کلمه جو
صفحه اصلی

peep


معنی : جیک جیک، کمی، روزنه، نگاه دزدکی، نگاه زیر چشمی، نیش افتاب، روشنایی کم، اشکار شدن، جیک زدن، جوانه زدن، جیر جیر کردن، از سوراخ نگاه کردن، با چشم نیم باز نگاه کردن
معانی دیگر : (پرنده و حشره) جیک جیک کردن، (انسان) صدای کوتاه ایجاد کردن، صدای کوتاه، (از روزنه و غیره) نگاه کردن، دید زدن، دزدکی نگریستن، (به خاطر جاسوسی یا از روی کنجکاوی) نظر افکندن، نگاه دزدکی کردن، هیز نگری کردن، (با: out یا through یا from) نیمه آشکار شدن، سر کشیدن، سر بر آوردن، پدیدار شدن، نگاه اول، (لحظات اول) پدیداری، ظهور، نظر اول، سرک کشی، نگاه دزدانه، دزد نگاه، طلوع، از سورا  نگاه کردن، طلوع کردن

انگلیسی به فارسی

نگاه زیر چشمی، نگاه دزدکی، طلوع، ظهور، نیش افتاب،روزنه، روشنایی کم، جیک جیک، جیرجیرکردن، جیک زدن،باچشم نیم باز نگاه کردن، از سوراخ نگاه کردن، طلوع کردن، جوانه زدن، اشکار شدن، کمی


نگاه کردن، نگاه زیر چشمی، روزنه، نگاه دزدکی، نیش افتاب، روشنایی کم، جیک جیک، کمی، جوانه زدن، اشکار شدن، جیر جیر کردن، جیک زدن، از سوراخ نگاه کردن، با چشم نیم باز نگاه کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: peeps, peeping, peeped
(1) تعریف: to look quickly or furtively, often through a narrow opening or from a hiding place.
مترادف: glance, glimpse, peek
مشابه: spy, squint

(2) تعریف: to look in a playful or curious manner.
مترادف: peek
مشابه: look, spy

- He tried to peep at the present I was wrapping.
[ترجمه ترگمان] سعی کرد به هدیه ای که من بسته بندی کردم نگاه کند
[ترجمه گوگل] او سعی کرد تا در حال حاضر پراکنده شود

(3) تعریف: to appear briefly or to a slight degree.
مترادف: peek, peer
مشابه: appear, emerge, glance, glimmer

- The sun peeped through the thick foliage.
[ترجمه ترگمان] آفتاب از میان برگ های انبوه بیرون می آمد
[ترجمه گوگل] خورشید از میان شاخه های ضخیم خیره شده بود
اسم ( noun )
(1) تعریف: a quick or furtive look; peek.
مترادف: glance, glimpse, peek
مشابه: look-see, once-over

(2) تعریف: a quick, or the first, appearance of something.
مترادف: glint
مشابه: glimmer
اسم ( noun )
(1) تعریف: a weak, shrill, short sound, as of a young bird.
مترادف: cheep, chirp, tweet
مشابه: chatter, twitter

(2) تعریف: any short utterance or sound.
مترادف: cheep

- One more peep out of you and I'll be angry!
[ترجمه علی اکبر منصوری] یه بار دیگه جیکت دربیاد عصبانی میشم!
[ترجمه ترگمان] یک نگاه دیگر از تو بیرون می اندازم و عصبانی می شوم!
[ترجمه گوگل] یکی دیگر از شما و من عصبانی خواهد شد!
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: peeps, peeping, peeped
(1) تعریف: to emit a weak, shrill, short cry.
مترادف: cheep, chirp, tweet
مشابه: chirrup, pipe, twitter

- The hatchlings peeped for their mother.
[ترجمه علی اکبر منصوری] جوجه های تازه سر از تخم درآورده، برای مادرشان جیک جیک می کردند/ نوزادان تازه از تخم درآمده، با جیک جیک کردن مادرشان را صدا می کردند!
[ترجمه ترگمان] The به دنبال مادرشان می گشتند
[ترجمه گوگل] هاتلینگ ها برای مادرشان پاشیدند

(2) تعریف: to speak in a weak, high-pitched voice.
مترادف: pipe, quaver, tweet
مشابه: chatter, squeak, twitter

• peek; brief look
peek; look briefly
if you peep at something, you have a quick look at it, often secretly. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. i was allowed in to have a peep at the painting.
if something peeps out from somewhere, a small part of it is visible; a literary use.

مترادف و متضاد

جیک جیک (اسم)
peep, chirp

کمی (اسم)
deficiency, exiguity, piece, peep, rarity, extenuation, paucity, insignificance, insufficiency, insignificancy, infrequency, insufficience, soupcon

روزنه (اسم)
scuttle, hatch, aperture, orifice, window, hole, pore, outlet, clearance, loophole, peephole, peep, casement, slit, fossa, eyelet, foramen, ostium

نگاه دزدکی (اسم)
peep, leer, slink, sheep's eye

نگاه زیر چشمی (اسم)
peep

نیش افتاب (اسم)
peep

روشنایی کم (اسم)
peep

اشکار شدن (فعل)
unfold, peep

جیک زدن (فعل)
peep

جوانه زدن (فعل)
grain, tiller, branch, nip, leaf, bud, erupt, peep, germinate, sprout, burgeon, shoot

جیر جیر کردن (فعل)
peep, cheep, squeak, chirp, tweet

از سوراخ نگاه کردن (فعل)
peep, keek

با چشم نیم باز نگاه کردن (فعل)
peep, keek

chirp


Synonyms: chatter, cheep, chirrup, chuck, churr, coo, cry, hoot, pipe, squeak, tweet, twitter


sneaked look


Synonyms: blink, gander, glance, glimpse, look-see, sight


sneak a look


Synonyms: blink, glance, glimpse, have a gander, look, peer, snatch, snoop, spy, squint, stare, take a look


appear briefly


Synonyms: become visible, crop up, emerge, open to view, peep out, peer out, show partially


جملات نمونه

He peeped through the keyhole.

او از سوراخ قفل نگاه کرد.


I peeped suspiciously under the bed.

با سوء ظن به زیر تخت نگاه کردم.


1. a peep at the neighbors
نگاه دزدانه ای به همسایه ها

2. the peep of the mice
صدای جیر جیر موش ها

3. at the peep of dawn
در فلق،آغاز سحر

4. to take a quick peep at his past
به گذشته ی او نظری اجمالی افکندن

5. don't let me hear another peep out of you!
وای به حالت اگر یکبار دیگر جیک بزنی !

6. we were cursed but we didn't peep
فحش شنیدیم ولی جیک نزدیم.

7. I noticed him take a little peep at his watch.
[ترجمه علی اکبر منصوری] متوجه شدم که او دزدکی یه نیم نگاهی به ساعتش انداخت.
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که او به ساعتش نگاه می کند
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که او کمی در زمان تماشایش نگاه می کند

8. It's rude to peep at other people's work.
[ترجمه علی اکبر منصوری] دزدکی به کار مردم سرک کشیدن بی ادبی است!
[ترجمه ترگمان]بی ادبیه که به کار دیگران نگاه کنیم
[ترجمه گوگل]این بی رحم است که در کار افراد دیگر بچرخانید

9. Children came to peep at him round the doorway.
[ترجمه علی اکبر منصوری] بچه ها اومدند تا از گوشه راهرو به او دزدکی نگاه کنند!
[ترجمه ترگمان]بچه ها در آستانه در به او نگاه کردند
[ترجمه گوگل]بچه ها به سراغ او رفتند

10. No one has raised a peep about this dreadful behaviour.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس از این رفتار وحشتناک سر در نمی آورد
[ترجمه گوگل]هیچ کس در مورد این رفتار ناخوشایند نگرانی نداشته است

11. She was tempted to peep at the letter.
[ترجمه ترگمان]وسوسه شد که به نامه نگاه کند
[ترجمه گوگل]او وسوسه شد که در نامه بچرخد

12. There has not been a peep out of them since bedtime.
[ترجمه ترگمان]از موقع خواب، از آن ها خبری نیست
[ترجمه گوگل]از زمان خواب تا کنون از آنها نگذشته است

13. I took a peep through the keyhole.
[ترجمه ترگمان]از سوراخ کلید نگاه کردم
[ترجمه گوگل]من از طریق سوراخ کلید دراز کشیدم

14. Take/Have a peep at what it says in this letter.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به آنچه که در این نامه نوشته شده، داشته باشید
[ترجمه گوگل]نگاهی به / نگاهی به آنچه که در این نامه می گوید نگاه کنید

15. One more peep out of you and there'll be no television tomorrow.
[ترجمه ترگمان]یک نگاه دیگر از تو بیرون می اندازم و فردا تلویزیون هم نخواهیم داشت
[ترجمه گوگل]یک نفر دیگر از شما و فردا تلویزیون نخواهد بود

A brood of chickens were peeping and running after their mother.

یک دسته جوجه جیک‌جیک‌کنان دنبال مادر خود می‌دویدند.


the peep of the mice

صدای جیر‌جیر موش‌ها


We were cursed but we didn't peep.

فحش شنیدیم؛ ولی جیک نزدیم.


don't let me hear another peep out of you!

وای به حالت اگر یکبار دیگر جیک بزنی!


He peeped at the naked ladies.

به زن‌های عریان یواشکی نگاه می‌کرد.


Weeds were peeping through the soil.

علف‌ها از دل خاک سر بر می‌آوردند.


The sun peeped from behind the clouds.

خورشید از پس ابرها نمایان شد.


That ancient belief keeps peeping out in different places.

(مجازی) آن باور قدیمی دائماً سر از جاهای مختلف بر می‌آورد.


His golden hair peeped from the edges of his cap.

موهای طلایی او از لبه‌های کلاهش بیرون زده بود.


at the peep of dawn

در فلق، آغاز سحر


to take a quick peep at his past

به گذشته‌ی او نظری اجمالی افکندن


a peep at the neighbors

نگاه دزدانه‌ای به همسایه‌ها


پیشنهاد کاربران

( خودمانی - آمریکایی ) اشاره به people , که بگونه جمع اشاره به دوستان و بچه ها دارد

دزدکی - یواشکی

سرک کشیدن

صورتی

بچه ها، رفقا
Hey peeps whats up چه خبر بچه ها

Peep show: نمایش زنان برهنه - تماشای برهنه شدن زنان

Peep show: نمایشگاه زنان برهنه

دوستان
a. to. z_english

زیرچشمی نگاه کردن

جیک، مثلا: جیکت در نیاد، اگه جیکت دربیاد. . .
One more peep out of you and there'll be no television tomorrow.


کلمات دیگر: