کلمه جو
صفحه اصلی

espionage


معنی : جاسوسی، خبر گیری
معانی دیگر : خبرکشی، آبشتگری، انیشگی، پوشیده یابی، پوشیده جویی

انگلیسی به فارسی

جاسوسی


جاسوسی، خبر گیری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or practice of spying, esp. on behalf of a government or business.

• spying, intelligence
espionage is the activity of finding out the political, military, or industrial secrets of your enemies or rivals.

مترادف و متضاد

جاسوسی (اسم)
intelligence, espial, espionage

خبر گیری (اسم)
inquiry, espionage, spying

spying


Synonyms: intelligence, reconnaissance, secret service, shadowing, tailing, undercover operations, undercover work, underground activities


جملات نمونه

1. an espionage network
شبکه جاسوسی

2. in espionage sex is used as a bait
در جاسوسی از سکس برای به دام اندازی استفاده می شود.

3. industrial espionage
جاسوسی صنعتی،پوشیده جویی صنعتی

4. to engage in espionage
به جاسوسی پرداختن

5. he was found guilty of espionage
او را به جاسوسی گناهکار شناختند.

6. secrecy is one of the characteristics of espionage
نهانکاری یکی از ویژگی های جاسوسی است.

7. He was wanted on charges of espionage.
[ترجمه ترگمان]تحت تعقیب جاسوسی بوده
[ترجمه گوگل]او به اتهام جاسوسی خواسته بود

8. Espionage is a capital offence in this country.
[ترجمه ترگمان]Espionage یک جرم بزرگ در این کشور است
[ترجمه گوگل]جاسوسی یک جرم سرقت در این کشور است

9. The authorities have arrested several people suspected of espionage.
[ترجمه ترگمان]مقامات چندین تن از افراد مظنون به جاسوسی را دستگیر کرده اند
[ترجمه گوگل]مقامات چندین فرد مظنون به جاسوسی را دستگیر کرده اند

10. She was found guilty of espionage against the United States.
[ترجمه ترگمان]او در جاسوسی علیه آمریکا مجرم شناخته شد
[ترجمه گوگل]او به جاسوسی در برابر ایالات متحده متهم شد

11. He is the only Marine ever prosecuted for espionage.
[ترجمه ترگمان]اون تنها تفنگدار دریایی که در تعقیب جاسوسی قرار گرفته
[ترجمه گوگل]او تنها دریایی است که برای جاسوسی تحت پیگرد قانونی قرار گرفته است

12. Without ciphers and diplomatic bags, espionage and counter-espionage actions were likely to be circumscribed.
[ترجمه ترگمان]بدون ciphers و bags دیپلماتیک، جاسوسی و جاسوسی در کار بود، به احتمال زیاد محدود می شد
[ترجمه گوگل]بدون جعبه های جعلی و دیپلماتیک، اقدامات جاسوسی و ضد جاسوسی به احتمال زیاد محدود می شود

13. She knew little about espionage and, until this murder case, cared less.
[ترجمه ترگمان]او در مورد جاسوسی که تا به حال در این پرونده بود اطلاعی نداشت، تا این که این پرونده قتل کم تر اهمیت داشت
[ترجمه گوگل]او کمی در مورد جاسوسی می دانست و تا زمانی که مورد قتل قرار نگرفته کمتر مراقب بود

14. Industrial espionage was high on the list of Soviet priorities.
[ترجمه ترگمان]جاسوسی صنعتی در صدر فهرست اولویت های شوروی قرار داشت
[ترجمه گوگل]جاسوسی صنعتی در لیست اولویت های شوروی بالا بود

15. Ivanov's character is tailor-made for technical espionage.
[ترجمه ترگمان]شخصیت ایوانوف برای جاسوسی فنی لازم است
[ترجمه گوگل]شخصیت ایوانوف برای جاسوسی فنی مناسب است

to engage in espionage

به جاسوسی پرداختن


He was found guilty of espionage.

او را به جاسوسی گناهکار شناختند.


industrial espionage

جاسوسی صنعتی، پوشیده‌جویی صنعتی


پیشنهاد کاربران

جاسوسی تجاری

the practice of spying or of using spies, typically by governments to obtain political and military information.

جاسوس بازی


کلمات دیگر: