متشکرم، وفق دادن، اشتی دادن، تصفیه کردن، اصلاح کردن، قبول کردن، جور درامدن، جور کردن، موافقت کردن
accorded
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
بنابراین
اعطا کردن ( قدرت، شهرت و. . . ) به کسی
کلمات دیگر:
متشکرم، وفق دادن، اشتی دادن، تصفیه کردن، اصلاح کردن، قبول کردن، جور درامدن، جور کردن، موافقت کردن