کلمه جو
صفحه اصلی

make a fool of oneself

انگلیسی به انگلیسی

• embarrass oneself, make a spectacle of oneself

پیشنهاد کاربران

مسخره کردن کسی

Don't make a fool of yourself
یعنی احمق نباش

احمق فرض شدن ، احمق جلوه دادن ، مجسّمه بلاهت ساختن ، اسباب خنده شدن ، مضحکه خاص و عام شدن

You got tired of making a fool of yourself in front of them.
از اینکه جلوی اونا از خودت یه مجسّمه بلاهت ساختی خسته شدی.


INF:you show to others, I am crazy

کسی را احمق فرض کردن

to do something that makes someone, esp. yourself, seem ridiculous

E. g. I almost stood up and sang, but I decided I didn't want to make a fool out of myself

کسی را تحقیر کردن

کسی رو دست انداختن

احمق فرض شدن، کاری که باعث بشه دیگران تورو احمق فرض کنن


کلمات دیگر: