کلمه جو
صفحه اصلی

crawl


معنی : عمل خزیدن، شنال کرال، خزیدن، سینه مال رفتن، چهار دست و پا رفتن
معانی دیگر : خزیدن (مانند کرم و مار)، سینه خیز رفتن، کشاله رفتن، مخیدن، غژیدن، با آهستگی یا ناتوانی حرکت کردن، نوکروار عمل کردن، خایه مالی کردن، خود را پست و خفیف کردن، (با: with) پر بودن از (مثلا حشرات یا چیزهای ناخوشایند)، حرکت آهسته، کشاله روی، چاردست و پا، خزش، (شنا) کرال، (تلویزیون) عنوان گردان، (انگلیس - خودمانی) رجوع شود به: pub crawl، حوضچه یا گودی یا چار دیواری در جاهای کم ژرفای دریاچه و غیره برای نگهداری و پرورش ماهی و لاک پشت و غیره

انگلیسی به فارسی

عمل خزیدن، خزیدن، سینه‌مال رفتن، (شنا) کرال


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: crawls, crawling, crawled
(1) تعریف: to move slowly with the body close to, or dragged along on, the ground; creep.

(2) تعریف: to move very slowly or with frequent stops, as a vehicle in heavy traffic.
مشابه: drag, edge

(3) تعریف: to act with servility or stealth.
مشابه: grovel

- I hated to see my brother crawl in front of his angry boss.
[ترجمه وحید] متنفر بودم که می دیدم برادرم جلوی رئیسش دولا و راست می شود.
[ترجمه t] متنفر بودم از اینکه می دیدم برادرم در مقابل رییس عصبانی اش دولا و راست میشود.
[ترجمه N] از دیدن اینکه بردارم جلوی رییس عصبانی خود می خزید متنفر بودم
[ترجمه ترگمان] از دیدن برادرم که جلوی رئیس عصبانی او می خزید، متنفر بودم
[ترجمه گوگل] من متنفر بودم که برادرم را در مقابل رئیس عصبانی خود خزیدم

(4) تعریف: to be or feel as though one is covered by crawling things.

- The mattress crawled with bedbugs.
[ترجمه ترگمان] تشک پر از ساس شده بود
[ترجمه گوگل] تشک با بستنی پوشانده شده است
- My skin crawled with fear.
[ترجمه ترگمان] پوست من از ترس گشاد شده بود
[ترجمه گوگل] پوست من با ترس خزید
اسم ( noun )
مشتقات: crawlingly (adv.), crawler (n.)
(1) تعریف: the act or motion of crawling; creeping action.

(2) تعریف: a very slow or interrupted pace.

(3) تعریف: a swimming stroke in which the body is prone with the face down, the feet do a flutter kick, and the arms alternate in overhead strokes.

• act of crawling (moving along the ground on all fours, creeping); swimming stroke
creep, move along the ground on all fours; grovel, be servile
when you crawl, you move forward on your hands and knees.
when an insect or vehicle crawls somewhere, it moves there slowly.
if you say that a place is crawling with people or things, you mean that it is full of them; an informal use.
if you crawl to someone, you try to please them in order to gain some advantage; used in informal english, showing disapproval.
if traffic moves at a crawl, it moves very slowly.
the crawl is a swimming stroke in which you lie on your front, swinging first one arm over your head, and then the other arm.

دیکشنری تخصصی

[سینما] عنوان / گردان

مترادف و متضاد

عمل خزیدن (اسم)
crawl

شنال کرال (اسم)
crawl

خزیدن (فعل)
shrink, ramp, couch, grovel, worm, snail, slither, crawl, creep, lie up, slime, snake

سینه مال رفتن (فعل)
crawl, creep

چهار دست و پا رفتن (فعل)
crawl

move very slowly


Synonyms: clamber, creep, drag, drag oneself along, go on all fours, go on belly, grovel, hang back, inch, lag, loiter along, lollygag, move at snail’s pace, move on hands and knees, plod, poke, pull oneself along, scrabble, slide, slither, squirm, worm, wriggle, writhe


humble oneself


Synonyms: abase oneself, apple-polish, brownnose, cringe, fawn, grovel, toady, truckle


جملات نمونه

1. to feel one's flesh crawl
(پوست) تنم مورمور می شود.

2. the baby has started to crawl
کودک شروع به سینه خیز رفتن کرده است.

3. makes one's skin (or flesh) crawl
آدم را مشمئز می کند،چندش آور است

4. Don't try to walk before you can crawl.
[ترجمه وحید] پیش از آنکه بتوانی چهار دست و پا راه بروی ، سعی نکن که گام برداری.
[ترجمه ترگمان]سعی نکن قدم بزنی قبل از اینکه بتونی سینه خیز بری
[ترجمه گوگل]سعی نکنید قدم بزنید قبل از اینکه بتوانید خزید

5. The traffic was moving at a slow crawl.
[ترجمه ترگمان]ترافیک آهسته حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]ترافیک در یک خزنده آهسته حرکت کرد

6. Our baby is just starting to crawl.
[ترجمه وحید] کودک ما تازه دارد چهار دست و پا راه می رود.
[ترجمه Amir moha mmad] کودک ما به تازگی شروع می کند چهار دست وپا راه رفتن
[ترجمه ترگمان] بچه مون داره شروع به خزیدن می کنه
[ترجمه گوگل]کودک ما فقط شروع به خزیدن است

7. A child learns to crawl before he learns to walk.
[ترجمه وحید] کودک پیش از آن که یاد بگیرد که گام بردارد، چهار دست و پا راه می رود.
[ترجمه ترگمان]یک کودک یاد می گیرد که قبل از اینکه یاد بگیرد راه برود، بخزد
[ترجمه گوگل]یک کودک قبل از اینکه بتواند پیاده روی کند، به خزیدن می آموزد

8. Worms and snakes crawl.
[ترجمه وحید] کرم ها و مارها می خزند.
[ترجمه ترگمان]کرم ها و مارها سینه خیز میرن
[ترجمه گوگل]کرم ها و مارها خزنده می شوند

9. Boston ivies crawl along the wall.
[ترجمه وحید] پیچک بوستون ( نام یک گیاه ) در امتداد دیوار می خزد.
[ترجمه ترگمان]بوستون ivies روی دیوار می خزید
[ترجمه گوگل]بوستون در امتداد دیوار خیزش می کند

10. The traffic had slowed to a crawl.
[ترجمه Z] ترافیک به ارام خزیدن ختم شد
[ترجمه ترگمان]ترافیک سرعتش را کم کرده بود
[ترجمه گوگل]ترافیک به خزیدن ختم شد

11. Just the sight of him makes my skin crawl.
[ترجمه ترگمان]فقط دیدن او پوستم را می کند
[ترجمه گوگل]فقط چشم او باعث می شود پوست من خزیدن

12. At times the president's motorcade slowed to a crawl.
[ترجمه ترگمان]گاهی کاروان اسکورت رئیس جمهور سرعتشان را کم کرده بود
[ترجمه گوگل]گاه قهرمانی رئیس جمهور به خزیدن افت کرد

13. I don't like people who crawl.
[ترجمه ترگمان]من از مردمی که سینه خیز می روند خوشم نمی آید
[ترجمه گوگل]من مردم را که خزیدن ندارم دوست ندارم

14. She swam up and down, practising the crawl.
[ترجمه وحید] او در حال تمرین کرال ، به طرف بالا و پایین شنا می کرد.
[ترجمه ترگمان]سرش را بالا و پایین کرد و به خزیدن ادامه داد
[ترجمه گوگل]او به بالا و پایین شنا کرد، تمرین خزیدن

15. The traffic slowed to a crawl.
[ترجمه ترگمان]ترافیک آهسته به خزیدن ادامه داد
[ترجمه گوگل]ترافیک به خزیدن افتاده است

16. A beetle began to crawl laboriously up his leg.
[ترجمه ترگمان]سوسک به زحمت روی پایش می خزید
[ترجمه گوگل]یک سوسک شروع به کمال خم کردن پا کرد

a big snake was crawling toward the baby.

مار بزرگی به سوی کودک می‌خزید.


the baby has started to crawl.

کودک شروع به سینه خیز رفتن کرده است.


a spider was crawling up her leg.

عنکبوتی داشت (چار دست و پا) از پای او بالا می‌رفت.


time crawled by.

زمان به آهستگی می‌گذشت.


he crawled his way into fame and fortune.

او با منت کشیدن از اهل و نااهل به ثروت و شهرت رسید.


the room was crawling with ants.

مورچه‌ها اتاق را روی سر گرفته بودند (اتاق از مورچه موج می‌زد).


اصطلاحات

makes one's skin (or flesh) crawl

آدم را مشمئز می‌کند، چندش‌آور است


پیشنهاد کاربران

( وسیله نقلیه ) خیلی ارام و اهسته حرکت کردن

Move very slowly

دست و پا راه رفتن بچه

همان حرکت کرال فارسی خودمونه
مثل کرال سینه و پشت
با این تفاوت که به جا این حرکت توی اب روی زمین حرکت کردنه
درواقع همون چهار دست وپارفتن یا حرکت روی زانو ها ودست ها به صورت همزمان

سر خوردن

چهار دست و پا رفتن ( بچه ها )

خزیدن

حرکت روی دست و پا
مثل چهار دستو پا رفتن بچه ها

چهار دست و پا راه رفتن بچه

چهار دست و پا رفتن

خیلی آهسته رفتن ( اتومبیل )

چهار دست وپا رفتن بچه

crawl به معنی خزیدن هستش، در زبان تخصصی کامپیوتر در حوزه SEO ، به عمل جستجوی ربات های موتور های جستجو مثل گوگل در سایت هم Crawling گفته میشه!

i couldn't walk well so i began to crawl on my hands and knees toward the door
من نمیتونستم خوب راه برم برای همین تا در شروع به خزیدن روی دست و زانوم کردم ↖️

تبلیغاتی که در پایین تلویزیون در حرکت است

کورمال کورمال رفتن

بیشتر به معنای شنا کرال میاد، ولی خزنده و یا حرکت شبیه کرم رفتن هم میشه.
البته در فیلم ۲۰۱۹ به معنای خزندست.

چهار دست و پا راه رفتن، خزیدن

crawl space
زیر زمین کم ارتفاع
my father
moved her things from the bedroom to a box in the crawl space.

سینه خیز رفتن

move slowly with the body on
for example:A babay crawls before it can walk

Crawl = Creep ( verb )
خزیدن، سینه خیز رفتن

زیر نویس تبلیغاتی

● چهار دستو پا راه رفتن
● راه رفتن حشره ها
● خیلی کند حرکت کردن وسایل نقلیه
● پاچه خواری کردن


کلمات دیگر: