کلمه جو
صفحه اصلی

homestay

انگلیسی به انگلیسی

• time during which a visitor stays with a local family in a foreign country

پیشنهاد کاربران

هم خونه شدن با کسی

اقامت

محل اقامت

اقامت خانگی

شهرموطن

به خانه های اجاره ای که یک فرد میره و با اون صاحب خونه در یک خونه زندگی میکنه که ما در ایران از این خانه های اجاره ای نداریم

خانه اجاره ای

در ترکیب homestay friends میتونیم این لغت رو پاتوق هم معنی بکنیم. تو زبان فارسی معادل خوبی براش پیدا نمیشه. ولی میتونیم بگیم رفقای پاتوقی، یا رفقای بسیار صمیمی ( که اغلب تو یه جا دور هم جمع میشن ) .

خانه نشینی

اقامت در یک خانه با صاحب خانه

یه اتاقی از خانه که به یه دانشجو در یک کشورخارج از کشورش به او اجاره داده میشود

period during which a visitor in a foreign country lives with a local family

خوابگاه

When you go on a homestay, you go to a different country. You live with a family for a short time.

staying with a family for a short time

زندگی مشترک با صاحب خانه ای ک قسمتی از خانه اش ب اجاره واگذار میشود

live with a local family at foreign country

هم خانه
اقامت در منزل کسی
پانسیون خانگی

محل اقامت . اقامت

زندگی کردن با یک خانواده در کشوری خارجی

اقامت گرفتن. رفتن به جای جدیدی .

خونه موقتی

Home satey student دانشجوی همخانه

سکونتگاه

یک نوع قرارداد بین افراد بومی یک کشور و افرادی که برای کار یا تحصیل به اون کشور میرن

یک نوع قرارداد اجاره بین افراد بومی یک کشور و افرادی که برای تحصیل و کار به اون کشور میرن و در ازای اقامت در اون مکان کاری رو انجام میدن برا اون شخص


کلمات دیگر: