کلمه جو
صفحه اصلی

scurvy


معنی : کمبود ویتامین س، پوشیده از شوره، پست، منفور
معانی دیگر : (پزشکی) اسکوربوت، بیماری ناشی از کمبود ویتامین ث، کمبود ویتامین c

انگلیسی به فارسی

پوشیده از شوره، پست، منفور، کمبود ویتامین


اسکوربورد، کمبود ویتامین س، منفور، پوشیده از شوره، پست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a potentially fatal disorder caused by a lack of vitamin C in one's diet, usu. accompanied initially by weakness and bleeding gums.

- More sailors died of scurvy on the voyage than died in battle.
[ترجمه A.A] بیشتر سربازان نیروی دریائی از کمبود ویتامین س در سفر دریائی مردند تا اینکه در جنگ بمیرند
[ترجمه ترگمان] ملوانان بیشتری در طول سفر از scurvy می مردند و در نبرد کشته شدند
[ترجمه گوگل] ملوانان بیشتر در سفر از ناحیه پری دریایی جان خود را از دست دادند
- The seamen were supplied with citrus juice so that scurvy could be prevented.
[ترجمه ترگمان] ملاحان آن عصاره مرکبات را تامین می کردند تا از scurvy جلوگیری شود
[ترجمه گوگل] دریاها با آب مرکبات تامین می شود تا بتواند مانع از پوسته پوسته شدن باشد
صفت ( adjective )
حالات: scurvier, scurviest
مشتقات: scurviness (n.)
• : تعریف: of a person or animal, vile, contemptible, or worthless.
مشابه: ignoble, ignominious, pitiful

- That scurvy rogue held up the coach and robbed the passengers.
[ترجمه ترگمان] آن رذل کثیف کالسکه را بالا گرفت و مسافران را غارت کرد
[ترجمه گوگل] این سرگردان مگس، مربی را سرازیر کرد و مسافران را سرقت کرد
- Why do you keep that scurvy dog in the house?
[ترجمه ترگمان] چرا آن سگ کثیف را در خانه نگه می داری؟
[ترجمه گوگل] چرا این سگ پشمالوی را در خانه نگه دارید؟

• (medicine) disease resulting from a vitamin c deficiency (characterized by bleeding gums, weakness, and anemia)
mean, rascally, despicable

مترادف و متضاد

کمبود ویتامین س (اسم)
scurvy

پوشیده از شوره (صفت)
scurvy

پست (صفت)
humble, abject, base, ignoble, vile, poor, mean, contemptible, despicable, inferior, lowly, slight, small, little, subservient, base-born, brutish, infamous, villainous, vulgar, caddish, shoddy, bathetic, pimping, low, brummagem, cheap, menial, lousy, currish, sordid, dishonorable, runty, servile, footy, wretched, poky, hokey-pokey, lowborn, ungenerous, lowbred, low-level, shabby, picayune, pint-size, pint-sized, scurvy, snippy, third-rate

منفور (صفت)
abominable, hated, unpopular, loathed, obnoxious, outcast, cussed, loathsome, ungracious, scurvy

جملات نمونه

1. He's a scurvy wretch.
[ترجمه ترگمان]او یک بی نوا پست فطرت است
[ترجمه گوگل]او یک جادوگر پوشیده است

2. That was a scurvy trick to play on an old lady.
[ترجمه ترگمان]این یک حقه قدیمی بود که بر روی یک پیرزن نقش بازی کند
[ترجمه گوگل]این یک ترفند پوچ برای بازی در بانوی پیر بود

3. Vitamin C deficiency can ultimately lead to scurvy.
[ترجمه ترگمان]کمبود ویتامین C در نهایت می تواند منجر به scurvy شود
[ترجمه گوگل]کمبود ویتامین C در نهایت منجر به پوکی استخوان می شود

4. The worst symptoms of scurvy were under control, although the fatigue and bruising persisted.
[ترجمه ترگمان]با این که خستگی و کبودی همچنان باقی مانده بود، بدترین علایم حیاتیش تحت کنترل بود
[ترجمه گوگل]بدترین علائم اسکوربوی تحت کنترل بود، اگرچه خستگی و خونریزی ادامه داشت

5. And scurvy all the while whittled away at the crew, killing six to ten men every day.
[ترجمه ترگمان]در حالی که هر روز شش تا ده نفر را می کشتند و هر روز شش نفر را می کشتند
[ترجمه گوگل]هرچند در تمام مدت خدمت سرگردان بود و هر روز شش تا ده مرد را کشت

6. Ferns poured out of a window; scurvy grass lay rotting by the wail.
[ترجمه ترگمان]سرخس ها از پنجره بیرون ریخته بودند؛ علف ها در حال پوسیدن بود
[ترجمه گوگل]فرشته ها از یک پنجره ریختند چمن نازک پوسیدگی را از بین می برد

7. Happily there were no reports of scurvy, beri beri or other ailments caused by malnutrition!
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه هیچ گزارشی از scurvy، beri beri یا بیماری های دیگر ناشی از سو تغذیه وجود نداشت!
[ترجمه گوگل]خوشبختانه هیچ گزارشی از پوست گوساله، بریلی و سایر بیماری های ناشی از سوء تغذیه وجود نداشت!

8. Now, however, the combined effects of scurvy, anemia and exhaustion kept him asleep twenty hours out of the day.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اکنون اثرات ترکیبی بیماری scurvy، کم خونی و خستگی روزانه بیست ساعت از روز به خواب رفت
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، با این حال، اثرات ترکیبی اسکوربوی، کم خونی و خستگی، او را بیدار کرد و بیست ساعت بعد از ظهر خوابید

9. Vitamin C, found in citrus fruits, prevents scurvy.
[ترجمه ترگمان]ویتامین C که در مرکبات یافت می شود، از scurvy جلوگیری می کند
[ترجمه گوگل]ویتامین C موجود در میوه های مرکبات، مانع از پودر اسفنجی می شود

10. It's called scurvy grass. It has a horseradish tone.
[ترجمه ترگمان]بهش میگن علف شوره این لحن horseradish داره
[ترجمه گوگل]این علف چسبیده است این یک لحظه اسبی است

11. A disease, as scurvy, beriberi, or pellagra, caused by deficiency of one or more essential vitamins.
[ترجمه ترگمان]یک بیماری، به عنوان scurvy، beriberi، یا pellagra، ناشی از کمبود یک یا چند ویتامین ضروری است
[ترجمه گوگل]یک بیماری مانند اسکوربوتی، بریری یا پلاگراد، ناشی از کمبود یک یا چند ویتامین ضروری است

12. Iron deficiency anemia, scurvy, beriberi, and pellagra are examples of injury caused by deficits in specific vitamins or minerals.
[ترجمه ترگمان]کم خونی کمبود آهن، scurvy، beriberi و pellagra نمونه هایی از آسیب ناشی از نقص در ویتامین های خاص یا مواد معدنی هستند
[ترجمه گوگل]کم خونی فقدان آهن، اسکوربو، بریری و پلاگرا نمونه هایی از آسیب ناشی از کمبود ویتامین ها یا مواد معدنی خاص است

13. No fear of scurvy or ship fever this voyage.
[ترجمه ترگمان]در این سفر هیچ ترسی از ویتامین یا کشتی در این سفر وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ سفر ترس از تب و تاب بودن کشتی یا کشتی نیست

14. That is a scurvy trick to play on an old lady.
[ترجمه ترگمان]این حقه کثیفی است که باید روی یک پیرزن بازی کنی
[ترجمه گوگل]این یک ترفند پوچ برای بازی در بانوی پیر است

پیشنهاد کاربران


adjective

ARCHAIC

worthless or contemptible
پست و بی ارزش و به درد نخور

A daily intake of 20 mg of vitamin C is known to be sufficient in most cases to ward off scurvy
. . . برای پیشگیری از اسکوربیت مصرف روزانه ۲۰ میلی گرم ویتامین C کفایت میکنه


کلمات دیگر: