1. to feel one's flesh crawl
(پوست) تنم مورمور می شود.
2. the baby has started to crawl
کودک شروع به سینه خیز رفتن کرده است.
3. makes one's skin (or flesh) crawl
آدم را مشمئز می کند،چندش آور است
4. Don't try to walk before you can crawl.
[ترجمه وحید] پیش از آنکه بتوانی چهار دست و پا راه بروی ، سعی نکن که گام برداری.
[ترجمه ترگمان]سعی نکن قدم بزنی قبل از اینکه بتونی سینه خیز بری
[ترجمه گوگل]سعی نکنید قدم بزنید قبل از اینکه بتوانید خزید
5. The traffic was moving at a slow crawl.
[ترجمه ترگمان]ترافیک آهسته حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]ترافیک در یک خزنده آهسته حرکت کرد
6. Our baby is just starting to crawl.
[ترجمه وحید] کودک ما تازه دارد چهار دست و پا راه می رود.
[ترجمه Amir moha mmad] کودک ما به تازگی شروع می کند چهار دست وپا راه رفتن
[ترجمه ترگمان] بچه مون داره شروع به خزیدن می کنه
[ترجمه گوگل]کودک ما فقط شروع به خزیدن است
7. A child learns to crawl before he learns to walk.
[ترجمه وحید] کودک پیش از آن که یاد بگیرد که گام بردارد، چهار دست و پا راه می رود.
[ترجمه ترگمان]یک کودک یاد می گیرد که قبل از اینکه یاد بگیرد راه برود، بخزد
[ترجمه گوگل]یک کودک قبل از اینکه بتواند پیاده روی کند، به خزیدن می آموزد
8. Worms and snakes crawl.
[ترجمه وحید] کرم ها و مارها می خزند.
[ترجمه ترگمان]کرم ها و مارها سینه خیز میرن
[ترجمه گوگل]کرم ها و مارها خزنده می شوند
9. Boston ivies crawl along the wall.
[ترجمه وحید] پیچک بوستون ( نام یک گیاه ) در امتداد دیوار می خزد.
[ترجمه ترگمان]بوستون ivies روی دیوار می خزید
[ترجمه گوگل]بوستون در امتداد دیوار خیزش می کند
10. The traffic had slowed to a crawl.
[ترجمه Z] ترافیک به ارام خزیدن ختم شد
[ترجمه ترگمان]ترافیک سرعتش را کم کرده بود
[ترجمه گوگل]ترافیک به خزیدن ختم شد
11. Just the sight of him makes my skin crawl.
[ترجمه ترگمان]فقط دیدن او پوستم را می کند
[ترجمه گوگل]فقط چشم او باعث می شود پوست من خزیدن
12. At times the president's motorcade slowed to a crawl.
[ترجمه ترگمان]گاهی کاروان اسکورت رئیس جمهور سرعتشان را کم کرده بود
[ترجمه گوگل]گاه قهرمانی رئیس جمهور به خزیدن افت کرد
13. I don't like people who crawl.
[ترجمه ترگمان]من از مردمی که سینه خیز می روند خوشم نمی آید
[ترجمه گوگل]من مردم را که خزیدن ندارم دوست ندارم
14. She swam up and down, practising the crawl.
[ترجمه وحید] او در حال تمرین کرال ، به طرف بالا و پایین شنا می کرد.
[ترجمه ترگمان]سرش را بالا و پایین کرد و به خزیدن ادامه داد
[ترجمه گوگل]او به بالا و پایین شنا کرد، تمرین خزیدن
15. The traffic slowed to a crawl.
[ترجمه ترگمان]ترافیک آهسته به خزیدن ادامه داد
[ترجمه گوگل]ترافیک به خزیدن افتاده است
16. A beetle began to crawl laboriously up his leg.
[ترجمه ترگمان]سوسک به زحمت روی پایش می خزید
[ترجمه گوگل]یک سوسک شروع به کمال خم کردن پا کرد