارت او در کار با چوب به نظر چشم برای طراحی متصل است
14. Lack of rain coupled with high temperatures caused the crops to fail.
[ترجمه ترگمان]عدم بارش همراه با درجه حرارت بالا باعث شکست محصولات شد
[ترجمه گوگل]کمبود باران همراه با درجه حرارت بالا سبب خرابی محصولات می شود
[ترجمه گوگل]کمبود باران همراه با درجه حرارت بالا سبب خرابی محصولات می شود
پیشنهاد کاربران
بهم پیوسته
همراه
همبستگی
پیوند، زوج، جفت
درگیر
جفت شدن ( فیزیک )
متصل
اجتماع
کلمات دیگر: